-
آیا به زودی شاهد مرگ بانکها خواهیم بود؟
شاهد این بودهایم که سیلیکونولی اقدامات متعددی برای تسخیر والاستریت انجام داده است. استارتاپهای حوزه ارزهای رمزنگاریشده در حال ارائه خدمات پرداخت جدیدی هستند و فعالان بازار در تلاش برای تصاحب سهمی از بازارهای اعتباری. علاوهبراین، استارتاپهای فعال در حوزه رتبهبندی اعتباری روشهای الگوریتمی جدیدی را برای رصد وامگیرندگان این بازار طراحی و ابداع کردهاند. تمام این شرکتها مستقیما در حال رقابت با بانکها و بورس والاستریت هستند. برخی از کارآفرینان این حوزه مانند مارک آندریسون معتقدند که سیلیکونولی توان طراحی دوباره این بازار را دارد. او و دیگران خود را نیرویی فرض میکنند که باعث از بین بردن به سبک شومپیتر، اقتصاددان معروف و نظریهپرداز کارآفرینی، به روشی خلاقانه هستند.
فعلا مخالفتهایی در خصوص مسئله اعمال موانع توسط رگولاتورها ایجاد شده است. از نظر این افراد، رقیبان کوچکتری که بهتنهایی توان مقابله با بار سنگین مقررات را ندارند، به حمایت از بانکها میپردازند؛ اما این موضوع یک نکته کم دارد. این همان مسئلهای است که در موردی که 10 سال پیش اتفاق افتاد نیز از آن غفلت شده بود.
موج استفاده از اوراق بهادار که بعد از دهه ۱۹۸۰ شکل گرفت، برخی را به این فکر واداشت که مدلی از بازار سرمایه که بدون واسطه بانکها باشد، احتمال دارد بانکها را به انزوا بکشاند. بهعنوان مثال، دادلی و هابارد درباره جایگزینشدن بانکها با بازارهای سرمایه هشدار دادهاند. آنها پیشبینی کردهاند که از بیماری که بانکها ایجاد کرده نجات خواهند یافت. البته بحران مالی سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ ادعای آنها را رد کرد. چیزی که از آن بهعنوان اعتباردهی بیواسطه یاد میشود، بعدها توسط مککالی «بانکداری سایهای» نام گرفت. مککالی اولین شخصی بود که به درستی و بادقت از اصطلاح بانکداری سایهای استفاده کرده است. در بانکداری سایهای، همان مکانیسم بانکداری سنتی در جریان است؛ بانکداری سایهای از طریق ارائه وامهای نقدی ایجاد سرمایه داخلی میکند. تنها تفاوت در این است که بانکداری سایهای جایگزین زنجیرهای از ترازنامهها میشود، درحالیکه در بانکداری سنتی وامها را گسترش میدهند و سرمایه نقد را از طریق تنها یک ترازنامه ایجاد میکنند.
مؤسسات بانکداری سایهای وامهای درازمدت، مانند وام مسکن را بهصورت اوراق بهادار ضمانتی (ABS) ارائه میدهند. سپس این اوراق را بهصورت وثیقه تعهد بدهی در توافقنامههای بازخرید و یا بهصورت اوراق بهادار قابلانتقال استفاده میکنند. در نهایت این به یک سرمایهگذاری مشترک در بازار پولی منجر میشود که برای هر سهامدار یک دلار دارایی خالص را در هر زمان تضمین میکند. این نوع سهم برای سهامداران، یک حساب جاری بانکی را تداعی میکند. در نهایت، بانکداری سایهای یک وام مسکن با ریسک بالا را در بازه زمانی ۱۰ ساله به سرمایه داخلی تبدیل میکند.
دادلی، هابارد و خیلی از افراد دیگر، این افزایش اوراق بهادار را اشتباه تعبیر کردند. ریسکهایی که در این زمینه وجود داشت بهصورت گسترده در نظام مالی توزیع نشده بود، بلکه فقط بر تعداد محدودی ترازنامه تمرکز کرده بود. بسیاری از ریسکها از طریق ضمانتهای نقدینگی و افزایش اعتبار، راه خود را به بانکها باز کردند. بخشی که گمان میرفت باعث تخریب بانکها شود، خود به بانکداری تبدیل و باعث شد تمام نظام مالی در آستانه بحران قرار بگیرد. عواقب احتمالی ویرانکنندهای که این شوک بانکداری سایهای در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ داشت، دولتها را مجبور کرد دوباره به نجات بانکها بیایند و ضمانتهای جدیدی را برای مؤسسات ارائه دهند.
سرگذشت تحول مالی به ما درس مهمی میدهد: تمرکز ما باید بر سر موضوع بانکداری باشد و نه بانکها. به محض اینکه مؤسسات مالی – فرقی نمیکند به آنها بانک یا چیز دیگری میگویند – از طریق وامهای غیرشفاف، سرمایه داخلی ایجاد میکنند، شروع به بانکداری میکنند. بانکداری همیشه باعث ایجاد ریسک نقدینگی میشود و مؤسسات مالی همیشه در معرض اقداماتی هستند که منجر به تلاطمهای اقتصادی خواهد شد.
