یادداشت حسین اخلاقپور همبنیانگذار استارتاپ استادکار | هفته گذشته در هفتهنامه استارتاپی شنبه در بحثی با عنوان «منتور کیست؟» مطالب متعددی درباره منتورشیپ نوشته و دیدگاههای مختلفی دراینباره مطرح شده بود. در این بحثها تقریبا همه اتفاقنظر داشتند که منتورشیپ حاصل تجربه است، صرفا به مطالعه ربطی ندارد، نباید مانند یک بیزینس در نظر گرفته شود و نباید منبع درآمد افراد باشد. من میخواهم از دیدگاه دیگری به منتورشیپ بپردازم و بگویم به عنوان کسی که بیش از 10سال در سیلیکونولی بودم و در استارتاپهای مختلفی حضور داشتم، تجربه در منتورشیپی حرف اول را نمیزند. بسیاری از استارتاپهایی که در سیلیکونولی که این روزها همه، آنها را میشناسند، از فیسبوک گرفته تا مایکروسافت، مدیران بسیارجوانی داشتهاند که در زمان شروع به کار این استارتاپها، درواقع اولین استارتاپ خود را راهاندازی میکردند و تجربهای نداشتند. اما علت موفقیت آنها چه بود؟ آیا صرفا منتورهای خوبی داشتند؟ فعالان استارتاپی در ماهیت منتور و فعالیت او اتفاقنظر دارند و معتقدند که حضور منتور خوب برای موفقیت بیزینس مفید است و به بنیانگذاران یک شرکت کمک میکند تا تصمیمهای بهتری بگیرند. منتورشیپ در early stage معنا دارد و منتورها در مراحل بعدی پیشرفت استارتاپ، به صورت مشاوران تکنولوژی و بیزینس حضور پیدا میکنند و به کمک بنیانگذاران میشتابند تا مسیرهای بهتری را انتخاب کنند. عموما از منتور انتظار میرود که صاحب یک استارتاپ موفق یا شکستخورده باشد اما منتور میتواند هیچکدام از این دو نباشد. منتور میتواند فقط شم خوبی داشته باشد و خوب مطالعه و تحلیل کند. آنچه برای یک منتور اهمیت دارد، تجربههای متعدد منتورشیپی است. اینطور نیست که منتور حتما دغدغه داشتن یک استارتاپ را داشته باشد. به عقیده من، یک معیار قابلاعتماد برای تشخیص منتور خوب وجود دارد و آن فیدبک گرفتن از کسانی است که از منتور، مشاوره گرفتهاند؛ یعنی اینکه بفهمیم از آن منتور راضی بودهاند یا خیر؟ ما نمیتوانیم و نباید بر تجربه تاکید کنیم؛ چه بسا افراد بسیار مجربی هستند که به دلیل آشنانبودن با تکنولوژی و نوع بیزینسها، نمیتوانند به ما مشاوره بدهند و مشاوران خوبی برای استارتاپها نیستند. یکی از معروفترین منتورهای جهان، سیمون سینگ است که سخنرانیهای بسیار معروفی در ted دارد و به شرکتهای اپل و مایکروسافت مشاوره میدهد؛ بدون آنکه تجربه راهاندازی یک استارتاپ را داشته باشد. سیمون استعدادی دارد که از مطالعه و بررسی دقیق سایر استارتاپها نشأت میگیرد. منتور خوب اول از همه به شما گوش میدهد و استارتاپ شما را بررسی میکند. درواقع کار منتورشیپی مستلزم صرف زمان است و داوطلبانه نیست؛ یعنی نباید انتظار تأثیر خیلی خوب را از یک منتور داوطلب داشته باشیم. منتورها اغلب پاداش دریافت میکنند یا در سهام استارتاپ شریک میشوند تا یکی از ذینفعان باشند. پاداش یا به اصطلاح compensation اگر به صورت سهام باشد، انگیزه بیشتری به منتور میدهد تا پیشنهادهای بهتری بدهد. نباید اینطور تلقی کنیم که منتورشیپی بیمزد و منت است و البته نباید منتورشیپی را هم به بیزینس تبدیل کنیم. تجربه من در سیلیکونولی به من ثابت کرده که برای منتورشیپی تنها دنبال فرد مجرب نباشم و بعد از درنظرگرفتن بازخوردهای منتور و تجارب متعدد او در منتورشیپی، اگر او را مناسب منتورشیپی دیدم، از او کمک بگیرم.