توییتر، آمازون و لینکدین از جمله نمونههای موفق استارتاپهای جهان به شمار میروند که بهندرت ممکن است امکان اشتباه و شکست را برای آنها تصور کنیم، اما واقعیت این است که حتی جف بزوس، رید هافمن و اوان ویلیامز نیز شکست را تجربه کردند.
وقتی نام بنیانگذاران استارتاپهای موفق را میشنویم، به تنها چیزی که فکر نمیکنیم، این است که آنها شکستخورده باشند. ما همیشه عادت داریم انسانهای موفق را در موقعیت موفقیتآمیزی که دارند، ببینیم، در حالی که این افراد برای رسیدن به جایگاه کنونی خود، زحمت زیادی کشیدند و چهبسا در همین کسبوکار فعلی و یا تجربههای کاری قبل خود، تجربه شکستهای سنگینی را نیز داشته باشند.
با ما همراه باشید تا ۵ بنیانگذار برجسته استارتاپهای موفق را بشناسید که قبل از موفقیت در کسبوکار خود، شکست را تجربه کردهاند. مطالعه روند سخت کاری و شکستهایی که این افراد پشت سر گذاشتهاند، میتواند امید به موفقیت و نهراسیدن از شکست را در بین کارآفرینان و صاحبان کسبوکارهای نوین اشاعه دهد.
باید از شکست عبور کرد
شکست، تلخ و اندوهبار است و خصوصا برای کارآفرینانی که یک استارتاپ جدید را با شوق و شور فراوان راهاندازی میکنند، قطعا تجربه تلخ و سختی خواهد بود. اما مهم این است که یک کارآفرین بتواند از مراحل اندوهبار شکست عبور کرده و دوباره روند کسبوکار خود را بازسازی کند.
در همین رابطه، Steve Blank، یکی از کارآفرینانی است که پس از شکست استارتاپ خود در زمینه بازیهای ویدئویی، تجربه شکست خود را با دیگران در میان گذاشت. از نظر او هر شکست ۶ مرحله اندوهبار دارد که عبارتند از: شوک و تعجب، انکار، خشم، افسردگی، پذیرش نقش خود در شکست و تغییرات رفتاری.
یک کارآفرین باید بعد از طی 4مرحله نخست، یعنی شوک ناشی از شکست تا افسردگی بعد از آن، به مرحله پذیرش برسد؛ یعنی به جای سرزنشکردن دیگران، نقش خود را در شکست کارش ببیند. بعد از پذیرش شکست است که یک فرد میتواند خودش را بازیابی کرده و در رفتار خود تغییر ایجاد کند؛ تغییراتی که به منظور اجتناب از شکست دوباره ضروری هستند.
در ادامه با معرفی ۵ بنیانگذار موفق که تجربه شکست را در فرایند کسبوکارهای نوین داشتند، به این نکته توجه خواهیم کرد که چگونه این افراد، بعد از پذیرش شکست خود، توانستند تغییرات رفتاری مثبت و کارآمدی را در روند کاری خود ایجاد کنند.
جف بزوس هم اشتباه میکند
آمازون برای همه مردم جهان یک برند شناختهشده و موفق به شمار میرود، اما باید به شما بگوییم که جف بزوس، بنیانگذار این شرکت بزرگ، قبل از دستیابی به موفقیت کنونی خود، اشتباهات بزرگی را مرتکب شد. اشتباهاتی که این کارآفرین مشهور مرتکب شد، در سالهای اولیه راهاندازی کسبوکار آمازون بود.
در واقع این شرکت که با ایده فروش اینترنتی کتاب کار خود را آغاز کرد، از اشتباهات بنیانگذار خود بینصیب نماند. اولین اشتباهی که بزوس در روند کاری خود مرتکب شد، اولویتبندی اشتباه در روند مقیاسپذیری شرکت بود که منجر به رقمزدن هزینههای اضافی شد.
درست بلافاصله بعد از راهاندازی آمازون، اشتباه بزوس به این ختم شد که برخی از مصرفکنندگان باهوش بتوانند از این موقعیت سوءاستفاده کنند، به این صورت که با خرید تعدادی کتاب بتوانند اعتبار رایگان به دست بیاورند.
[bs-quote quote=”هر شکست ۶ مرحله اندوهبار دارد که عبارتند از: شوک و تعجب، انکار، خشم، افسردگی، پذیرش نقش خود در شکست و تغییرات رفتاری. یک کارآفرین باید بعد از طی 4مرحله نخست، به مرحله پذیرش برسد” style=”style-13″ align=”center”][/bs-quote]
عدم اولویتبندی صحیح در مقیاس خرید کاربران، باعث شد برخی از آنها بتوانند از این موقعیت استفاده کرده و اعتبار رایگان کسب کنند. اشتباهات بزوس به همین جا ختم نشد، اشتباه دیگری که مرتکب شد، مربوط به اضافهکردن فروش اسباببازی به فروشگاه آنلاین خود بود.
