- خودمان را برای تغییرات آماده کنیم
ازاده خیرآبادی | دو ماهی که از همکاری من با تیم شنبه میگذرد، تمام لحظاتش سرشار بوده از یادگیری، همراهی و تلاش. شنبهای که توسط یک تیم منسجم و خوشفکر اداره میشود، این انسجام را میشود با ورقزدن هفتهنامه شنبه به خوبی احساس کرد؛ انسجامی که در همراهی با استارتاپهای ایرانی خودنمایی میکند.
شنبه یک رسانه است که فضای گنگ و ناآشنای اکوسیستم استارتاپ را در ایران برای مردم میشکافد تا همه بتوانند سبک جدیدی از زندگی را تجربه کنند. من بهواسطه رشته تحصیلیام خیلی درگیر فضاهای مختلف کسبوکار بودم و در اواخر دوره فوقلیسانسم که همزمان شده بود با دفاع از پایاننامهام، به حوزه کسبوکار آنلاین علاقهمند شده بودم به طوری که موضوع پایاننامهام را هم در همین زمینه انتخاب کردم. در سال ۹۱ که داشتم از پایاننامهام دفاع میکردم، شاید این میزان پیشرفت در حوزه استارتاپ نهتنها برای من بلکه شاید برای خیلیها که در این حوزهها فعالیت داشتند، قابل تصور نبود ولی الان در حال قدمزدن در برههای از زمان هستیم که فضای کسبوکار ایران در حال دگردیسی است و دیر یا زود باید عادات قدیمی افراد تغییر کند.
اینجاست که رسانهای مانند شنبه در حال پرکردن خلأ بزرگی است که نیازش بیشتر از هر زمان دیگری احساس میشود تا یک دستش را در دست استارتاپها قرار دهد و دست دیگرش را در دست جامعه و با سادهسازی مطالب، فضا را برای پذیرش هر چه بهتر استارتاپها از طرف جامعه مهیا کند.
امسال یکسالگی شنبه را در حالی جشن میگیریم که بسیاری از استارتاپهای نوپای اوایل سال ۹۵ حالا برای خودشان کسبوکارهای بزرگی شدهاند، زمان به سرعت در حال گذر است و باید خودمان را با این تغییرات سریع وفق دهیم.
- بدو، بخند، کارکن
لی لی اسلامی| برای خیلی از ما، کار یعنی تمام زندگی. هر روز با قامتی خمیده، روبهروی صفحه نمایش مینشینیم و با کارمان، زندگی میکنیم. با موفقیتهایی که پشت همین صفحه نورانی رخ میدهد، ذوق میکنیم و با شکستهایش باقی ساعات روزمان را سیاه میبینیم.
کار ما، بخش اصلی زندگی اغلبمان است. خوب باشد خوبیم، بد باشد افسرده! اجازه دادهایم در تکتک لحظاتمان ریشه بدواند و خودش را به تلفن همراه، لحظه خوردن شام و حتی مسافرتهایمان تحمیل کند.
آنقدر غرق صفحه نمایش ۱۰-۱۵ اینچیمان شدهایم که یادمان رفته درست در میانه جوانی، پشتمان تا شده و مهرههایمان روی هم سوار. بالا رفتن از پلههای دیجیتال ترقی، فکر و ذکرمان شده و یادمان رفته چند روز است نخندیدهایم! از ته دل، با صدای بلند و دندانهای بیرونافتاده نخندیدهایم. کار ما شده همه زندگیمان و عین خیالمان نیست که غمهایمان روی هم تلنبار شده؛ غمهایی که لابهلای صفحههای باز شده مرورگر و پوشههای کرمرنگ روی دسکتاپمان پنهانشان میکنیم. روزها میگذرد و حواسمان نیست که امروز، وقت بالا آمدن از پله زانوهایمان بیشتر از دیروز تیر میکشد و حواسمان نیست که زیر نور لامپهای کممصرف و صفحههای نمایش، پوستمان لک و چروکیده شده است.
صفحه سبک زندگی«شنبه» برای یادآوری همه این واقعیتهای بهظاهر بیاهمیت و بهواقع فراموششده متولد شد؛برای به رخ کشیدن مهرههای ساییده شده گردن، مفصل آسیبدیده زانو، پوست چروکیده و لک شده و البته روانی که این روزها، آسیبپذیرتر از قبل شده است.
