«اسکیل ما» یک شبکه اجتماعی است برای یافتن و ایجاد ارتباط با دوستانی که قدر مهارت شما را میدانند و به آن نیاز دارند، دوست دارند به شما یاد بدهند و دوست دارند از شما یاد بگیرند.
skillema.ir اولین شبکه اجتماعی تخصصی فارسی است با هدف اشتراک، ارتقا و انتقال مهارت، تخصص و تجربیات حرفهای به نحوی که منجر به درآمدزایی برای کاربرانش شود. گفتوگویی داشتیم با محمد روحانینژاد، یکی از بنیانگذاران اسکیل ما.
سوتیتر: جهانی و بینالمللی فکر کنید، بازار دنیا را ببینید. از سیلیکونولی فقط فرهنگ تیشرتپوشی، پاها را روی میز کار انداختن و گذاشتن میز بیلیارد وسط سالن کار را یاد نگیریم، بلکه تمام عواملی که در یک چرخه دستبهدست هم میدهند تا خون فناوری و ثروت در رگهای سیلیکونولی جاری شود را یاد بگیریم. جهانی شدن برای ما ایرانیها خیلی سختتر است اما نشدنی نیست.
چرا اسکیل ما را روی پلتفرم شبکه اجتماعی اجرا کردید نه وبسایت؟
برای اینکه با این کار دست کاربران را در بازاریابی و معرفی هرچه بهتر باز بگذاریم و به جای اینکه کاربران را فقط و فقط از طریق سیستم جستجوی سایت معرفی کنیم به آنها اجازه دهیم خودشان در معرفی خود به سایر کاربران نقش ایفا کنند. در شبکههای اجتماعی قانون سادهای وجود دارد، هرچه دوستان بیشتری داشته باشید یا در گروههای بیشتری عضو باشید و از طرفی محتوای مناسبتر و جذابتری تولید کنید احتمالا در معرض دید افراد بیشتری هستید.
کاربران دقیقا برای رفع چه نیازی بهتر است به اسکیل ما مراجعه کنند؟
اگر میخواهند مهارتهایشان را به مخاطب مورد نظرشان معرفی کنند، یا اگر معتقدند برای رشد و شکوفا شدن مهارتهایشان نیاز به فضایی با ارتباطات گسترده دارند نه کنج عزلت، اگر مسئله آنها این است که دقیقا همان لحظه و همانجایی که میخواهند و نیاز دارند کسی را نمیشناسند که مشکلشان را حل کند یا اگر ماحصل و نتیجه هنر و مهارتشان آنقدر شده که فکر میکنند میتوانند یک فروشگاه بزرگ آنلاین داشته باشند اما متأسفانه مجبورند کارشان را با قیمت نازلی به یکسری آدم سودجو بسپارند که نه شناختی از هنرشان دارند و نه برایش ارزشی قائلاند. همه اینها میتوانند مجموعه کاربران اسکیل ما را تشکیل دهند.
با وجود شبکههای اجتماعی مثل لینکدین شما چه مزیت رقابتی را برای اسکیل ما تعریف کردهاید؟
من معتقد بودم و هستم که لینکدین آنقدرها به کار فضای کسبوکار ما نیامد و در حال حاضر مهمترین کاربرد کسبوکاری که از لینکدین میشود بحث تبلیغات و برندینگ در شبکه اجتماعی است. احتمالا که نه، قطعا اگر لینکدینی وجود نداشت همین بخش در شبکههای اجتماعی دیگری مثل توییتر یا اینستاگرام دنبال میشد.
ولی ما یک آرمان در اسکیل ما داریم، اینکه هیچ کاری را انجام نمیدهیم مگر مطمئن باشیم عالی انجامش میدهیم. با این توصیف از همان ابتدای کار خیلی خودمان را درگیر رقابت یا فضای رقابتی نکردیم چون نیازی به این موضوع احساس نکردیم. سعی میکنیم با خودمان رقابت کنیم تا دیگران. به بچهها گفتهام همیشه سعی کنیم خودمان را شکست دهیم و دائما از آنچه هستیم جلو بزنیم.
چگونه کسب درآمد میکنید؟
ما روی بستری دست گذاشتیم که بهذات بیزینس مدلخیز است. یعنی سررشته هر مهارت، هنر، تخصص و کسبوکاری را بگیریم بالاخره یک جایی به بحثهای مالی و درآمدی ختم میشود. از طرفی ما همه اینها را روی پلتفرم شبکه اجتماعی پیاده کردیم. شبکههای اجتماعی هم مدلهای درآمدی خودشان را دارند که خیلی نیاز به پنهانکاری ندارد. دادهکاوی و بیگدیتا، بحث استخراج، تحلیل و فروش اطلاعات در دستور کار ماست و از همان ابتدا طراحی هدفمندی روی پایگاه دادههای اسکیل ما داشتیم، یا فروش مجموعهای از افزونهها و همینطور ابزارهای تحلیلی که تجربه کاربری حرفهایتری را به کاربران مجموعه ارائه میکند و همچنین تبلیغات، آن هم خیلی نامحسوس که به User Experience سایت لطمهای وارد نکند.
