- از جوجهفروشی تا پادویی در کارگاههای خیاطی
حسینینژاد از کودکی و قبل از ۱۰ سالگی کار کرده است؛ از دستفروشی لوازم آرایشی گرفته تا جوجهفروشی. میگوید کارکردن در این سن بهخاطر مشکلات مالی نبوده و بیشتر فرهنگی بود. چون اجاره کارخانه پدرم را میگرفتیم و خانواده متوسطی داشتیم و امور زندگیمان میگذشت؛ ولی بهخاطر نبود پدر، فقر بالقوهای احساس میکردیم و ما را به فرهنگ کار عادت میدادند. مثلا من هر چه میخواستم بخرم، مادرم میگفت وسایلی را بفروش و با پولش آنچه را میخواهی، بخر. مادرم فروشگاه لوازم آرایشی داشت و بعضی از کالاها را قبل از اینکه تاریخ مصرفشان تمام شود، به ما میداد و جلو پاساژی که مادرم در آن مغازه داشت، بساط میکردیم و لوازم آرایشی میفروختیم. بزرگتر که شدم در کارگاههای خیاطی پادویی میکردم. بعد از پایان دوران کارشناسی در زمینه رشته خودم شرکتی راهاندازی کردم.
- مجید و بازار کار
سال ۸۳ که دوره فوق لیسانس را تمام میکند، به مدت یک سال سرپرستی فروش شرکتی در زمینه لوازمیدکی پژو را بهعهده میگیرد. یک سال در زمینه فروش لوازمیدکی فعال بوده و میگوید در این زمینه بسیار موفق بودم، چون آنها عمدهفروش بودند و من فروش مویرگی را به کسبوکارشان اضافه کردم. به این صورت که به قیمت عمده از آنها خریداری میکردم و بهصورت مویرگی در بازار پخش میکردم. شیوه جدید فروش موجب میشود که طی مدتزمانی کمتر از یک سال، فروششان پنج برابر شود. درآمدی که در آن زمان برای حسینینژاد پیشبینی کرده بودند، حدود یک تا ۱٫۵ میلیون تومان بوده اما بعد از ۶ ماه درآمد ماهانهاش میشود ۱۵ میلیون تومان. میگوید سال ۸۳ بود و من تازه از مقطع فوق لیسانس فارغالتحصیل شده بودم. با نرخ تورم امروز اگر بخواهیم آن دستمزد را حساب کنیم، میشود حدود ۱۵۰میلیون تومان. در آن زمان نمیتوانستند تصور و قبول کنند که یک نفر چنین دستمزدی بگیرد و پرداخت این دستمزد برایشان بسیار سخت بود و عدم پرداختش هم در من ایجاد نارضایتی کرد. بنابراین این کار را رها میکند و بعد از این کار یک ماه کارهای مرتبط با رشتهاش را در چند سازمان انجام میدهد که به نوعی از همه آن سازمانها اخراج میشود.
- لایفاستایل علیبابایی
۲۵ سالگی ازدواج کرده و دو فرزند به نامهای تارا و رایان دارد. میگوید اگر روزی از ایران برود فقط برای تحصیل در رشته نوروساینس میرود. عاشق سفر است و ایده کسبوکار علیبابا هم حاصل سفری پاییزه به ایلام است. حسینینژاد سفر که میرود چادر میزند و در کمپها به سر میبرد. مسئله که برای همسرش غیرقابل تحمل است و معمولا با او چنین سفرهایی را نمیرود. اما بچههایش را میبرد: دخترم در سن سه سالگی، پنج روز در چادر خوابید.
- علیبابا داتآیآر؛ نه داتکام
شباهت نام علیبابای ایران با علیبابای چین موجب شده تا همه فکر کنند که با آژانسی بسیار قدیمی مواجه هستند. داستان انتخاب اسم این آژانسآنلاین ایرانی را حسینینژاد اینگونه توضیح میدهد: «آژانسی که خریدیم اسمش بود گردونه پرواز پارس؛ اما چون اسم برایم مهم بود، خواستم تغییرش دهم. بنابراین چندین اسم مدنظر بود که ثبت شده بود اما چون خودم تجربه سفر برایم مهم بود و عاشق سفر بودم، علیبابا را جستوجو کردم و ثبت نشده بود. الان خیلیها فکر میکنند که علیبابا بهخاطر علیبابا داتکام، خیلی قدیمی است. وقتی هم خواستیم وبسایت را لانچ کنیم، دنبال چند اسم بودیم که در نهایت روی علیبابا توافق کردیم. اول با علیبابا داتایرو بالا آمدیم که مفهوم ایر و هواپیما را در خود داشت اما چون تصمیم داشتیم خدماتمان را گسترش دهیم، علیبابا داتآیآر را خریدیم. در واقع دامیناش را ۱۷ میلیون تومان خریداری کردیم. در مورد علیبابا باید به این نکته هم اشاره کنیم که مجید حسینینژاد، نیما قاضی و علی تیماج بنیانگذاراناش هستند اما مدیرعامل مجید حسینینژاد است.