میخواهم درباره «برومبون رو بساز» توضیح بدهم که معادل Deconstruction یا ساختارشکنی در کسبوکار است. برگردیم به چهار پنجسال پیش که من تازه در حال آشناشدن با اکوسیستم کارآفرینی و استارتاپی ایران بودم، هیچ ایدهای نداشتم و راستش را بخواهید از اینکه بگویم ادبیاتی هستم، خیلی خجالت میکشیدم.
صحبتهای ثنا خالصی (بنیانگذار کمدا) در یلدا سامیت۲۰۲۰
هر وقت از من سؤال میپرسیدند و در جایی مصاحبه یا پیچ داشتم، تکهای از زندگیام را سانسور میکردم مبنی بر اینکه تخصص من ادبیات انگلیسی و به خصوص نوشتار خلاق است. خودم فکر میکردم که جای اشتباهی ایستادم و نگاههای چپچپ بقیه نیز اعتمادبهنفسم را کم میکرد.
جلوتر که رفتیم، متوجه شدیم حتی ایدهای را که لانچ کردیم، بیرون از مناسبات اقتصادی قرار دارد و ساختارها، چارچوبها و تمام قواعد بیزینسی را میشکند. البته نمیگویم این روند ساختارشکنانه آگاهانه بود، ما خیلی از آنها را اصلا نمیدانستیم وجود دارند که بخواهیم بشکنیم یا نشکنیم.
برگردیم به صحبت آغازین و ببینیم در دیکشنری شیرازیها «برومبون» به چه معناست؟ برومبون، امر از مصدر رمبیدن است، به معنای خرابشدن و ریختن؛ اگر بخواهم یک مثال شیرازی بزنم میشود «اون سیلو که پارسال شیراز اومد،کل خونههای دور دروازه قرآن و سعدی رو رومبوند و کل خونهها رومبید».
حالا ما در کمدا چه چیزی را رمبوندیم؟ در وهله اول باید بگویم که هیچکدام از ما، به خصوص من، از رشتههای فنی مهندسی نیامده بودیم که باعث میشد چیزهایی را که میسازیم، شکل و شمایل دیگری بگیرند و برندینگ، صدای بیزینس، مدل مارکتینگ و حتی یک کملولو که لولوی کمداست، متفاوت باشد.
شاید پیش آمده باشد که از یک بازیگر یا پیانیست پرسیده باشیم که از چه زمانی بازیگر یا پیانیست شدی و در جواب گفته باشد از دوران طفولیت به بازیگری علاقه داشتم یا از وقتی چشم به جهان گشودم، پیانیست بودم؛ چنین چیزهایی تأثیرگذار هستند، زیرا مشخصات پدالوژیک مثل جغرافیا، خانواده و فیلد تحصیلی تا اندازهای جهانبینی جدیدی را در برابر ما قرار میدهد.
چیزی که من از دوران طفولیت با آن راحت بودم، کلمه بود و من با شعر و شاعری بزرگ شدم. البته همیشه این چیزها یک مسیر خوشمزه ساختارشکنی را به وجود نمیآورد و بعضی وقتها سختیهای زیادی نیز دارد، مثلا ما دو یا سه سال اول کارمان که از سرمایهداری و سرمایهگذاری دور بودیم، درآمد نداشتیم و خودمان بوتاسترپ میکردیم.
اما چرا با همه این سختیها ادامه دادیم؟ در اینجا پای یک انگیزه شخصی به میان میآید، انگیزه من و تیم کمدا این بود که مسئلهای را که وجود دارد، به صورت جدیدی حل کنیم و این برای ما جذاب بود. وقتی که مشخصات فردی، نیاز بازار و شغلی که داریم در کنار هم مینشینند، این دایرهها با یکدیگر همپوشانی بیشتری دارند و کاری که میکنیم مشخصا جذابتر میشود.
احتمالا همه ما این را شنیدهایم که خوب است کار فان باشد یا کاری را انتخاب کن که اگر به تو حقوق هم ندادند، قبولش کنی و آن را انجام دهی؛ اگر این مسئله وجود داشته باشد، به نظر ما درایو اصلی و انگیزه اصلی، لذتبردن از آن مسیر است نه از نتیجهای که میگیریم.
