مسعود خوانساری، رئیس اتاق بازرگانی ایران در حال سخنرانی است؛ ناگهان میکروفن سالن دچار اشکال میشود و صدای مهیبی همچون صدای انفجار رخ میدهد.
کل حاضران در سالن، چند ثانیهای مات و مبهوت میمانند و بعد صداهای آهستهای که میگویند: فکر کردم رفتیم روی هوا و… کار و کارآفرینی و فعالیت در عرصه تولید و خلق ارزش در ایران، در چنین فضایی شکل گرفته و داستان تولید و تولیدکننده طی چندین دهه اخیر همین بوده است، اما با وجود چنین جو منفی و با وجود همه ترسها و استرسهایی که وجود دارد، هر کارآفرینی که روی سن میآید، علاوه بر اشاره به سختیها، از نفسافتادنها و اینکه تولید، آخرین قطرههای خون خود را میخورد، از ماندن، ساختن و دوباره تلاشکردن هم میگوید.
چه معنی دارد؟
اما تولید در چنین عرصهای چه معنی دارد؟ چرا آنها همچنان بر مدار تولید پا سفت کردهاند؟ چراهای زیادی وجود دارد؛ فضای کسبوکار ایران باید چه روندی داشته باشد؟ چرا تولیدکننده باید با اشک و آه حرف بزند؟ درست است که تولید و کارآفرینی، یک مبارزه است و ریسکهای زیادی دارد اما چرا کارآفرینی در ایران همیشه در منطقه خط مقدم است و هیچ کاهشی در میزان خطرات دیده نمیشود؟ صدها سوال و چرای دیگر هم میتوان مطرح کرد.
امروز کارآفرینی در فضای اقتصادی ایران با خطر ریسک همراه نیست بلکه با خطر مرگ مواجه شده است. مسئولان هم یا اصولا پاسخی نمیدهند یا معمولا پرسشکننده را به فرداهای خیلی دور حواله میکنند. آنهایی که ماندهاند و سرمایهشان را در ایران نگه داشتهاند، عاشقند؛ عاشق چیزی که چندین دهه از عمرشان را برایش صرف کردهاند. درست مانند اینکه فرزندی را ایجاد کرده و بپرروی. حالا نمیتوانند این فرزندان را به امان خدا رها کنند و بروند.
کارآفرینی نقطهای روشن در دل تاریکیهاست
حرف از میهن میزنند؛ میهنی که ۸۳میلیون نفر فرزند دارد. با هر رنگ و قوم و قبیلهای که هستند، این آب و خاک مال آنهاست. آنها ایستادهاند که تولید کنند، کارآفرین باشند و زمینه اشتغالزایی هزاران نفر را فراهم کنند. بهراحتی نمیروند. پس باید فکری کرد. اگر در دل تاریکیهای این روزها همایش اهدای نشان امینالضرب برگزار میشود، یک نقطه روشن در دل یک تاریکی بزرگ است. هر کسبوکاری که سر پا مانده است، یک چراغ روشن است. هنر این است که نهتنها این چراغها خاموش نشوند، بلکه هر روز چراغ روشنتری به آنها اضافه شود.
اگر بچههای استارتاپی را فاکتور بگیریم که سن و سال کمتری دارند و معمولا متولدین دهه ۶۰ به بعد هستند، کارآفرینان نسل اول حالا همگی روی ۶۰ سال سن دارند. اما این ترکیب در حال عوضشدن است. حالا نام جوانانی متولد ۶۰ و حتی کمتر در بین کارآفرینان تاثیرگذار ایران دیده میشود. روی سن میروند و از دست بازرگانان و سرمایهگذارانی که چندین نسل است در ایران کار میکنند، لوح و نشان دریافت میکنند. هرچند بارها این جوانان پس زده شدهاند، اما در عین خستهشدن، ادامه دادهاند، جلو آمدهاند و حالا کسبوکارهایی دارند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
حمایت میخواهیم نه رانت
یکی از محوریترین مباحث چهارمین دوره مراسم اهدای نشان امینالضرب که در سخنان اغلب کارآفرینان شنیده شد، عدم حمایت دولت از تولید بود. آنها معتقد بودند که در چنین فضای سخت و ناامیدکنندهای، دولت باید از تولید به صورت ویژه حمایت بکند. البته نه حمایتی که به رانت و ویژهخواری منجر شود، بلکه فراهمآوردن زمینهای که عرضه و تقاضا مقیاس و ارزش بازار و قیمت کالاها را تعیین کند.
آنها همچنین خواستار فضایی شفاف و امیدبخش بودند تا بتوانند همچنان تولید کنند، همچنان نیروهای کارشان را حفظ کنند و همچنان سرمایههایشان را در ایران نگه دارند. نکته جالب توجه این است که در روز بعد از این مراسم، برخی خبرگزاریهایی که گزارش این مراسم را منتشر کردند، تنها به آوردن و ذکرکردن نام دریافتکنندگان این نشان برتر اقتصادی اکتفا کرده و هیچ اشارهای به برندهایی که این کارآفرینان طی بیش از ۴دهه از عمرشان و با صرف سرمایهشان را برای این مملکت ساختهاند، نداشتند؛ یکی را فعال حوزه بیسکویت و شکلات معرفی کردند، یکی را تولیدکننده شیر و ماست و دیگری را فعال حوزه شویندهها و قسعلیهذا. نکته قابل توجه این است که اینها همگی رسانههایی هستند که از بودجه عمومی و ملی اداره میشوند اما حاضر نیستند نام برندهای ایرانی را لابهلای اخبارشان بگنجانند؛ یعنی حمایت از تولید حتی در پوشش خبری برخی از رسانههای دولتی دیده نمیشود.
آنچه در امینالضرب گذشت:
نشان امید بر سینه اکوسیستم استارتاپی ایران
رییس اتاق بازرگانی تهران: باید از کارآفرینان نماد بسازیم
میلاد منشیپور: سهم بزرگ کسبوکارهای اینترنتمحور از آینده اقتصاد ایران