برای چند نفر شغل ایجاد کردهاید؟
مهمترین هدف بلندمدتی که ما در چشمانداز پنجساله خود در نظر گرفتیم کاهش دو درصدی نرخ بیکاری در کشور است. بهگونهای که بهطور موثر برای ۴۰۰ هزار نفر اشتغال ایجاد شود. به عبارت دیگر در بستر اسکیل ما گردش مالی مشخص و تعریفشدهای را برای خود ایجاد کنند. البته این هدف آنقدر بزرگ است که خیلیها با شنیدنش به ما خندیدند، اما شکر خدا همه کسانی که مشغول کار در این مجموعه هستیم میدانیم که یک هدف هم باید Specific باشد، هم Measurable، هم Action-Oriented، هم Timely، و از همه مهمتر Realistic باشد. در ثانی هم ایمان به لطف خدا داریم و هم ایمان به خودمان. اما به هر حال، هدف وقتی خیلی بزرگ میشود ممکن است خودت و تیمت را گیج کند، لذا خیلی خودم و تیم را درگیر استراتژی و نقشه راه و بیگ پلن نکردم. سعی کردم داستان را ساده و ملموستر کنم، به همه بچههای تیم گفتم اگر عرضه داشته باشیم برای هزار نفر اشتغال ایجاد کنیم مطمئن باشید خیلی زود به ۴۰۰ هزار اشتغال میرسیم. صد البته همه اینها مربوط به زمانی است که عالی باشیم و همینطور عالی بمانیم.
چه چشماندازی از آینده این کسبوکار دارید؟
خیلی ساده بگویم؛ به جایی برسیم که کاربرهای ما کد اسکیل مایی خود را بهعنوان معرف شخصیت حرفهایشان مثل ایمیل و شماره تلفن حفظ کنند و با دیگران به اشتراک بگذارند یا روی کارتهای ویزیتشان بیاورند.
سهم ایده را در مقابل اجرای آن چند درصد از طی مسیر موفقیت میدانید؟
سهم ایده از نظر من بهزور به ۵ درصد هم نمیرسد. بهتر است چندان احساسی با ایده خود برخورد نکنید و خیلی زود از مرحله ایده رد شوید. حتی اگر ایدهتان کامل نیست وارد اجرا شوید و بهمرور آن را کامل کنید. دوستی میگفت دو سال دارم روی ایدهام کار میکنم و ایدهاش را مثل بچهاش میپرستید. به او گفتم دو سال از بیزینس عقبی. در بازاری که ایدهها خیلی سریع کپی میشوند حساسیت زیاد روی ایده فایدهای ندارد. همینطور از کپی شدن ایدهتان نترسید. چون کسی که کپی میکند دارد رسما به شما اعلام میکند از شما ضعیفتر است.
چه مشکلات وموانعی که بر سر راه خود داشتید؟
مشکلات و موانع سر راه خیلی بیشتر از چیزی است که از قبل فکر می کنید. در شروع کار هم مشکلات مالی پای ثابت معضل هر کسب و کاری است اما هیچکدام از این مشکلات مضطرب ام نمی کنه چون واسشون نسخه ای وجود داره. یک شب که داشتم از چهار راه پارک وی رد میشدم روی یک بنر بزرگ شهری، تبلیغ یک شبکه اجتماعی داخلی را دیدم که خیلی هم معروف نبود واسم جالب بود چون تا قبل از این روی تابلوهای شهری تبلیغ بانک، خودرو یا چیپس و پفک میدیدیم نه یک سایت. اولش خیلی واسم سخت بود به خانمم گفتم ببین اینها کجا هستند و ما کجاییم. ولی نگرانی ام موقت بود چون همه این مشکلات را قابل حل می دونم. مشکلی من را مضطرب می کنه که واسش نسخه ای ندارم که در حال حاضر این مشکل را در تیم سازی داریم. علت اصلی هم اینه که امروز آدم ها خیلی کم حوصله شدند می خواهند خیلی زود به همه چیز برسند واسه همین هم میرن دنبال تندخوانی و قرص لاغری در ۲ ماه، یادگیری مکالمه انگلیسی در ۶ ماه، آمادگی کنکور در ۴ ماه و … . این همه بی حوصله گی آدم ها باعث می شه خیلی زود جا میزنند. موضوع دیگه این است که سطح اهداف و انتظارات آدم ها هم خیلی خیلی کوچک شده و این باعث میشه خیلی وقت ها زبون هم را نمی فهمیم.
چگونه از کارآمد بودن ایده خود اطمینان حاصل کردید؟
واقعیت اینکه قبل از شروع کار حتی یک صفحه هم مطالعات امکان سنجی و مارکت انجام ندادیم نه اینکه بلد نبودیم حداقل برای من که تا الان بیشتر از ۳۰ تا پروژه امکان سنجی انجام دادم و بیشتر از ۱۰ تا دوره تخصصی برگزار کردم کار سختی نبود اما واقعیت حتی در ساده ترین شکل اش هم نرفتیم با ۱۰ نفر بشینیم بپرسیم اگه چنین سرویسی ارائه بشه حاضری ازش استفاده کنی یا نه؟ کاملاً حسی عمل کردیم یعنی یه جورایی به ندای درونمان گوش دادیم. خیلی قابل توجیه و البته توصیه نیست ولی دنبال ندای درونی رفتن برای من وزن بالایی داره.
توصیهای برای فضای استارتآپی دارید؟
جهانی و بینالمللی فکر کنید، بازار دنیا را ببینید. از سیلیکونولی فقط فرهنگ تیشرتپوشی، پاها را روی میز کار انداختن و گذاشتن میز بیلیارد وسط سالن کار را یاد نگیریم، بلکه تمام عواملی که در یک چرخه دستبهدست هم میدهند تا خون فناوری و ثروت در رگهای سیلیکونولی جاری شود را یاد بگیریم. جهانی شدن برای ما ایرانیها خیلی سختتر است اما نشدنی نیست.