کارآفرینی در سختترین شرایط، مانند شرایط جنگ، شرایط تحریم و ادامهدادن به مسیر اشتغالزایی، کمتوجهی بخش دولتی و حاکمیتی به اهمیت کارآفرینی، اقتصاد رانتی و نبود عدالت اقتصادی، عدم توجه ویژه و معرفی دقیق کارآفرینان به جامعه و بهویژه قشر جوان از دیگر مباحثی بود که رئیس اتاق بازرگانی ایران در سخنانش مطرح کرد. او در نهایت خواستار نمادسازی از کارآفرینان در جامعه شد؛ نهتنها برای توسعه اقتصادی بلکه برای بازگشت امید و اعتماد به کشور و ساخت آینده ایران. در ادامه،بخشی از سخنرانی مسعود خوانساری را میخوانید.
در شرایطی که اعتماد عمومی خدشه برداشته و به نوعی قربانی شده است، جوان ایرانی که با هزار امید و انگیزه، از دانشگاه بیرون میآید و نسلی که تمنای توسعه و پیشرفت را دارد، مردمی که قلبشان برای این آب و خاک میتپد و آموختهاند که باید در همین سرزمین زیست کنند، اکنون چطور باید در فضایی توام با نگرانی و بیاعتمادی، به فکر کسبوکار و فردایشان باشند؟ متاسفم که بگویم، امروز هر کجا که سرمایه نمادینی وجود داشته، با بیتدبیری و نابخردی از میان رفته یا به پایینترین حد خود تنزل کرده است.
نتیجه چنین فضایی این است که جامعه، امروز مضطرب، نگران و بیاعتماد به ارکان سیاستگذار و مدیران کشور شده است. قیاس این وضعیت با دهه ۶۰، تا حدودی روشنگر است. تاریخ شهادت میدهد که مردم ایران در این دهه چطور با دل و جان در بحبوحه جنگ، از مرزهای کشور دفاع کردند. یا در دهه ۷۰ با شوق سازندگی گامهای بلندی برداشتند یا در دهه ۸۰، با انگیزه اصلاحات امید آفریدند و در ادامه افرادی ناکارآمد که شعار سودای عدالت در سر داشتند، سرخوردگی ملت را رقم زدند. دهه۹۰ هم دوره آشتی با جهان و احیای تدبیر و امید بود که البته آن هم دستخوش ناامیدیهای زیادی شد. یادمان باشد که در همه این دورهها، مردم ایران پای کشور ایستادند و جامعه اقتصادی هم قدمی عقب نگذاشتند.
جامعه اقتصادی ایران کارآزموده دوران سخت است
اما با وجود همه این مسائل، جامعه اقتصادی ایران کارآزموده دوران سخت است و همواره با فراز و نشیب روزگار دست و پنجه نرم کرده است. عدهای از صاحبان کسبوکار در زمانهای که قحطی بر کشور حاکم بود، پا پیش گذاشتند تا دردها را درمان کنند. از سرمایه و مالشان گذشتند تا مسئولیت اجتماعیشان را به سرانجام برسانند. این قدمهای ولو کوچک بخش خصوصی کشور بیش از توان و طاقت دولتها در نگاه و قلب مردم جای گرفت و آنها را به معتمدان جامعه تبدیل کرد. اینچنین است که در طول سالیان دراز، یادگارهایی مانند مسجد، مدرسه، بیمارستان و دیگر مراکز خدماتدهی توسط صاحبان کسبوکار و بازاریان در سراسر کشور ایجاد شد و برای جامعه بخش خصوصی اعتبار و آبرو به ارمغان آورد.
کارآفرینان سرمایههای انسانی این کشور به حساب میآیند؛ حاکمیت میتوانست مستمرا و طی چندین دهه، آنها را به نمادهایی از وطنپرستی، دینداری و انساندوستی تبدیل کند و به جامعه بشناساند، ولی افسوس که نگاه توام با سوءظن اجازه نداد که اقدام مهم و مشروعی صورت بگیرد. نمونه اینکه امروز کجای این کشور میتوان موضعی از صنعت، کارآفرینی و اقتصاد پیدا کرد. چرا در هیچ کتاب درسی نامی از آنها نیست.
شوق کارآفرینی در دهه هشتم و نهم زندگی
در این جمعی که اینجا حضور دارند، کسانی هستند که در دهه هشتم و نهم زندگیشان، کماکان به سازندگی ادامه میدهند. آنها در طول حیاتشان، انقلاب، جنگ، تحریم و انواع درگیریهای سیاسی و اجتماعیکه زندگی مردم را فشل کرده، دیدهاند اما هیچگاه چرخ کارخانههایشان از حرکت نیفتاد و از طول و عرض سفره کارگرانشان کاسته نشد. بهعنوان مثال، همه مرحوم قندچی را میشناسند. او ایران کاوه را بنیان گذاشت، پس از انقلاب مظلومانه به زندان رفت و از زندان به جبهه نقل مکان کرد تا ماشینهای جنگی را تعمیر کند. پس از جنگ، در صف تولید حاضر شد تا کارخانه را از نو بسازد. او تا صبح آخرین روز حیاتش در کارخانه حاضر بود. این تنها یک نمونه از دهها مثالی است که میتوان ارائه کرد.
