سیدنی فینکلشتین، پروفسور دانشکده کسبوکار دارتموت در کتاب «رئیسهای فوق ستاره»، از مدیرانی صحبت میکند که دیگران را به سمت موفقیت سوق میدهند. این مدیران بزرگ، کارمندان فوقالعادهای را استخدام میکنند و یکی از مهمترین ویژگیهایی که در پروسه استخدام، در افراد جستوجو میکنند، هوش بالای آنهاست.
فینکلشتین از لری الیسون، مدیرعامل سابق و همبنیانگذار اوراکل بهعنوان یکی از این مدیران فوق ستاره یاد میکند و به داستان معروفی اشاره میکند که در دنیای تکنولوژی به ضربالمثل الیسون شهرت دارد. این داستان، رویکرد الیسون را در مصاحبههای شغلی برای انتخاب بهترین کاندیداها نشان میدهد.
الیسون در جلسات مصاحبه، از داوطلب مذکور میپرسید: «آیا باهوشترین فردی که میشناسید خودتان هستید؟»
اگر کارمند پاسخ میداد بله، بلافاصله استخدام میشد و اگر پاسخ منفی میداد، الیسون به او میگفت برود و فرد باهوشتر را برای استخدام معرفی کند!
البته ممکن است الیسون با این رویکرد، بیشتر افراد متکبر- و نه باهوش- را استخدام کرده باشد، اما این داستان یکی از تفاوتهای مهم مدیران برتر و مدیران متوسط را نشان میدهد.
مدیران متوسط نمیخواهند بهترین افراد را استخدام کنند، چراکه حس میکنند باهوشترین افراد ممکن است کاری را بهتر از خود آنها انجام بدهند و این امر را تهدیدی برای موقعیت خود میدانند. اما مدیران عالی آنقدر اعتمادبهنفس دارند که نگران چنین موضوعی نباشند. درواقع رهبران برتر ترجیح میدهند افرادی باهوشتر از خودشان را استخدام کنند، زیرا این کارکنان آنان را به چالش میکشند تا ایدهها و راهحلهای بهتری برای مشکلات بیابند.
همانطور که فینکلشتین میگوید، مدیران نباید لزوما روش لری الیسون را در پیش بگیرند، ولی بهتر است بدون نگرانی، راهی برای پیداکردن برترین استعدادها بیابند.