- فروش نورچشمی!
ریچارد برانسون، بنیانگذار ویرجین گروپ، زمانی را به خاطر میآورد که مجبور شد سختترین تصمیم زندگیاش را اتخاذ کند و ویرجین رکوردز را به فروش برساند. «ویرجین رکوردز کودک ما بود. از هیچ شروع کردیم و توانستیم آن را به اوج برسانیم. بسیاری از اوقات بهعنوان یک کارآفرین مجبورید داوریهای دشواری داشته باشید و باید چیزی را انتخاب کنید که به نفع کسبوکار و کارکنانتان باشد. وقتی میخواستیم ویرجین رکوردز را به فروش برسانیم، اولین خط هواپیمایی ما یعنی آتلانتیک، تحتفشار شدیدی از سمت هواپیمایی بریتیش و ترفندهای کثیف کمپین آنها بود. ما به پول نیاز داشتیم تا یک تیم کامل حقوقی استخدام کنیم و به رفتارهای مضر آنها پایان دهیم. البته که ترجیح میدادیم هر دو شرکت را حفظ کنیم، ولی به نظر میرسید تنها با فروش رکوردز، هر دو شرکت به حیاتشان ادامه خواهند داد.»
- تصمیمات شجاعانه مالکان
سارات پدیردلا، مدیرعامل شرکت نرمافزاری Hedgehog Lab را به یاد بیاوریم. چندین سال پیش او یک آژانس اینترنتی، یک شرکت کوچک با یک گروه کارمند را اداره میکرد و درآمد مناسبی داشت. اما ناگهان صنعت وب بسیار شلوغ و آشفته شد و پدیردلا متوجه شد که باید به انتخابهای سختی دست بزند. او میگوید: «بازار اپلیکیشنهای موبایل بسیار داغ شد و اگرچه در شمالشرقی بریتانیا هنوز صنعت کوچکی بود، اما در آمریکا و مرکز انگلیس رشد قابلتوجهی داشت. ما تصمیم گرفتیم علیرغم توصیه خانوادهها و دوستانمان، تمرکزمان را روی برنامههای موبایل بگذاریم و از نو شروع کنیم.» این کار ریسک بزرگی بود و اگر پیشبینیها غلط از آب درمیآمد، امکان نجاتی وجود نداشت، چراکه در آن زمان مردم حاضر نبودند برنامههای موبایل را به چشم یک کسبوکار واقعی ببینند. «اکثر مردم شمالشرق بریتانیا، حتی نامی از اپلیکیشنهای موبایل نشنیده بودند. من ناچار بودم هر بار با قطار به لندن بروم و در کافهها مشتریانمان را ملاقات کنم. واقعا سخت بود. هنوز واکنشهای همسرم را به یاد دارم. اولین فرزندم تازه به دنیا آمده بود و باید قسط وامهایی که گرفته بودم را هم میپرداختم. حالا خودم را درگیر شرایطی کرده بودم که شناخت کاملی از آن نداشتم. دوران بسیار استرسزایی بود و چندین بار نزدیک بود تسلیم شوم، ولی نهایتا راه درستی را انتخاب کرده بودم.» امروزه شرکت او یکی از بزرگترین شرکتهای نرمافزار موبایل انگلستان است و هرسال تقریبا 300 درصد رشد میکند. آنها 52 کارمند را در 4 دفتر بینالمللی خود در 3 قاره به کار گرفتهاند.
- افراد خوبتان را مرخص کنید
2سال پیش، شرکت تکنولوژی رسانهایAffectv به منظور بهینهسازی آتی، شروع به بازسازی زیرساختهای خود کرد. طی این پروسه مدیرعامل شرکت گلن کالورت مجبور شد به عدهای از کارمندانش اطلاع دهد که دیگر مسئولیتی در این سازمان ندارند. «یکی از سختترین مراحل اداره یک استارتاپ زمانی است که باید افراد خوبتان را برای رسیدن به یک هدف بزرگتر، تعدیل کنید و به کارمندانی که برایتان صادقانه و سخت کارکردهاند، بگویید که دیگر نقشی نخواهند داشت. بااینحال وقتی تصمیمتان را گرفتید، باید هرچه سریعتر اقدام کنید. مکث و تأمل بیفایده است. تیمها و سرپرستان آنها به رهبری شفاف و راهنمایی صریح و روشن نیاز دارند و بهخصوص باید به فکر افرادی که تحت تأثیر این فرایند قرار میگیرند، باشید.»
درست است که آسیب یا صدمات روحی این کارمندان باید مدنظر قرار بگیرد، ولی یک رهبر کسبوکارنمیتواند اجازه دهد احساسات شدید تصمیمات او را متأثر کنند. او میگوید: «شما این کار را در راستای هدف بزرگ کسبوکارتان انجام میدهید. شرایط دشوار عاطفی نیاز به رویکرد، راهحل و اقدامات اعتدالگرایانه دارد. کارآفرینان نمیتوانند از تصمیماتی که برای بهبود شرکت اتخاذ کردهاند، صرفنظر کنند ولی میتوانند از این تجربیات درس بگیرند و در آینده، برنامهریزیهای بهتری داشته باشند.»
- دردسرهای رشد
جاناتان استفن، مؤسس شرکت Surrenden Invest با چالش عجیب دیگری مواجه شد. استارتاپ او در مراحل اولیه، با رشدی دوبرابر آنچه پیشبینی میکردند روبهرو شد. این رشد سریع، مشکلات خودش را به همراه داشت. «آیا باید مدل کسبوکارم را که تا به امروز خیلی خوب جواب داده بود، تغییر میدادم و برای رشد بیشتری برنامهریزی میکردم؟ آیا با ادامه همین مدل، فرصت بینظیری را از دست میدادم؟ انتخاب دشواری بود. فقط یک اشتباه ما را به خانه اول برمیگرداند.» کارآفرینان باید دائما با ترس ناشی از تصمیمگیری اشتباه و پشیمانی اجتنابناپذیری که به دنبال آن میآید، مقابله کنند ولی درعینحال این همانجایی است که آنها میتوانند تواناییهای واقعیشان را نشان دهند. ریچارد برانسون میگوید: «درحالیکه ترس میتواند بهعنوان یک محرک و انرژی عمل کند و تأثیر مثبتی بر روحیه کارآفرینی شما داشته باشد، افسوس و پشیمانی بهندرت کمکی میکنند. کارآفرینان باید شکست را از دریچه روشنتری ببینند و درک کنند. این اتفاقی است که برای همه ما میافتد و جای پشیمانی نیست. شکست بخشی از فرایند یادگیری است.»