زمانی که بانک و بانکداری تفاوت داشته باشند، نقش مقررات تغییر خواهد کرد. مقررات دیگر حصاری برای جداسازی مؤسسات بانکی و غیربانکی نیست بلکه حصاری است که بین انواع بانکداری در چارچوب مقررات رگولاتوری و بانکداری خارج از این چارچوب قرار میگیرد
-
تفاوت بانک و بانکداری
برای درک اینکه نظام بانکی چگونه در عصر دیجیتال متحول شد، لازم است بین مفهوم بانکداری و بانک تفاوت قائل شد. فناوری اطلاعات به طور روزافزونی باعث گسستگی بانکداری از بانکها شده است. اینکه بانکداری سایهای ریشه در دهه ۱۹۷۰ دارد، اتفاقی نیست؛ دههای که افرادی که از دانشگاهها ترک تحصیل کردند شروع به ساخت کامپیوترهای شخصی کردند. افزایش سریع قدرت کامپیوتری و فناوریهای ارتباطی در دهه اخیر، راههای جدیدی را به روی بانکداری گشوده است.
زمانی که بانک و بانکداری تفاوت داشته باشند، نقش مقررات تغییر خواهد کرد. مقررات دیگر حصاری برای جداسازی مؤسسات بانکی و غیربانکی نیست بلکه حصاری است که بین انواع بانکداری در چارچوب مقررات رگولاتوری و بانکداری خارج از این چارچوب قرار میگیرد. بانکها خود از این حصار عبور میکنند تا بتوانند در بخشی که قانونگذاری و رگولاتوری وجود ندارد، ریسک بیشتری بپذیرند.
در همین حین، آنها از ضمانتهای دولتی و نقدینگی بانک مرکزی که به آن دسترسی دارند استفاده میکنند، زیرا هنوز به بخش قانونگذاری دسترسی دارند. بانکداری در خارج از چارچوب رگولاتوری که به ضمانتهای دولتی نیز دسترسی دارد، مدل کسبوکاری وسوسهانگیزی است. این روش در شرایط مساعد، منجر به سودآوری در فعالیتهای با ریسک بالا میشود و در شرایط نامساعد باعث جلوگیری از ضررهای مالیاتی غیرقابلاجتناب میشود. استارتاپهای حوزه فینتک به پیروی از این مدل کسبوکاری وسوسه خواهند شد، حتی اگر به قیمت استفاده نکردن از مدل وامدهی بیواسطه باشد که در حال حاضر از آن استفاده میکنند.
-
شرکتهای فناوری در قالب بانکها
تهدیدی که از طرف استارتاپهای فینتک، مؤسسات بانکی را نشانه رفته امروزه نیز قابل مشاهده است. بهطورمثال، زوپا (Zopa) در انگلستان امکان انتخاب وامگیرنده را به وامدهندگان نمیدهد. در عوض از یک تضمین سرمایه برای ریسک اعتباری استفاده میکند و قابلیت بازگشت سریع را فراهم کرده است که این امکان را میدهد تا وامدهندگان با پرداخت کارمزدی ۱ درصدی، وام خود را نقد کنند. زوپا اقدام به انتقال ریسکهای اعتباری و نقدینگی کرده و بنابراین، پلتفرم وامدهی فردبهفرد نیست که بقیه فکر میکنند. وامدهی از طریق زوپا بسیار شبیه به گذاشتن پول در بانک و یا داشتن سهام یک بازار پولی با سرمایه مشترک است.
در آمریکا، متخصصان حوزه نوآوریهای مالی روش سنتیتری را برای تبدیل وامدهی بدون واسطه به بانکداری ایجاد کردهاند. یک شرکت سرمایهگذاری که توسط یکی از سرمایهگذاران سابق شرکت لِمَن (Lehman) هدایت میشود، ۱۷۵ میلیون دلار اوراق وام فردبهفرد منتشر کرده است. این در حالی است که بیشتر ریسک اعتباری را در ترازنامه خود قرار داده است. اگر اوراق تحت حمایت وامهای فردبهفرد بهطور وثیقهای برای سرمایهگذاری کوتاهمدت استفاده شود و یا اوراق بهادار قابلانتقال خریداری شود، ممکن است باز به مفهوم بانکداری سایهای بازگردیم؛ و این در فرآیند ایجاد سرمایه داخلی از طریق وامهای فردبهفرد است.
-
دیدگاههای متفاوت و البته عامیانهتر
بهنظر میرسد سیلیکونولی، با استفاده از فناوریهای خود، پا را فراتر گذاشته و این گمان میرود که روزی نقدینگی و سرمایه آنها به اتمام برسد. اعتبار لازم برای چرخه کالاها و خدمات با استفاده از ویزا و مسترکارت نیازی به وامدهی ندارد و بنابراین وامدهی فردبهفرد با استفاده از پولهای موجود کاری بیهوده است. چیزی که نیاز است، چارچوبی از اعتماد برای اینگونه اعتبارات فردبهفرد دوطرفه و واحدی که تراکنشهای اعتباری توسط آن انجام شود. به یک ارائهدهنده خدمات -که به آن بانک هم میگویند – نیز لازم است تا بتواند امنیت سیستم پیامرسانی اطلاعات و دیتابیس را تأمین کند.تنها چیزی که برای استفاده از سیستمهای اعتباری، پرداخت و پولی لازم است تقریبا ۱۰ خط کد برنامهنویسی است که وارد ابزارهای موبایلی شود!