این گزینه که برای کریسمس در فهرست محصولات فروشگاه آمازون قرار گرفته بود، با یک تخمین اشتباه پیش رفت؛ یعنی بزوس تعداد تقاضای بیشتری را پیشبینی کرد و در نتیجه با ذخیرهکردن ۱۰۰میلیون اسباببازی، نتوانست همه آنها را به فروش برساند.
اشتباهاتی از این دست نشان میدهد که حتی شخصی مانند بزوس نیز از اشتباه برکنار نمیماند، اما مهم این است که این کارآفرین توانست از کنار این خطرات با موفقیت عبور کند و آمازون را به جایگاه فعلی آن برساند.
کریستینا والاس شکست را به فرصت تبدیل کرد
کریستینا والاس که در حال حاضر به عنوان یک کارآفرین و مشاور برندینگ و بازاریابی شناخته میشود و در استارتاپ Institute فعالیت دارد، برای رسیدن به جایگاه کنونی خود، فراز و نشیبهای زیادی را پیموده و شکست را در فرایند کسبوکار خود تجربه کرده است.
شاید کسانی که هماکنون این زن را در قالب یک سخنران ماهر و مشاور برجسته میبینند، این تصور را نداشته باشند که در روند کاری خود شکست و تلخی ناشی از آن را تجربه کرده باشد؛ اما کارآفرین موفقی مثل والاس نیز از تیغ برنده شکست تجاری در امان نبوده است.
کریستینا در سال۲۰۱۲ با همکاری یکی از همکلاسیهای سابق خود، استارتاپی را با عنوان Quincy Apparel راهاندازی کرد که تمرکز اصلی آن روی پوشاک زنان بود. برخلاف شروع پرسروصدایی که این استارتاپ داشت و تبلیغات گستردهای را در رسانهها پوشش داد، اما ۱۰ ماه بعد، والاس ایمیل خداحافظی را برای مشتریان خود ارسال کرد. اما چطور این اتفاق افتاد و چه اشتباهی منجر به چنین شکست زودهنگامی شد؟ نارضایتی مشتریان و عدم موفقیت در جذب سرمایه لازم، دو اشتباه بزرگی بود که این کارآفرین مرتکب شد.
مشتریان این استارتاپ از لباس سفارشی خود راضی نبودند و آن را برگرداندند، از سوی دیگر تلاش والاس برای جلب نظر سرمایهگذاران بینتیجه ماند، زیرا عموما سرمایهگذاران برای استارتاپهایی که در مرحلهSeed هستند، میلیونها دلار هزینه نخواهند کرد.
تجربه شکست کریستینا، از آن دست تجربههایی بود که او را در تغییرات رفتاری قویتر کرد و باعث شد در کسبوکار بعدی خود موفقتر عمل کرده و اشتباهات قبل را تکرار نکند. ضمن اینکه توانست حاصل این تجربیات را در قالب سخنرانیها و پادکستهای مختلف در اختیار دیگران قرار دهد. بر این اساس میتوانیم بگوییم تجربه شکست این کارآفرین، حتی باعث درآمدزایی و شکلگیری جهتهای تازهای در فعالیتهای اقتصادی او نیز شد.
توییتر از دل یک شکست بیرون آمد
چه کسی فکر میکرد یکی از همبنیانگذاران توییتر نیز در کارنامه کاری خود تجربه شکست را داشته باشد. به نظر میرسد شکست جزئی از کسبوکار بوده و حتی به نوعی میتواند مقدمه و پل پیروزی نیز محسوب شود.
اوان ویلیامز که یکی از همبنیانگذاران توییتر بود، قبل تأسیس از این استارتاپ معروف، در سال ۲۰۰۵ کسبوکار دیگری را راهاندازی کرده بود که در قالب یک پلتفرم، پادکست ارائه میداد. این استارتاپ Odeo نام داشت.
اشتباهی که ویلیامز در رابطه با کسبوکار خود مرتکب شد، این بود که قبل از ایفای نقش اصلی خود در آن، به عنوان یک فرشته کسبوکار (Angel Investor) نیز فعالیت خود را آغاز کرد. نکته جذابی که در خصوص شکست Odeo وجود دارد، این است که ویلیامز و همکارانش، به جای ناامیدشدن از ادامه کار خود، به فکر تغییر جهت و گسترش آن افتادند.
در واقع استارتاپ بزرگی مثل توییتر از دل یک شکست بیرون آمد و بنابراین میتوانیم از داستان موفقیت توییتر این نتیجه را حاصل کنیم که موفقیتها با غلبه بر بزرگترین موانع ایجاد خواهند شد. اگرچه گروه Odeo نتوانست سرمایه مورد نیاز خود را کسب کرده و تمرکز لازم بنیانگذاران خود را به دست آورد، اما از دل آن، یک ایده درخشان به وجود آمد و یکی از بزرگترین و مهمترین شبکههای اجتماعی آنلاین جهان شکل گرفت.