سال ۹۷ با خروج آمریکا از برجام همراه بود که تاثیر مستقیمی بر اقتصاد کشور داشت و طبعا در لایههای بعدی روی عملکرد کسبوکارهای کوچکتر نیز تاثیرگذار بود. اگرچه در حوزه کسبوکارهای نوآور و استارتاپها شرایط متفاوت بود و شاهد بودیم تعداد قابل توجهی از آنها رشد زیادی را تجربه کردند که این به مدد مجهزبودن این نوع کسبوکارها به ابزارهای دیجیتال رخ داد.
ساختار بخش زیادی از اقتصاد کشور سنتی است و هنوز ظرفیتهای بسیاری برای دیجیتالشدن دارد. بهطور مثال، پلتفرمهای بلیتفروشی آنلاین علیرغم مشکلات بسیار حوزه سفر و گردشگری رشد بسیار خوبی در سال ۹۷ داشتند.
نفوذ استارتاپها در بازارهای عمومی به همراه افزایش میزان استفاده مردم از ابزارها و فناوریهای دیجیتال مانند اپلیکیشنهای مختلف مالی، خرید فروشگاهی و لوازم مصرفی بهصورت آنلاین سهم بازار بزرگی را برای کسبوکارهای دیجیتال ایجاد کرده است.
از طرف دیگر استارتاپهایی هم بودند که قادر به مقابله با تغییرات شرایط اقتصادی نبودند و در نتیجه شکست خوردند. دلایل مختلفی برای شکست استارتاپها وجود دارد و نمیتوان با نگرش تکبعدی و بهطور مشخص شرایط اقتصادی را علت شکست آنها بدانیم.
پیشزمینه تحصیلی و کاری بیشتر مدیران استارتاپها رشتههای فنی است که باعث میشود با مسائل خاص مدیریت آشنایی کافی نداشته باشند. کنترل و راهبری کسبوکار در شرایط بحران نیازمند مهارتهای برنامهریزی و مدیریت بودجه و همچنین رهبری نیروی انسانی است که نمیتوان از مدیران جوان انتظار تطابق سریع و اعمال این مهارتها را در کسبوکار خودشان داشت.
داراییهای درونی افراد ارزش بیشتری پیدا میکند و میتواند ابزاری برای مبادله اقتصادی باشد
اگرچه ماهیت نوآوری پیچیده و همراه با عدم اطمینان است، اما بهرهبرداری از نوآوری ظرفیتهای جدید ایجاد میکند و چهبسا ممکن است شرایط اقتصادی را بهصورت درونزا به سمت بهبود و رشد تغییر دهد. در بحران مالی سال ۲۰۰۷ آمریکا تاکید بسیار زیادی از طرف دولت و سیاستگذاران آمریکا بر کارآفرینی بهعنوان راهکاری برای رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال شد.
ماندگاری در سال ۹۸ وابسته به حل مشکلات واقعی است. هر کسبوکاری که بتواند مسئلهای را با روش بهینه حل کند، فرصتی برای ایجاد کسبوکاری بزرگ خواهد داشت. مدلهای ذهنی افراد را باید به سمت حل مسائل واقعی اقتصاد سوق بدهیم و از ظرفیت نوآوری به بهترین شکل ممکن استفاده بکنیم.
در شرایط سخت اقتصادی نمیتوان بهصورت مرسوم بهدنبال تجهیز منابع اولیه مانند دفتر کار و نیروی انسانی بود. خواهناخواه شرایط اقتصادی کسبوکارها را به سمت استفاده از حداقلها برای ایجادیک کسبوکار میبرد.
استارتاپهایی که با خلاقیت روشهای جدیدی برای دور هم جمعشدن و کارکردن پیدا میکنند، میتوانند بر این مشکلات فائق آیند و تهدیدها را به فرصت تبدیل کنند. زمانی که پول راهگشای کسبوکار نیست، داراییهای درونی افراد ارزش بیشتری پیدا میکند و میتواند ابزاری برای مبادله اقتصادی باشد.
در سال پیشرو باید فرهنگ کسبوکار و سیاستگذاری در این حوزه را به سمت مشارکت و همکاری بیشتری ببریم. تشریک مساعی، به اشتراکگذاری منافع، همدلی و تقویت روحیه مشارکت از عناصر مهم فرهنگی سال آینده باید باشد.
افراد بهصورت درونی باید مجاب شوند که تنها همکاری و استفاده از ظرفیتهای کاری مکمل است که میتواند راهگشا باشد. ایدهها بهتنهایی ارزشی ندارند و این صرف وقت و انرژِی روی ایده است که باعث میشود کسبوکاری شکل بگیرد. افراد متعهد به صرف وقت کنار هم، تحمل ابهام و همچنین بتوانند پس از شکست در کنار هم به روشهای جدید کار کنند تا بتوانند طرحی نو ایجاد کنند.