محمدشهاب شهوازیان مدیراجرایی چونک | در سالهای اخیر و همپای گسترش اکوسیستم استارتاپی در ایران، نقش منتور و منتورینگ در رشد صحیح و اصولی آن، بسیار حیاتی و تاثیرگذار شده است. منتورها با انتقال تجربه و دانش خود یکی از مهمترین اضلاع قدرتبخشی به اکوسیستم استارتاپی بهشمار میروند. از اینروست که همواره شتابدهندهها، مراکز رشد و انواع مراکز حمایت از کسبوکارهای نوپا، سعی در جذب آنها دارند. اگر از مبحث معنای لغوی منتور گذر کنیم (مربی، مشاور یا…)، یک منتور به نیروهای تازهکار برای بهدست آوردن فرصتهای رشد حرفهای، ایجاد ارتباط و شبکهسازی، بهبود مهارتهای فردی، شناسایی صحیح منابع، کشف انتخابهای صحیح و حرفهای و…. راهنمایی میدهد. منتورها افرادی هستند با کولهباری از تجارب شکست و موفقیت، علاقهمند به آموزش و انتقال تجربه، دارای ارتباطات قابل توجه و شبکهای بزرگ از کارآفرینان و سرمایهگذاران، باانگیزه و الهامبخش و آیندهنگر. همچنین باید اضافه کنم که منتورها تلاش دارند تا با گفتوگو و طرح پرسشهای متفاوت و صحبت از تجربیات و دانش خود، منتیها را (فردی که از منتور کمک دریافت میکند) راهنمایی کنند و دیدشان را در موضوعات پیشرو گسترش دهند. آنها کسانی هستند که در حوزههای خاصی مانند بازاریابی به بینش عمیقی دست یافتهاند و قادر هستند که با چشمانداز بزرگ خود، مسیر کسبوکار را ترسیم و به اصلاح راههای اشتباه رفته کمک کنند. یکی از مهمترین نکات قابل ذکر که معمولا توسط اکثر تیمهای استارتاپی نادیده گرفته میشود، این است که منتیها نیز باید از نظر دانش و توانایی تا اندازهای قوی باشند تا بتوانند با منتور خود تعامل دوسویه برقرار کنند و روند انتقال تجربه بهدرستی انجام شود. استارتاپهایی که در تیم آنها درک صحیحی از مفاهیمی مثل خلق ارزش و نوآوری در مدل کسبوکار، اعتبارسنجی مشتری و ایده، توسعه کسبوکار، ساخت کمینه محصول و مواردی از این دست وجود ندارد، منتور عملا قادر نیست هیچ نقش سازندهای را ایفا کند. منتورینگ یکی از باارزشترین خدماتی است که استارتاپها میگیرند، چرا که آنها صاحب دانش و تجربهای میشوند که بهتنهایی با صرف زمان، هزینه و آزمون و خطای بیشماری به آن میرسند. معمولا منتورهای شاخص و استارتاپهای موفق به رابطه پایدار و معناداری میرسند که در آن منتورها بهازای آورده ارزشمند خود، سهام حداقلی، دستمزد ساعتی یا هر مکانیسم مشابه دیگری را دریافت میکنند. در حقیقت کسبوکارها بهتر است که روی مسائل حیاتی کسبوکار خود از خدمات منتورینگ بهره ببرند و تلاش داشته باشند که مطابق نیازشان بهدنبال منتور مناسب باشند.
حال با این تعاریف و توضیحات، به نظر شما، اکوسیستم استارتاپی ایران به چه میزان از غنای کافی در این حوزه برخوردار است؟
آیا شما هم با تعداد زیادی از افرادی برخورد داشتهاید که عنوان منتور را با خود یدک میکشند، اما حتی یک تجربه موفق یا ناموفق را در راهاندازی یک کسبوکار یا حتی در توسعه آن تجربه نکردهاند؟
پس شتابدهندههای فعال در اکوسیستم، برگزارکنندههای رویدادهای استارتاپی و مراکز رشد که هر روز نیز به تعدادشان اضافه میشود، چگونه یکی از مهمترین نیازهای استارتاپهای نوپا یعنی استفاده از خدمات منتورینگ را فراهم میکنند؟ البته این معضل برای مراکز خارج از تهران بغرنجتر و پیچیدهتر از این هم میشود.
آیا از منتورهای فعال در اکوسیستم استارتاپی کشور که در حوزههای متفاوت مشغول هستند، اطلاعات جامعی وجود دارد؟ و سوالات بسیار دیگری که برای آسیبشناسی و پیشنهاد راهحل برای هر یک از آنها نیاز به یادداشتهای جداگانه است.
در پایان باید به این نکته نیز اشاره کنم که این اتفاق نظر وجود دارد که یکی از مهمترین دلایل ضعف اکوسیستم در حوزه منتورینگ، جوان بودن آن است، چراکه هنوز تعداد بیشماری استارتاپ در ایران شکل نگرفته است که بنیانگذارانشان بخواهند درباره شکست و موفقیتهایشان حرفهای جذابی برای گفتن داشته باشند. جامعه استارتاپی ما نیاز دارد در وضعیت کنونی بیشتر از قبل نقش مولد را بر عهده بگیرد. لازم است منتورهای شاخص و بنیانگذاران استارتاپهای مشهور کنونی به کمک مراکز حمایتی (البته آنهایی که علاوه بر دغدغه رشد این جامعه، تجربه و مهارت خوبی در انتقال تجربیات خود دارند) با اندکی ازخودگذشتگی و تحمل افزونتر، منابع بیشتری را برای تقویت منتورینگ در ایران اختصاص دهند.