امروز، علی اکبر رفوگران در دهه نهم زندگیاش درگیر این امر است که خط تولید عطر بیک را توسعه بدهد. او کودتای دهه۳۰ را تجربه کرده، در برههای روزهای طلایی را پشت سر گذاشته و پس از جنگ تا زندان و تحمل مشقتهای فراوان هم پیش رفته، آیا اگر قرار بر نابودی و ناامیدی باشد، کسی از این دو محقتر یافت میشود؟
هنوز هم کلنگهای اقتصادی بر زمین میخورد
امروز کشورمان در شرایط تحریم، جنگ اقتصادی و مناظرات سیاسی است ولی با همه این شرایط همکاران عزیزمان، کلنگ راهاندازی کسبوکارهای متناسب با این شرایط و این زمانه را بر زمین میزنند و این یعنی حماسه میآفرینند؛ یعنی میتوانند الگو و مولد باشند. همچنین جوان استارتاپی که در افق اندیشهاش دهها ایده و طرح برای راهاندازی کسبوکارهایی متکی بر سرمایه اندک دارد، کارآفرینی که نگاهش به توسعه خط تولید است، تحلیلگری که از میان خبرهای منفی، خطی از امید معطوف به آینده پیدا میکند، شایسته قدردانی است و نباید آنها را با انواع واکنشها از کار انداخت.
قاطبه کارآفرینان و فعالان اقتصادی، بهصورت روزانه در معرض اخبار مربوط به فسادهای کلان اقتصادی قرار دارید، انواع رانتها در جامعه و اقتصاد توزیع میشود ولی چند درصد از جامعه کارآفرینی دستش آغشته به رانت است؟ اتاق بازرگانی بارها از حاکمیت خواسته است که به رانت ارزی پایان دهد، مقابل فساد ایستادگی کند، انواع توزیع غیرهدفمند یارانهها را متوقف کند و بسترهای لازم را برای رشد کارآفرینی و تولید مهیا کند.
تقدیر از کارآفرینان برای بازگشت امید و اعتماد به جامعه
در چنین شرایط و موقعیتی که الان در آن قرار داریم، چرا نباید کارآفرینان را بهعنوان انسانهای نوگرا، پرشور و امید و در عطش ساختن ایرانی آزاد و آباد، به مردم معرفی کرد؟ کسانی که عاشق این مرز و بوم هستند و همه سرمایههای خود را برای ساختن کشور به کار گرفتهاند. آنها قلبشان برای مردم میتپد و زیر فشار تحریم و کمبود، همچنان سبد مصرف مردم را متنوع نگاه میدارند. چرا دولتها صدای این منادیان سلامت و امید را نمیشنوند و چرا گوشها بسته است؟ جوانان پر از شوق پیشرفت، عطش اعتماد به نفس دارند و شما چه کسانی را میشناسید که بیش از کارآفرینان نماد اعتماد به نفس باشند.
امروز، رسالت همه شما این است که از همه ابزارهای فرهنگی و هنری برای توسعه مفهوم کارآفرینی استفاده کنید. انزواطلبی، راهکار امروز نیست. اگر دلها برای آینده ایران میتپد که قطعا چنین است، در معرفی اسطورههای کارآفرینی استنکاف نکنید. اگر پیش از این کارآفرینان سعی میکردند که به دور از هیاهوی جامعه و در خلوت خود کار کنند، امروز باید به صحنه بیایند و اجازه بدهند که جامعه با آنها آشنا شود.
بنابراین باید درهای کارخانهها را به روی مستندسازان باز کنید و اجازه بدهید که زندگیتان کتاب شود و فرصت دهید که نسل جوان در جلسات و همایشها، پای صحبتهای شما بنشینند و تجربیات جدیدی بیاموزند. کارآفرینان ارجمند، این تمنای ما از شماست که اتاق بازرگانی را در مسیر معرفی الگوهای ارزشمند زیست در زمانه بحران یاری کنید. داستان زندگی هرکدام از کارآفرینان ارجمند، میتواند موجب نجات زندگی جوانان شود. همچنین تلاشها و راهکارهایی که کارآفرینان برای گذر از سختیهای زندگی به کار بردهاند، در زمانه کنونی میتواند موجب انگیزهدهی و امیدبخشی نسل جوان باشد. بیایید همگی با هم از کارآفرینان نماد بسازیم؛ نه برای اینکه تنها اقتصاد توسعه یابد بلکه برای بازگشت نشاط به کشور، بازگشت امید به مردم و ساختن دوباره این سرزمین.