حالا یکسال از آن روز گذشته و حتی اگر تن و روان شما از همه این آسیبها پاک نشده باشد، رهایتان نمیکنیم. ما همراهتان هستیم و اجازه نمیدهیم کاری که برای ساختن زندگیتان شروع کردهاید، به همه زندگی شما تبدیل شود و با پرکردن همه لحظاتتان، شما را زودتر از شناسنامهتان پیر کند.
- آنچه آموختم…
فهیمه خراسانی | نوشتن این یادداشت بهانهای شد که برگردم به روزهای اولی که همکاریام را با شنبه آغاز کرده بودم. آقای جمیلی طی تماسی تلفنی توضیحاتی درباره صفحه برند و تبلیغات داده بودند و من هم در آغاز شناخت این راه بودم؛ اجازه بدهید صادقانه بگویم که با فضای برندینگ کاملا بیگانه بودم!
من یک دانشآموخته رشته ادبیات بودم که سر و کارم بیشتر با متون ادبی بود و دستی هم در ترجمه داشتم، اما برندسازی و علم بازاریابی مقولاتی بودند ناآشنا؛ شاید بتوانم بگویم آنچه در وهله نخست من را در کنار این صفحه نگه داشت، بحث ترجمه بود اما با انتشار چند شماره از شنبه متوجه شدم که کار من در این صفحه فقط ترجمه نخواهد بود، چراکه ترجمه درست در گرو جستوجوی درست است و این مهم نیز جز از طریق آشنایی بیشتر با مبحث برندینگ و تبلیغات امکانپذیر نیست؛ به همین منظور سعی کردم مطالعات خودم را در این زمینه بالاتر ببرم، البته ناگفته نماند که در جریان آشنایی و یا بهتر بگویم آشتی من با علم برندینگ، چه دلی که از آقای جمیلی خون نشد! به جرأت میتوانم بگویم که ایشان زمان زیادی را صرف شناخت بیشتر من از این حوزه داشتند و همین جا باید سپاس ویژه خود را از ایشان ابراز کنم. در پایان نیز باید خدمت دوستان شنبهخوان خود عرض میکنم که هفتهنامه شنبه برای من فرصتی جهت بالاتر بردن معلوماتم در حوزههای مربوط به بازاریابی و برندسازی بوده و از همین جا نیز اعلام میکنم که بیصبرانه منتظر نظرات، پیشنهادها و انتقادات شما هستم.
- چیزهایی هست که نمیدانم!
بهاره بدیعی| یک. بیشتر از یک سال میگذرد از آن روزی که رضا برایم از ایده هفتهنامهای برای کسبوکارهای ایرانی گفت و بعدتر صفحهای به نام برند استوری را به من پیشنهاد داد.
نوشتن از استارتاپهای داخلی و خارجی، قصه آدمهایی که دویدهاند تا ایدهای نو خلق کنند و انگشتشمار برندهای ایرانی که حالا صد سالی از آفرینششان میگذرد، به قدر کفایت حال یک خامدست خامه به دست را خوب میکند.
دو. حالا که این تریبون ۲۰۰ کلمهای از آن من است، نشاید ننویسم از روزنامهنگاری که هرجا ردپای ذهنش در پس ایدهای(این بخش از مطلب توسط معاون سردبیر حذف شد!)
سه. شنبه یکساله شده و عمر روشنی پیش رو دارد. هنوز هم توافقی بر سر آنکه خودش استارتاپی در خدمت استارتاپها هست یا نه، وجود ندارد.
تا برندشدنش هم راه درازی در پیش است، اما جانب انصاف را که رعایت کنیم، بهتر از خوب عمل کرده و بعد از انتشار پنجاه و اندی شماره، بچهای از آب و گل درآمده است.
یادم هست هفتههایی بود که میگفتم «برند استوریم نمیاد» و گمان میکردم دیگر کفگیر ایدهها به ته دیگ خورده، اما شنبه آنقدر پویاست و دنیای برندها آنقدر بیحدواندازه، که همیشه چیزهایی در آن هست که من هنوز ندانم.