اخبار استارتاپی گفتگو

می‌خواهیم راوی داستان‌های هیجان‌انگیز باشیم

استارتاپ

معاون سردبیر شنبه دلش خون است از دست ما اعضای تحریریه. هر کدام از ماها برای یک بار هم که شده در معرض سختگیری‌ها و سخت‌رویی‌هایش قرار گرفته‌ایم اما با همه این مسائل آدم خیرخواهی است و آنچه را در چنته دارد، به همکارانش منتقل می‌کند. استاد راهنمایی‌کردن است. از جان‌سخت‌ترین آدم‌هایی است که تاکنون دیده‌ام و بارها از او شنیده‌ام که می‌گوید اگر روزی وارد تحریریه شود و ببیند هیچ‌کس نیست و همه کار را رها کرده‌اند و رفته‌اند، خودش با اینکه نمی‌داند چگونه ولی به‌تنهایی کار را پیش می‌برد. کارکردن با او سخت است اما مثمرثمر. در این گفت‌وگو از مصائب معاون‌ اکبر هاشمی‌بودن گفته و سختی‌های کار و لذت‌های حرفه روزنامه‌نگاری

  •  شناسنامه شنبه را که می‌بینیم، نوشته شده: سردبیر اکبر هاشمی، معاون سردبیر رضا جمیلی. تعریف خودت از نقش معاون سردبیر چیست؟

وقتی سردبیر اکبر هاشمی باشد، معاون سردبیری یعنی درد،   یعنی سختی، یعنی حرص خوردن! اما کلا در شنبه ما براساس همکاری پیش می‌رویم. اکبر از حوزه اجتماعی آمده با تجارب ارزنده‌ای در روزنامه‌نگاری و من از حوزه کارآفرینی و با شناخت از استارتاپ‌ها. مکمل همدیگر بوده‌ایم اما همواره سعی کرده‌ام دردسرهای تحریریه را من برعهده بگیرم. (در اینجا جمله‌ای می‌گوید که کیلومترها از انصاف فاصله دارد. جمله‌اش این است: خود تو یکی از دردسرهایی هستی که اذیت می‌کند.) اکبر هاشمی هم بیشتر انرژی‌اش را روی کار تامین مالی، برندینگ، توسعه کسب‌وکار شنبه و … گذاشته است. البته این تقسیم وظیفه ناعادلانه اما برای من شیرین است! چون من این حوزه را دوست دارم و فکر می‌کنم که علاوه‌بر اینکه آینده اقتصاد ایران به حوزه استارتاپ‌ها گره می‌خورد، آینده روزنامه‌نگاری ایران هم نسبت نزدیکی با این حوزه پیدا می‌کند. 

  •  حالا که بحث گلایه مطرح است، من به نمایندگی از بچه‌های تحریریه باید بگویم که چرا اینقدر بداخلاقی و سخت می‌گیری؟

زمانی من عضو شورای سردبیری روزنامه قانون بودم. مدیرمسئولش همیشه می‌گفت با بالا یا پایین‌گذاشتن یک نقطه یک روزنامه ممکن است نابود شود! ما در روزنامه یک خط تولید داریم و هر بخشی از آن که لنگ بزند، کل بخش را لنگ می‌کند. بحث بداخلاقی نیست و این جدیت برای بهتر‌شدن کار است. 

  •  کسی که می‌تواند سخت بگیرد، جایی به خودش سخت گرفته است. پستی در اینستاگرام گذاشته بودی که در سال ۹۵ روزی ۱۴ساعت کار کردی. این سخت گرفتن به خودت چه مواردی را شامل می‌شود؟

ببینید، وقتی از اکوسیستم صحبت می‌کنیم، از بخش‌های مختلفی حرف می‌زنیم که رسانه یکی از این بخش‌هاست. شنبه الان تاثیرگذارترین رسانه این حوزه است، پس باید روایت‌ درست، واقعی و دقیقی از همه مسائل این حوزه منعکس کند. وقتی من مسئول تولید محتوای این نشریه هستم، باید بدانم که واقعیت اکوسیستم استارتاپی ایران چیست؟ الزامات آن چیست، ساز‌وکار اکوسیستم‌های خارجی هم رصد شود. بنابراین با اینکه آشنایی ۱۰ساله با این حوزه دارم، باید وقت زیادی صرف کنم و به خودم سخت بگیرم. 