این صحبتها به صورت علمی بررسی شدهاند و کتابهای فلسفی و نظریههای متعددی در مورد آنها وجود دارد و خود من نیز مطالعاتی درباره برخی از آنها که علاقهمند بودم، داشتم. در اینجا میخواهم یک مثال واقعی از رمبوندن را در بازیها و تورنمنتهای ورزشی و جهانی بگویم.
اگر دقت کرده باشید ما نمیتوانیم وسط یک مسابقه اعلام خستگی کنیم و بگوییم الان میخواهم بنشینم و استراحت کنم؛ اما بازیکنهای حرفهای با نوعی ساختارشکنی این کار را بدون اینکه بازی را خراب کنند، انجام میدهند، همه ما نادال را در ورزش تنیس میشناسیم، نادال قبل از زدن سرویس، چند بار با توپ بازی میکند، ژانگولر بازی درمیآورد که با این کار هم وسط آن بازی که اجازه ندارد قوانینش را بشکند، وقت میخرد و هم برای عملکرد بعدی تمرکز میکند.
یک مثال دیگر میزنم: چند روز پیش من خیلی بد زمین خوردم، بعد از بلند شدن اولین کاری که کردم این بود که سریع به سمت گوشیام رفتم، فکر میکنید اولین کاری که انجام دادم چه بود؟ گوشی را در آوردم، کلندرم را چک کردم و نگاه کردم وقت دارم گریه کنم یا نه! آنجا بود که فهمیدم نمیشود وسط بیزینس کاری نکرد، ولی میشود تایمی را کنار گذاشت برای اینکه از خودت بپرسی اوکی الان باید چه کنم.
به نظر من بیزینس هنر است. اگر واژه هنر را بررسی کنیم، از ریشه یونانی واژه آرته به معنی صنعتکردن از هیچ است؛ یعنی از هیچ، چیزی را بسازیم. به نظر من طرح مدل کسبوکار، هنرمندانه است و طراح مدل کسبوکار یک هنرمند است.
بیزینس چیزی نیست به جز ترکیب هنر و قدرت و سازگاری. همه آدمهایی که الان الگوی ما هستند، روزی بدون اینکه خودشان الگویی داشته باشند، از جایی شروع کردند و مسیرشان را چیدند. حالا من از شما میخواهم به این فکر کنید که دوست دارید چه چیزی را همین الان برومبونید و دوباره بسازید؟ این رمبوندن میتواند در مسیر شغلی یا زندگی شما باشد.
در مورد برومبون به اندازه کافی صحبت کردیم، اما درباره «بساز» باید بگویم که در اینجا با دو برداشت آورده شده است: یکی به معنی ساختن و خلقکردن و دیگری به معنی سازگاری و تطبیقدادن. فوت کوزهگری این است که متوجه شویم کدام ساختارها را باید بشکنیم و کدام ساختارها را نباید بشکنیم. اینکه کجا را خراب کنیم و کی و چقدر بسازیم با دو برداشت.
در انتها امیدوارم بولدوزرهای درونتان را روشن کرده باشم.
بیشتر بخوانید: گفتوگو با ثنا خالصی، موسس استارتاپ کُمُدا
درباره ثنا خالصی (بنیانگذار کمدا)
ثنا خالصی متولد ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۹، بنیانگذار کُمُدا سابقهی کار به عنوان Creative Copywriter و Art Director و CCO در شرکت های Upstream و ACI و Entuity در یونان، انگلیس و سوئیس، ارائه و چاپ مقاله در دانشگاه Oxford و Edinburgh – شاعر برگزیدهی فستیوال شعر در دانشگاه ویرجینیا، آمریکا – از نویسندگان کتاب Scratching Against the Fabric – هنرمند برگزیده نمایشگاه عکاسی Images of Identity در دانشگاه زوریخ – به ذات قصه گو، محیط زیست گرا و شیفتهی الهام بخشی به جامعهی زنان است.
کمدا پلتفرم اجتماعی (Social Platform) اشتراکگذاری آیتم های اضافی با اولویت به خانم هاست که در تابستان 1395 شکل گرفت. شركت کیمیا ماندگار دانش و اندیشه در خردادماه سال 1398، با هدف ارايه بازگرداندن پوشاک بلااستفاده (اما در حد نو) به چرخه ی مصرف، کاهش مصرف گرایی (خرید با صرفه 50 تا 70% تخفیف) و محافظت از محیط زیست تأسيس شد.