اما اگر مایل به زندگی در منطقهای دنج و بکر هستید، نمیتوانید متوقع باشید که همه امکانات، برای شما مهیا باشد؛ بلکه گاه باید زحمت تامین راه، آب، برق و امنیت آن را نیز به دوش بکشید. و این بهایی است که برای زیستن در محیطی بیرقیب متقبل خواهید شد.
کسبوکار شما نیز تابع همین قاعده است. شما برای ایجاد یک دکان بزازی و یا خیاطی، راه سختی ندارید، چندین دهه است که قوانین و مقررات حاکم بر آن مشخص شده و واحدهای صنفی متنوعی پدید آمده و شما هم میتوانید یکی از هزاران شاغل فعال در این صنوف باشید. اما به محض آنکه بخواهید کسبوکار متفاوتی را تجربه کنید یا همان کسبهای سابق را به شیوهای نوین ادامه دهید، باید زحمت ایجاد زیرساختها را به جان بخرید. این همان مرحلهای است که من به آن «کاشت» میگویم. در مرحله کاشت، شما باید نقش فعالانهای را ایفا کرده و قوانین و مقررات موردانتظارتان را به زبان حقوق پیاده کنید. اینطور فرض کنید که حقوق، زبان صحبت با سیستمعامل حاکمیت است و از این مجرا میتوانید حمایت دولتی را جلب کنید. چهبسا بذرهایی که شما در این مرحله کاشتهاید بیش از شما، برای آیندگان مثمرثمر باشد و این یک امتیاز است؛ چیزی شبیه هدیهای به فردا، برای آیندگانی که میخواهند پلههای بعدی را طی کنند. حالا این سوال پیش خواهد آمد که در ازای این «کاشت»، ما چه محصولی را «برداشت» خواهیم کرد؟ به بیان دیگر، مزایای قانونیسازی یک کسبوکار چیست و در ازای هزینهای که برای این کار پرداخت میشود، چه منفعتی عاید خواهد شد؟ در پاسخ میتوان به فهرستی از مزیتها اشاره کرد که قانونیسازی کسبوکار را توجیه میکند اما مهمترین امتیاز آن، «امنیت» است. اجازه بدهید به یک رخداد تاریخی اشاره کنم. دههها قبل که نظام مدونی برای قانونمندسازی کسبوکار ممکن نبود و از سوی دیگر، ملّاکها و صاحبان کسب، همواره خود را در معرض تاراج کدخدا و غصب اموال توسط سلطان میدیدند، یک راه برای امنیت وجود داشت و آن «وقف» بود. به این ترتیب که دارندگان مال و مکنت، دارایی خود را وقف میکردند و در ازای آن، اختیارات و مزایایی را برای متولی تعیین میکردند. یا اینکه وقف بهصورت خاص صورت میپذیرفت که طرح جزئیات آن از حوصله این یادداشت خارج است. میدانید چرا؟ صرفنظر از نیتهای خداپسندانه که قطعا بخش قابلتوجهی از وقفها را شامل میشد، برخی از تجار این نهاد شرعی را تنها ظرفیت ممکن برای امنیتدهی به دارایی خود میدانستند. در فقه، حقوق موقوفات به جزئیترین حد تبیین شده بود و سلاطین و کدخدایان نیز در تقابل با آن برنمیآمدند. این مثال، از آن جهت به فهم بهتر یادداشت کمک میکند که دریابیم از گذشته، صاحبان کسب در پی آن بودند که تجارت و دارایی خود را به امنترین شکل ممکن محافظت کنند حتی اگر این امنیت، مستلزم کاهش اختیار خود نسبت به مال باشد (که وقف، بارزترین نمونه آن است) و این نیاز، همچنان باقی است. بنابراین، در ازای هزینهای که در مرحله «کاشت» به کسبوکار نوپای شما تحمیل خواهد شد، «امنیت» است که برداشت میشود. مزایای دیگری نیز قابل بررسی است که در یادداشتهای آتی به آن خواهیم پرداخت.