  •  از آشنایی ۱۰‌ساله‌ات با این حوزه گفتی؛ چرا به سراغ راه‌اندازی استارتاپ نرفتی؟

این سوال مهمی است ولی قبل از آن باید بگویم که نگاهم به رسانه و استارتاپ‌ها چگونه است؟ به نظر من هر اکوسیستمی به رسانه نیاز دارد. اگر کسی داستان آدم‌ها را نشنود، انگار هیچ کاری نکرده‌اند. من فکر می‌کنم دهه ۹۰ را می‌توانیم دهه استارتاپ‌ها بنامیم. استارتاپ در سال‌های آینده در میان صحبت‌های مسئولان کشورمان هم از بسامد بالایی برخوردار خواهد بود. برای خود من به‌عنوان روزنامه‌نگار شنیدن داستانی جذاب است که یک ایده هیجان‌انگیز محور اصلی‌اش است. با جوانانی سروکار داری که در آینده اقتصاد و اجتماع ایران تاثیرگذار هستند. پس هم آنها به ما نیاز دارند که حرف‌هایشان را بشنویم و هم ما به آنها. در میان این افراد، هستند کسانی که پول ندارند هزینه تبلیغات محیطی بدهند، همه‌شان هم صاحب کافه‌بازار یا دیجی‌کالا نیستند اما داستان کسب‌وکارشان برای ما جذاب است و شنبه شده ویترینی برای معرفی‌شان و پرداختن به دغدغه‌های‌شان. به همین دلیل با وجود ایده‌هایی که هست و با وجود پیشنهادهای هیجان‌انگیزی که برای همکاری می‌شود، به سراغ راه‌اندازی استارتاپ نرفتم و تلاشم این است که در قالب رسانه، صدای اکوسیستم باشم، چون جای فعلی‌ام جای خوبی است و می‌توانم روایتگر داستان‌های استارتاپ‌ها باشم. 

  •  برویم سراغ بچه‌های تحریریه و مصائب مربوط به تولید محتوا. می‌دانم حرف‌های زیادی در این زمینه داری که به ما بگویی.

بله، داستان‌های دردناک زیادی دارم که اگر بگویم کل اکوسیستم برایم زارزار گریه می‌کنند. در واقع پشت تولید محتوای هر صفحه شنبه، یک تراژدی نهفته است. چون در حوزه‌های جدید روزنامه‌نگاری، نیروی انسانی حرفه‌ای کم است. ما خودمان تیم‌مان را ساخته‌ایم و الان تیمی همدل و دوست‌داشتنی داریم. مثلا در صفحه رویداد هر هفته این دعوا را با آقای دزفولی داریم که چرا قصه تعریف می‌کند؟ چرا آب می‌بندد به اخبار؟ هر هفته قول می‌دهد تکرار نکند و باز هفته بعد ‌تکرار می‌کند. یا برای نمونه صفحه آغاز راه، در یک سال گذشته، به اندازه ۵سال من را پیر کرده است. 

  •  از شخص خاصی می‌خواهید نام ببرید؟

بله. همکار عزیزمان خانم میرآفتاب با داشتن ۲۰سال سن، آرزوهای دور و درازی دارد و در این میان ما را نابوده کرده است!

البته خانم خیرآبادی همکار دیگرمان در این صفحه است که نظم بهتری دارند. صفحات ۶ و ۷ که مسئولیتش با خودت است آن هم مسائلی دارد. مثلا برنامه‌ریزی بلندمدت باید داشته باشد که ندارد و در این میان به تو فشار وارد می‌شود و ما عذاب وجدان می‌گیریم و تو با دیر فرستادن مطلب از ما انتقام می‌گیری!!! 

همچنین دوست دارم از صفحات برنداستوری و برند و تبلیغات صحبت کنم. بهاره بدیعی مسئول صفحه برنداستوری است که از بهترین‌های شنبه به شمار می‌رود و فیدبک‌های مثبتی از نوشته‌هایش گرفته‌ایم. فهیمه خراسانی از بچه‌های بی‌حاشیه شنبه است اما برای ارسال مطالبش من را زجر می‌دهد. شاید من بیشترین چت تاریخ روزنامه‌نگاری را با فهیمه داشته‌ام در ارتباط با صفحه‌اش. اما در مجموع از او راضی‌ام. صفحه سبک زندگی را لی‌لی‌ اسلامی می‌نویسد. لی‌لی یکی از منظم‌ترین روزنامه‌نگاران تاریخ بشریت است. همیشه نخستین کسی است که مطالبش را ارسال می‌کند. البته سماجت عجیبی هم برای پیگیری مسائل مالی دارد که خب این موضوع به خودش و اکبر هاشمی مربوط است! رضا قربانی زحمت صفحه فین‌تک را می‌کشد. رضا بسیار باسواد است و به همراه برادرش رسول و خانمش مینا و همینطور همسر رسول بیزینس خانوادگی تولید محتوا دارند و در این حوزه موفق هستند. مطمئنم در آینده علاوه‌بر حوزه روزنامه‌نگاری در حوزه‌های دیگر هم کارهای بزرگی انجام می‌دهند. البته رضا همیشه به رسول ظلم می‌کند.  صفحه تیم‌ورک را مریم تجلی و برادرش محمدرضا درمی‌آورند و شاید پرکارترین شیرازی‌های دنیا باشند. و حامد رسولی که از آن سر دنیا مطالبش را برایمان می‌فرستد به خاطر بعد مسافت همیشه دعا می‌کنیم که مطالب را زود بفرستد.

  •  و حرف پایانی؟

فکر می‌کنم فضای استارتاپی ایران در حال سپری‌کردن سال ۱۹۹۸میلادی سیلیکون‌ولی است و امیدوارم ما به سال ۲۰۰۱ آنها نرسیم که در سیلیکون‌ولی حباب ترکید و بورس فروپاشید و خیلی‌ها کنار رفتند. این فضا در ایران خیلی جوان است و جای زیادی برای رشد و پیشرفت دارد اما باید واقع‌بینانه به این فضا  نگاه کرد. 

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *