آرین افشار، مدیرعامل فینووا میگوید که فینتک امروز، حالش بسیار بهتر از فینتک 2سال پیش است اما اگر رگولاتوری پیچیده و حساسیتهای نظام مالی در ایران نبود، این حوزه تاکنون رشد بسیار بیشتری کرده بود.
وی همچنین در مورد فینووا و سازوکارش صحبت کرده است. از جمله اینکه فینووا شکل نگرفته که ابزار بازاریابی برای بانک باشد. ما به نوآوری باز اعتقاد داریم و به نظر من فینووا یکی از نهادهای نوآوری باز است که ارتباط استارتاپها را به سیستم مالی و بانکی فراهم میکند.
میزان سرمایهگذاریهایشان از 50 میلیون تومان شروع شده و تا 16 میلیارد تومان رسیده است. در مورد میزان سرمایهگذاری فینووا روی استارتاپها هم اشاره میکند که تاکنون بیش از 20 میلیارد تومان روی استارتاپهایمان سرمایهگذاری کردهایم.
افشار در مورد اندک بودن این میزان سرمایهگذاری از سمت فینووا وقتی که پشتوانه بانکی دارد، میگوید: وضعیت سرمایهگذاری به طور کلی تضعیف شده و کل سرمایهگذاریهایی که طی 5 سال اخیر در اکوسیستم استارتاپی ایران انجام شده، اعم از دیجیکالا، اسنپ، تپسی و… به اندازه هزینه ساخت یک ساختمان 50 طبقه هم نیست.
مسئله شتابدهی و راهاندازی شتابدهنده در ایران یکی دیگر از محورهای صحبت «شنبه» با آرین افشار بوده که او معتقد است با توجه به آنچه که در ایران اجرا میشود، بحث شتابدهنده یک بحث شکستخورده است.
گفتگو با آرین افشار، مدیرعامل فینووا
استارتاپی در حوزه واقعیت افزوده داشتید به نام ویدکوریشن ولی نتوانست به کارش ادامه بدهد؛ چرا این استارتاپ شکست خورد؟ اصلا خودتان این تجربه را یک تجربه شکست میدانید؟
به شکل تئوریک این تجربه یک تجربه شکست است، اما برای خود من نوعی بیتجربگی موجب این مسئله شد. حداقل الان که با تجارب امروز به آن زمان نگاه میکنم، عامل اصلی متوقفشدن فعالیتهای ویدکوریشن را نداشتن تجربه میدانم.
چرا نتوانستید ادامه بدهید؟
چون آن بیزینس، بسیار هایتک بود. در ایران سابقه نداشت و در سطح جهان هم خیلی جدید بود. ما به سرمایه زیادی نیاز داشتیم، اما نتوانستیم سرمایه جذب کنیم و الان میدانم که فرایندی که برای جذب سرمایه در پیش گرفته بودیم، اشتباه بود.
دلیل عدم جذب سرمایه برای استارتاپتان چه بود؟
حدود چهار یا پنج سال پیش، ما به 3میلیارد سرمایه نیاز داشتیم، اما در آن زمان فرصتهای سرمایهگذاری در حوزهها و موارد متعدد دیگر وجود داشت. ضمن اینکه میتوانستند مثلا با 3میلیارد تومان در چندین استارتاپ سرمایهگذاری کرده و ریسکشان را تقسیم کنند.
همچنین استارتاپ ما بسیار تکنولوژیمحور بود و بازار در آن زمان کشش آن را نداشت و خواستارش نبود. همین الان هم AR و VR کمکم در حال ورود به زندگی مردم هستند و هنوز هم خیلی پرطرفدار نیستند.
اما ما افتخار میکردیم که کاری کردهایم که در ایران هیچ کس انجامش نداده و در سطح جهان هم نمونههای اندکی دارد. اما قانون بازار میگوید باید بتوانی از آنچه ساختهای پول دربیاوری. آن موضوع برای سرمایهگذاران جذاب نبود و بنابراین با عدم جذب سرمایه، از بازار کنار رفتیم.
استارتاپتان که از بازار کنار رفت، به سمت کارهای مدیریتی آمدید. چرا دیگر به اصطلاح استارتاپداری نکردید؟
در واقع من استارتاپداشتن را کنار نگذاشتم و موازی با آن استارتاپ، استارتاپ دیگری هم راهاندازی کردیم و شرکت برنامهنویسیمان را کماکان داریم و در هیات مدیره آن حضور دارم.
ولی بعد از ویدکوریشن، استارتاپ واندَیآف را راهاندازی کردیم که در حوزه تجارت الکترونیک کار میکند. من در آنجا هم در هیات مدیره حضور دارم، اما بیشترین تمرکزم الان روی فینوواست. در شرکت خودمان هم محصولات آیتی زیادی داریم که مقیاسپذیر هم هستند.
از چه زمانی وارد فینووا شدید؟
3سال پیش بهعنوان مدیر برنامه وارد فینووا شدم. آن زمان مدیریت فینووا بر عهده سیدعلی بدیع بود. من در آرنا با ایشان همکار بودم و بعد از یک سال همکاری بهعنوان مدیر برنامه در فینووا و بعد از اینکه آقای بدیع به شرکت دیگری رفتند، مدیریت فینووا را بر عهده گرفتم و الان بیش از دو و نیم سال است که در این سمت حضور دارم.
آنچه از بیرون فینووا را با آن میشناسند، یک شتابدهنده است. میخواهم خوانندگان از زبان شما بخوانند که فینووا در حال حاضر چه میکند؟
فینووا در حال حاضر یک نهاد سرمایهگذاری است؛ یعنی بهعنوان سیویسی و ویسی کار میکند.
یعنی دیگر شتابدهنده نیست؟
شتابدهنده بخشی از مسیر فینووا بوده است. حدود 6 یا 7سال پیش، فینووا بهعنوان یک فضای کار اشتراکی، کارش را شروع کرد؛ یعنی زمانی که آواتک بهعنوان یک شتابدهنده کارش را شروع کرد، فینووا بهعنوان یک فضای کار اشتراکی آغاز به کار کرد و در آن زمان آقای ناصر غانمزاده مدیریتش را بر عهده داشتند.
بعد از اینکه تیم جدید وارد فینووا شد، قصد ایجاد زمینههای رشدش را داشتند. وقتی من وارد اینجا شدم، مسئول راهاندازی بخش شتابدهنده شدم؛ یعنی بعد از تجربه 3سال فضای کار اشتراکی، فضای شتابدهی خود را راهاندازی کرد.
در آن زمان فضای کار اشتراکی ما در چهارراه ولیعصر و مرکز نوآوری و رشد امیرکبیر قرار داشت. 3سال بعد و اواخر سال 96، شتابدهنده خود را در مرکز رشد دانشگاه علامه طباطبایی راهاندازی کردیم که به صورت تخصصی کار شتابدهی را انجام میداد. بعد از یک سال و از سال گذشته دپارتمان سرمایهگذاریمان را راهاندازی کردیم و تمرکزمان را روی سرمایهگذاری بر استارتاپها قرار دادیم.
ما سعی کردیم از نقطهای که استارتاپ به مراکز نوآوری وارد میشود، زنجیره ارزش کاملی را برای استارتاپها ایجاد کنیم. الان فینووا تقریبا تنها مرکزی است که فضای کار اشتراکی خود را به صورت مجزا دارد، شتابدهنده مجزا دارد، دپارتمان سرمایهگذاری خود را دارد و از سال گذشته وارد شهرستانها هم شدهایم.
شهر مشهد یکی از این شهرهاست. همچنین به شهر سنندج رفتهایم. در واقع مسیری که فینووا طی کرده به این صورت است که از فضای کار اشتراکی و شتابدهنده عبور کرده اما همچنان آن خدمات را به استارتاپها ارائه میدهد.
اما در حال حاضر تمرکز اصلیاش روی سیویسی یا کوپریت ونچرکپیتال بودن است. ضمن اینکه نگاه ویسیگریاش را هم کنار نگذاشته و بیشترین بودجهاش را در سرمایهگذاری شرکتی هزینه میکند اما بودجهای را هم مشخصا برای سرمایهگذاری خطرپذیر کنار گذاشتهایم.
عموما فعالیتهای شما در حوزه فینتک است. شاید به این دلیل که فینووا یکی از شرکتهای زیرمجموعه شرکت تجارت الکترونیک ارتباط فرداست. دلیل مهم تمرکز شما روی حوزه فینتک همین است؟ یعنی کمکم یک سرمایهگذار تخصصی حوزه فینتک خواهید بود و به حوزههای دیگر نمیپردازید؟
ما همیشه سعی میکنیم که نگاهمان، نگاه سرمایهگذارانه باشد؛ یعنی در تلاشیم که بتوانیم پورتفوی درست و ارزشمندی برای فینووا ایجاد بکنیم. هرچند عمده تمرکز ما روی فینتک خواهد بود.
فینووا یکی از قدیمیهای اکوسیستم استارتاپی و از نخستین شتابدهندههای این حوزه است؛ طی این سالها خروجیاش چه بوده؟ اگر بخواهیم طبق اصطلاحات سنتی در این حوزه بگوییم، این سوال را میتوانم مطرح کنم که چقدر استارتاپ موفق داشته؟ چند استارتاپش شکست خورده است؟ با زبان آمار و ارقام اگر صحبت بکنید، دادههای مشخصی به خوانندگان «شنبه» ارائه خواهیم کرد.
ابتدا تاکنون در مجموع بیش از 75 استارتاپ در مراکز مختلف فینووا حضور پیدا کرده و خارج شدهاند؛ بخش عمدهای از این استارتاپها در فضای کار اشتراکی مجموعه حضور داشتهاند. از جمله میتوانم به پیپینگ، باهمتا، کاموا، جابینجا، تپسی، نیوُ، فانوس و… اشاره کنم. خیلی از آنها در حال حاضر تیمها و کسبوکارهای بزرگ و قابل توجهی هستند.
تقریبا به واسطه حضور بیش از 75 تیم در فینووا، بیش از 450 نفر از امکانات و خدمات ما استفاده کردهاند. همچنین 70درصد از این افراد را آقایان و مابقی را خانمها تشکیل دادهاند. در حال حاضر نیز هر 3ماه یک بار، این عدد روزآمد میشود و حدود 15 تیم به آن اضافه میشود.
بیش از 75 تیم تاکنون در مراکز مختلف فینووا فعالیت کردهاند؛ روی چند تیم سرمایهگذاری کردهاید و عدد این سرمایهگذاری چقدر بوده است؟
تا الان روی 10 تیم استارتاپی سرمایهگذاری کردهایم. از این میان 3 تا 4تیم شکست خوردهاند. مجموع سرمایهگذاری ما تاکنون 20 میلیارد تومان بوده است. از زمان آغاز سرمایهگذاریهای ما هم حدود 2سال میگذرد.
نخستین سرمایهگذاری ما 50 میلیون تومان بود، بعد 100 میلیون تومان شد، 200 میلیون تومان سرمایهگذاری بعدی ما بود، سرمایهگذاری 500 میلیون تومانی هم داشتهایم، بعد یک و نیم میلیارد تومان، بعد از آن 3میلیارد تومان و بزرگترین سرمایهگذاری ما هم نزدیک 16 میلیارد تومان بوده است. ضمن اینکه طی یکی دو هفته آینده هم سرمایهگذاری بزرگی در پیش داریم.
تاکنون چند استارتاپ موفق را میتوانید نام ببرید؟
وندار که در حوزه فاینانس کار میکند، بادگشت، یلوادوایز که کارشان را بهتازگی با ایرانسل آغاز کردهاند، مهکارت که در حوزه گردشگری فعالیت میکند و… جزو استارتاپهای خوب ما بودهاند. لندو و پینکت هم جزو استارتاپهایی هستند که ما روی آنها سرمایهگذاری کردهایم و رشد بسیار خوبی را تاکنون تجربه کردهاند.
خودتان از این سرمایهگذاریهایی که انجام دادهاید و میزان رشدهایی که اتفاق افتاده راضی هستید؟
اعداد خیلی میتوانست و میتواند جذابتر باشد که البته شرطهای زیادی هم لازم است، اما حقیقتا خود من راضی نیستم. فکر میکنم موقعیت و فرصت بسیار بیشتر از اینهاست و میتوان رشد بیشتری را رقم زد.
شما از شتابدهی به سرمایهگذاری به نوعی سوییچ کردهاید و تغییر مسیر دادهاید. آیا این تغییر مسیر برمیگردد به این مسئله که بسیاری از کارشناسان، بحث شتابدهی به شکل و شمایل فعلی در ایران را بحثی شکستخورده میدانند؟
مسئله شتابدهی و راهاندازی شتابدهنده با توجه به آنچه که در ایران اجرا میشود، من هم قبول دارم که شکست خورده است و دلیل اینکه ما به حوزه سرمایهگذاری ورود کردیم و این بخش را عمیقا دنبال کردیم، همین بود. چون برداشت خود من هم همین بود که شتابدهی در ایران طی سالهای آینده، معنا و مفهوم واقعی و تاثیرگذاری نخواهد داشت.
شتابدهنده را من از سه زاویه میبینم که موفق نخواهد بود؛ یکی اینکه مدلهای اجراشده در ایران، کپی مدل خارجیهاست. اگر رویکردها را عوض کنیم، احتمال موفقیت شتابدهندهها صفر نخواهد بود و هنوز هم شانس دارند.
اما باید توجه کنیم که مثلا اگر یک مدل شتابدهی را از بازار آمریکا کپیبرداری میکنیم، بازار آنجا را نیز با بازار خودمان بسنجیم. الان تعداد شتابدهندههایی که در بازار ایران داریم، با تعداد شتابدهندههای بازار آمریکا تقریبا برابری میکند.
اما در اینجا این سوال اساسی وجود دارد که آیا در ایران هم به مانند آنچه در دانشگاههای آمریکا وجود دارد یعنی مباحث کارآفرینی را به دانشجویان آموزش میدهیم؟ آیا ما شتابدهندههای دانشگاهی اصولی داریم که به دانشجویان طی زمان تحصیل آموزش بدهند؟ اصلا آنقدر جوانهای علاقهمند به کارآفرینی داریم و جوانان در شرایط ریسکپذیر فعلی اقتصاد ایران، به سمت کارآفرینی و ریسککردن میآیند؟ آیا آنقدر سرمایهگذار داریم که روی خروجی این شتابدهندهها سرمایهگذاری کنند؟
نکته مهم در مورد شتابدهندهها دو چیز است؛ حجم ورودی شتابدهندهها و تعداد خروجی موفق شتابدهندهها. ما تعداد ورودیهایمان زیاد نیست چون کارآفرینی به مفهوم واقعی در دانشگاههای ایران و در فرهنگ جامعه ما آموزش داده نمیشود. از طرفی خروجیها و سرمایهگذاریهایمان هم اینقدر کم هستند که نمیتوان گفت مثلا 20 خروجی میدهیم و 10 تا را سرمایهگذاران رویشان سرمایهگذاری انجام میدهند.
بیزینسمدل شتابدهندهها هم به این صورت است که سهامی را که در دوره شتابدهی میگیرند، به سرمایهگذاران دوره بعدی میفروشند. آیا تاکنون شتابدهندهها آنقدر خروجی موفق داشتهاند که بتوانند اگزیت کنند؟ در واقع عملا میبینیم که چنین فرایندی در ایران اتفاق نیفتاده است. بنابراین مدل فعلی کارکردن شتابدهندهها در ایران موفقیتآمیز نخواهد بود.
حالا من میخواهم این سوال را از شما بپرسم که آیا تجاربی که از عدم موفقیتها و شکستهای برخی از تیمها و به تبع آن شکست سرمایهگذاری به دست آوردهاید، به دانشی تبدیل شده که به اصطلاح چراغ راهی باشد برای ادامه مسیر و به نوآوری ویژهای تبدیل شود؟ یا به تعبیر دیگر آورده این شکستها برای فینووا چه بوده است؟
حقیقتا ما در فینووا سعی کردیم که عکسالعمل سریعی به عدم موفقیتها داشته باشیم؛ یعنی در واقع ما هیچگاه شکست را به معنای رایج تجربه نکردیم که مثلا وقتی پروژهای موفق نشود، 6ماه فکر کنیم که چه باید کرد. بلکه هر جا متوجه شدیم که بازار بازخورد خوبی به ما نمیدهد، خیلی سریع مدلها را عوض کردیم و این عکسالعمل سریع موجب شد که هیچگاه بیکار ننشینیم.
یعنی هیچگاه منتظر پایان اتمام یک مدل نماندهایم، بلکه سریع دلایل عدم پیشروی را بررسی کرده و میکنیم و پلن دیگری در پیش میگیریم و مدل دیگری را پیش میبریم و به موازات مدل قبلی، راه دیگری را هم آغاز کردهایم. بنابراین گردونه حرکتی ما دائما در حال چرخش بوده و به این صورت نبوده که در نقطهای از حرکت بایستد.
مثلا در مورد شتابدهنده سعی ما این بود که سایکلبیس باشیم؛ یعنی در زمانی تیمهایی وارد شتابدهنده شوند و در زمانی خارج شده و تیمهای دیگری وارد شوند. اما متوجه شدیم که تیمهای ورودی به خوبی تصور ما نیستند یا تعداد ورودیها جذابیت لازم را ندارد. بنابراین به موازات اینکه سایکلبیس بودنمان را شروع کردیم، دورههای غیرمتمرکزی را هم پیادهسازی کردیم که در اروپا در شهرهای کوچک معمولا اجرایی میشود.
با این فرض که تیمها در هر بازه زمانی میتوانستند وارد فضای کاری فینووا شوند و این مسئله موجب میشد که فقط تیمهایی را که خوب بودند، جذب میکردیم و دیگر الزامی نبود که همه تیمها را جذب کنیم. در واقع این مزیت را برای ما داشت که دیگر نیازی نبود که الزاما مثلا 10 تیم را بگیریم و این مسئله ما را یک گام جلوتر انداخت.
در ابتدای کار ما حدود 100 میلیون تومان روی تیمهای شتابدهی سرمایهگذاری میکردیم، اما زمانی که متوجه شدیم سرمایهگذاری در اکوسیستم در حال کاهش است و اغلب تیمها زنده نمیمانند، خیلی سریع رویکردمان را عوض کردیم و میزان سرمایهگذاریمان را از یک چکسایز ثابت تغییر دادیم و چون مطابق بررسیها به این نتیجه میرسیدیم که یک استارتاپ با افزایش میزان سرمایهگذاری ما، به نقطه درآمدی میرسد که اگر جذب سرمایه دیگری هم نداشته باشد، میتواند زنده بماند، مبلغ سرمایهگذاری مرحله بذری را افزایش دادیم و در حال حاضر تقریبا در شتابدهنده فینووا هیچ ریسک شکستی نداریم.
به این دلیل که تا جایی که تیمها درآمد اولیهشان چک بگیرند و بتوانند خودشان را زنده نگه دارند، سرمایه مرحله اولیه تیمها را به آنها اختصاص دادهایم و همین امر موجب شده که تیمهای ما زنده بمانند. هر چند شاید رشد عجیب و غریبی را تجربه نکردهاند اما آنقدر درآمد دارند که شکست هم نمیخورند.
ما باید این واقعیت را در ایران در نظر بگیریم که اقتصاد بسیار متزلزلی داریم و وقتی که وابستگی شرکتهای آیتی در قالب استارتاپ به جذب سرمایه است و اگر سرمایهگذار نباشد، تیمها شکست میخورند و اگر تیمها شکست بخورند، در واقع ما شکست خوردهایم، بنابراین ما هم باید با این اقتصادی که هر روز رفتارش عوض میشود، ما هم رفتارمان را تغییر بدهیم.
سرمایهگذار فینووا بانک آینده است؟
سرمایهگذار فینووا شرکت تجارت الکترونیک ارتباط فرداست که این شرکت یکی از زیرمجموعههای بانک آینده است.
خود بانک آینده چه نگاهی به فینووا دارد؟
ما باید این واقعیت را قبول کنیم که نگاه بانکی و نگاه سازمانی از طرز تفکر استارتاپی دور است. مسئولان بانک بسیار علاقهمند به این موضوع هستند و جای خوشحالی دارد که خودشان در این موضوع دخالت مستقیم نمیکنند و این کارها را به خبرههای این کار سپردهاند. به نظر من فعلا هم دخالت مستقیم نخواهند داشت تا اینکه اقتصاد استارتاپ بال و پر بگیرد.
ضمن اینکه نگاه بانک به اقتصاد استارتاپی روشن است و این نکته از نوع سرمایهگذاریهای ما و رشدی که طی این مدت تجربه کردهایم، مشخص است، چون ما از فضای کار اشتراکی 45 متری شروع کردهایم و الان بیش از 1000 متر فضا در اختیار داریم.
به سرمایهگذاریهایی که انجام دادهاید، اشاره کردید؛ عدد این سرمایهگذاری چقدر بوده است؟
ما تاکنون بیش از 20 میلیارد تومان روی استارتاپهایمان سرمایهگذاری کردهایم.
اما اگر نگاهی واقعیتگرا داشته باشیم، میبینیم که 20 میلیارد تومان، 100 میلیارد تومان یا حتی 500 میلیارد تومان در اقتصاد بانکی، اصلا رقم قابل توجهی نیست و بیشتر شبیه یک شوخی است.
ولی باید این نکته را هم مدنظر داشته باشیم که در نظام بانکی اینکه شرکتی کار بکند و سرمایهگذاری رویش انجام شده باشد اما درآمدی نداشته باشد، اصلا قابل توجیه نیست. اما چنین روندی در اکوسیستم استارتاپی ایران، تعریف مشخص و سادهای دارد و همه میدانند که یک استارتاپ باید کار کند، رشد کند و طی چندین سال به درآمدزایی و سوددهی برسد. اما مسئولان بانکی در مورد فینووا و استارتاپهای آن این فرهنگ استارتاپی و سازوکار مربوط به شرکتهای نوپا را پذیرفتهاند.
با همه این توضیحات باز هم این نکته وجود دارد که انگار بانک آینده، سرمایهگذاری روی فینووا را بیشتر در حوزه مسئولیت اجتماعی خودش تعریف کرده است. گزارشهای مربوط به آن را شاید به جایی ارائه بدهند و در چارچوب حمایت از جوانان یا شرکتهای ایرانی، جای دیگری امتیازات بزرگی بگیرد. پاسخ شما میتواند شفافکننده این مسئله باشد.
شاید وقتی 7سال پیش فینووا راهاندازی شد، در قالب مسئولیت اجتماعی شرکت ارتباط فردا کارش را شروع کرد اما در ادامه با رشدی که تجربه کرد، نگاه به آن هم تغییر کرد.
ضمن اینکه من باید به این نکته هم اشاره کنم که آن 20 میلیارد تومانی که من به آن اشاره کردم، همه سرمایهگذاری بانک روی فینووا و استارتاپهای آن نبوده است؛ بلکه با در نظر گرفتن همه هزینههایی که تاکنون شده، رقم سرمایهگذاری به بیش از 40 میلیارد تومان میرسد.
همچنین ما عضو صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر سرو هم به عنوان GP هستیم و سرمایهگذاریهای ما از آن طریق انجام میشود و آنجا سهامدار هستیم و بخشهای غیرفینتکی را از طریق صندوق سرمایهگذاری سرو، سرمایهگذاری میکنیم.
چون ما متخصص حوزه فینتک هستیم و سرو متخصص حوزه عمومی، بنابراین نوع نگاهمان خیلی بزرگ است. ما در حال تلاش هستیم که دامنه سرمایهگذاریمان را بزرگتر بکنیم. اما در هر صورت هر نهاد سرمایهگذاری باید از سرمایهگذاری خود خروجی ببیند. اگر نتیجه بگیرند، حجم سرمایهگذاری بسیار بیشتر خواهد بود. طی یکی دو سال اخیر هم فینووا سرمایهگذاریهای قابل توجهی انجام داده و همچنان این مسیر را ادامه خواهد داد.
اما در کلیت امر، من وقتی به کل سرمایهگذاریهایی که طی 5 سال اخیر در اکوسیستم استارتاپی ایران انجام شده است، اعم از دیجیکالا، اسنپ، تپسی و… به اندازه هزینه ساخت یک ساختمان 50 طبقه هم نیست.
اما به نظر من الان آنچه مهم است این نکته است که چرا عدد سرمایهگذاری در اکوسیستم استارتاپی ایران، کوچک مانده است. به نظر من فرایند سرمایهگذاری رشد لازم را نداشته است. به این معنی که مثلا استارتاپها هنوز نتوانستهاند وارد بورس شوند، سهامدارانشان بتوانند اگزیت کنند و بعد آنها بتوانند از بازار سرمایه، جذب سرمایه داشته باشند. تا زمانی که این اگزیت دیده نشود، سرمایهگذاریها رشد نخواهند کرد.
چرا فینووا طی این سالها مدیران زیادی عوض کرده است؟ در مورد دیگر شتابدهندهها ما معمولا یک نفر را بهعنوان بنیانگذار و مدیرعامل میبینیم اما در مورد فینووا شاهد تغییرات زیادی هستیم و مدیرانش چندینبار عوض شدهاند. آیا این نگاه، نگاهی اداری و دولتی به یک مرکز نیست؟ یا کماکان معتقدید که مدیران بانک آینده یا شرکت ارتباط فردا، دخالت مستقیمی در اداره فینووا ندارند؟
الان کمتر مرکز رشدی وجود دارد که 7سال قدمت داشته باشد و توانسته باشد دوام بیاورد. به نظر من 3مدیر طی این 7سال، تعداد زیادی نیست و میانگین مدیریت مدیران هم هر کدام تا 3سال بوده است. این تغییر و تحولات را من عجیب نمیبینم!
شما وجود 3مدیر در روند رشد فینووا را عجیب نمیدانید. حالا این سوال را میتوان مطرح کرد که آیا مدیران فینووا در ادامه مسیر همدیگر کار کردهاند؟
برای پاسخدادن به این پرسش باید به تخصص افراد توجه کرد. فینووا 7سال پیش با مدیریت آقای غانمزاده، فضای کار اشتراکی را که بحث تازهای در ایران بود، ایجاد و اداره کرد. در این میان نیاز تیمها بررسی شد و در ادامه کار و در زمان مدیریت آقای بدیعی و همچنین خود من که تخصص در حوزه شتابدهی داشتم، فینووا به صورت جدی به بحث شتابدهی ورود پیدا کرد.
مابقی تغییرات با توجه به تغییرات نگاه سازمان و تغییراتی که در بازار میبینیم، اتفاق افتاده است. ما مجبور هستیم که با اتفاقات روز همسو باشیم. من به شخصه دلیل شکست بسیاری از شرکتهای حوزه فناوری را در این نکته میدانم که قصد داشتهاند سالها براساس یک استراتژی مشخص و از پیش تعیینشده کار کنند. اما ما در اقتصاد پرنوسان ایران، اجازه چنین کاری را نداریم و دائما باید خودمان را با شرایط وفق بدهیم.
در ایران نمیشود صرفا براساس یک استراتژی کار کرد، بنابراین قطعا در سال 1400، رویکرد ما باز هم تغییر خواهد کرد. ما بهعنوان مدیر هم باید نیاز ذینفعانمان را پاسخگو باشیم و هم اینکه اکوسیستم استارتاپی را سر پا نگه داریم.
شما عمده تمرکزتان روی حوزه فینتک است؛ وجود بانک آینده موجب این تمرکز بر حوزه فینتک شده یا دلایل دیگری هم دارید؟
به دو دلیل ما توجه بیشتری به سرمایهگذاری روی حوزه فینتک داریم. دلیل اول این است که فینووا شکل نگرفته که ابزار بازاریابی برای بانک باشد. ما به نوآوری باز اعتقاد داریم و به نظر من فینووا یکی از نهادهای نوآوری باز است که ارتباط استارتاپها را به سیستم مالی و بانکی فراهم میکند.
فینووا برای اینکه یک هویت موفق داشته باشد، باید جایی حضور داشته باشد که بتواند موثر باشد. در حال حاضر استارتاپی که در حوزه فینتک کار میکند، وقتی به فینووا میآید، به عموم سرویسهای مالی دسترسی دارد. در واقع هر چیزی که در حوزه مالی، فاینانس و… باشد، ما به آن دسترسی داریم چون نه تنها به یک بانک بلکه یک اکوسیستم مالی دسترسی داریم.
در نتیجه سعی کردهایم که خودمان را جایی معرفی کنیم که نقطه اثرمان فارغ از سرمایهگذاری نقدی باشد. ایران شرایطش به نوعی نیست که تیمها به خودی خود رشد کنند و حتما کمک نیاز دارند. بنابراین ما سعی میکنیم که به تیمها کمک کنیم. یا با تیمهایی کار بکنیم که اینقدر رشد کردهاند که نوع همکاری ما با آنها از جنس همفکری و مشاورهای باشد.
پس چون ما اکوسیستم مالی را میشناسیم و به زیرساختهای مالی زیادی دسترسی داریم، میتوانیم برای استارتاپهای این حوزه علاوه بر مسائل مالی، ارزش افزوده زیادی ایجاد کنیم و این نکته ما را از بقیه رقبا متمایز میکند.
الان حوزه فینتک در ایران چقدر جان گرفته و توانسته رشد کند؟ فینتک به خاطر ماهیت مالیاش، همواره حساسیتهایی متوجهاش بوده، بیش از هر حوزه دیگری طعم فیلترینگ را چشیده و… چه برآوردی از وضعیت فعلی فینتک در ایران دارید و آینده آن را چگونه پیشبینی میکنید؟
من فینتک را اکوسیستم آیندهدار مینامم. شاید الان خبر زیادی در این حوزه نباشد اما آینده بزرگی در انتظارش است. همچنان که کسبوکاری چون دیجیکالا 8سال پیش، معنا و جایگاه امروزی خود را نداشت، اما الان در بدترین اوضاع کرونایی، دیجیکالاست که کالا را به مردم میرساند. فینتک هم الان در مسیر رشدی قرار دارد که طی 3 تا 4سال آینده، نتیجهاش را خواهیم دید.
نظام مالی ایران، نظام مالی بسیار بستهای است، با خارج از کشور ارتباطی ندارد و رگولاتوری بسیار پیچیده و سنتیای دارد، اما فینتکی که ما همواره با فیلترشدن کسبوکارهایی چون پیپینگ و… میشناختیم، به خاطر تلاش و حضور مداوم بچهها و عقبنشینی نکردنشان موجب شده تا امروز فینتک اوضاع به مراتب بهتری داشته باشد و حساسیتها کمتر شده است.
برای بانک مرکزی قبولکردن این فرایندها، اصطلاحات و عبارات جدید مربوط به فینتک، سخت است اما با تلاشهای خوبی که به ویژه در انجمن فینتک انجام میشود، رگولاتوری هم در حال بهبود است البته با سرعت بسیار پایین.
جدا از همه این مسائل، به نظر من فینتک آمده که حال مالی مردم را بهتر بکند. این وظیفه ترکیب تکنولوژی در کنار بانکهاست. من فینتک را حوزه و ابزاری نمیبینم که قرار باشد بانکها را حذف کند بلکه فرایندها را جابهجا میکند و این جابهجایی فرایندها، هدفش بهترکردن حال مالی مردم باشد و هر مسیری جز این، با شکست مواجه میشود. بانک مرکزی هم تلاشش این است که فینتک و بانکها را هم به همدیگر نزدیک کند.
بانک و بانکداری دیجیتال یک بحث است و فینتک در ضلع دیگری است؛ به این معنی که اول بانکها شکل گرفتند، بانکداری دیجیتال به عنوان یک سرویس اضافه شد اما فینتک ابزاری است که میخواهد با مردم در ارتباط باشد و باید خدماتی به مردم بدهد که زندگی مردم راحتتر و بهتر شود. بانک مرکزی هم کافی است که سرعت پذیرش حوزه فینتک را در ساختار خودش افزایش بدهد. در نهایت اینکه به نظر من حال فینتک امروز، بهتر از فینتک 2سال پیش است.
حالا به نظرتان این سیستم مالی بسته با رگولاتوری سنتی و عجیب و غریب، در نهایت چقدر به فینتکیها اجازه بزرگشدن میدهد؟ جملهای را من از یکی از برادران محمدی – مدیران دیجیکالا- در رویداد یلداسامیت به یاد دارم که وقتی به او گفتند که در اقتصاد ایران سقف شیشهای وجود دارد و آیا به دیجیکالا اجازه میدهند که از یک اندازهای بزرگتر شود، پاسخ داد که مجبورند اجازه بدهند.
من هم با پاسخ مدیران دیجیکالا موافقم و ما میدانیم که در مسیر رشدشان چقدر تحت فشار بودهاند از نهادها و سازمانهای مختلف. در حوزههای دیگر هم مشکلات استارتاپها با دولت را دیدهایم. اما در نهایت این دیجیکالا بوده که رشد کرده و جلو آمده است. در مورد فینتک هم من میگویم که باید اجازه بزرگترشدن بدهند.
در بحث فینتک هم داستان به این شکل است که مردم نیازشان را مطرح میکنند و وقتی سرویسی برای آن نیاز راهحلی دارد، مردم به آن سرویس رو میکنند و آن سرویس بزرگ میشود و از یک جایی به بعد نمیتوان مانع این بزرگشدن شد. شاید بتوانند سرعتش را کم کنند اما جلوی رشدش را نمیتوانند سد کنند؛ یعنی راه دیگری ندارند مگر اینکه آن سرویس را نابود کنند.
گاهی سدکردن راه رشد و بزرگی یک کسبوکار، به نابودکردن آن صنعت منجر میشود. شما فرض کنید که در این دوران کرونا، اگر دیجیکالا یا سایر کسبوکارهای مشابه آن نبودند، کسبوکارها در چه فضایی باید محصولات و کالاهای خود را به فروش میرساندند یا اگر شبکههای اجتماعی وجود نداشت، ورشکستگی بزرگی در اقتصاد کشور رخ میداد. یا بسیاری از افرادی که در دوران کرونا بیکار شدند، با استفاده از ظرفیتهای تاکسیهای آنلاین، شغل موقت داشتند و از بار هزینههایشان کم کردند.
فینتک هم به نظر من برای رفاه حال مردم ایجاد شده و نهادها و سازمانهای تصمیمگیر یا باید نابودش کنند یا بنشینند و رشدش را تماشا کنند. بنابراین هر کاری برای کاهش رشدش بکنند، در نهایت رشدش متوقف نمیشود.
چقدر ما شاهد تنوع راهاندازی استارتاپ در حوزه فینتک هستیم؟ چه حوزههایی وجود دارد که کمتر به آن توجه شده است؟
من از دو زاویه به این سوال پاسخ میدهم؛ یکی اینکه وقتی حوزهای جذاب جلوه میکند، با هجوم دیگران هم مواجه میشود. خیلیها شکست میخورند و برخی هم موفق میشوند و آنها افرادی هستند که ذات کارآفرینی دارند و مسئلهای واقعی را حل میکنند.
در حوزه فینتک شاید خیلی از سرویسهایی که طی 5سال آینده قرار است راه بیفتد، امسال باید راهاندازی میشد اما رگولاتوری کند و پیچیده این حوزه موجب شده که از این نظر عقب بمانیم و این روند دیر انجام شود.
مانند چه؟
مثلا بحث احراز هویت که الان بحث خیلی داغی است و از زیرمجموعههای حوزه مالی است، میبینیم که دائما مسیر را سخت میکنند، راهحل دولتی میدهند و به استارتاپها دسترسی نمیدهند که آنها هم بتوانند مکانیسم نوآورانهای ایجاد بکنند. یا در حوزه لنتک در سطح جهان میبینیم که P2Pها در حال رشد و موفقیت هستند.
در ایران این فراینده بسیار پیچیده شده اما این پیچیدگی موجب نشده که مثلا لنتک در ایران بهوجود نیاید؛ بهوجود آمده اما سرعت رشدش زیاد نیست. در حوزه امنیت هم همین مسائل وجود دارد و مجوزهای پیچیده امنیتی باید از طرف استارتاپها اخذ شود. این حوزه، یکی از حوزههایی است که ما به صورت جدی روی آن سرمایهگذاری کردیم. این روندهای پیچیده، هزینههای استارتاپها را افزایش میدهد و مانع از تمرکز آنها روی محصولشان میشود.
سوال آخرم از شما، یک سوال کلی در مورد اکوسیستم استارتاپی ایران در حال حاضر است؛ بعضا این سوال مطرح میشود که الان اکوسیستم زنده است؟ چون رویدادها اغلب برگزار نمیشوند و صدای اکوسیستم خیلی ضعیف شده. پاسخ شما چیست؟
هر صنعتی، رشدش به رشد اقتصاد یک کشور وابسته است. تا زمانی که حال اقتصاد و مردم خوب نباشد، حال صنعت هم خوب نمیشود. به تبع آن حال استارتاپها هم خوب نمیشود. وقتی سرمایهگذاران از سرمایهگذاری میترسند و دولت شرایطی را فراهم نمیکند که سرمایهگذاران کسبوکارهایی چون دیجیکالا، کافهبازار و… از سرمایهگذاری خود خروجی بگیرند تا سرمایهگذاران دیگر هم ببینند که میتوان سرمایهگذاری کرد و 6سال بعد نتیجهاش را دید، ولی الان شاهد افول در این صنعت هستیم. اگر این روند وجود داشته باشد، حال صنعت استارتاپی هم خوب خواهد شد.
از استارتاپ ویکند شروع شد
مدیران ویسیها و شتابدهندهها را کمتر افراد جوان تشکیل میدهند و حداقل میانسال به بالا هستند. اما در فینووا این قاعده بر هم خورده و آرین افشار که جوانی متولد سال 1367 است، مدیرعامل این مرکز شتابدهی است که البته در حال حاضر بیشتر بهعنوان یک ویسی که کار شتابدهندگی را هم انجام میدهد و در عین حال فضای کار اشتراکی هم دارد، فعالیت میکند. در این گزارش کوتاه، بیشتر با آرین افشار آشنا میشویم.
از شناگری تا برنامهنویسی
آرین در سال1367 در تهران متولد شده است. در دانشگاه پیام نور در مقطع کارشناسی مدیریت دولتی خوانده و در دانشگاه تهران در مقطع ارشد در رشته MBA تحصیل کرده است. از 19سالگی شاغل شده و بین 19 تا 21 سالگی عضو تیم ملی شنا بوده و به موازات شناگری با یکی از همکارانش که در زمینه برنامهنویسی فعال بود، برنامهنویسی ios را شروع میکند؛ یعنی تقریبا 13 سال پیش بهطور کلی با حوزه آیتی آشنا میشود و با آغاز برنامهنویسی در زمینه ios به سمت حرفهایشدن پیش میآید.
آرین طی حرفهایش چند بار به شریک اشاره میکند و از علیاصغر صنیعیفر نام میبرد که همواره با هم کار کردهاند. بیستودو یا سهساله بود که با همین شریکش، شرکتی را راهاندازی میکنند که کارشان ارائه خدمات برنامهنویسی به صورت پروژهای بوده و الان این شرکت کماکان به فعالیت خودش ادامه میدهد.
حضور در اپ استور
مدیرعامل فعلی فینووا بیش از 6سال به صورت مستمر در آن شرکت کار کرده ولی الان فقط عضو هیات مدیره آن است. فعالیتهایشان هم به این صورت بوده که برای شرکتهای آیتی پروژههای برنامهنویسی ios و اندروید و خدمات وب انجام دادهاند. آرین میگوید نخستین شرکتی بودهاند که برنامههای فارسی را در اپاستور خارجی منتشر کردهاند. نرمافزارهایی چون سکه، نرمافزار فارسی و… جزو اولین نرمافزارهای فارسی در اپاستور بودهاند.
بعد از پنج شش سال، با مفهوم استارتاپ آشنا میشوند. در یکی از نخستین رویدادهای استارتاپ ویکند که در دانشکده فنی دانشگاه تهران واقع در خیابان کارگر برگزار شده بود، شرکت میکنند. در این رویداد با استارتاپی به نام ویدکوریشن یا ویرچوآل دکوریشن شرکت میکنند. این استارتاپ را در حوزه واقعیت افزوده راهاندازی کرده بودهاند.
بعد از آن با مفاهیم دیگری چون کارآفرینی و بیزینسمدل و سایر مفاهیم حوزه کار و کارآفرینی آشنا میشوند. تیم چهارنفره آنها از آرین، علیاصغر صنیعیفرد، حسین موذن و فرد دیگری تشکیل شده بود.
در این رویداد استارتاپ ویکند، رتبه دوم را کسب میکنند. تیم بلاکز که الان در آمریکا ساعتهای هوشمند بلاک را تولید میکنند، بهعنوان تیم نخست شناخته میشود و چون رویداد استارتاپ ویکند به صورت مستقیم در کشورهای دیگر هم پخش میشد، مورد توجه یک سرمایهگذار در آمریکا قرار میگیرند، از رویداد خارج میشوند و برای مهاجرت اقدام میکنند. در نتیجه تیم ویدکوریشن بهعنوان تیم نخست این رویداد معرفی میشود.
استارتاپی که شکست خورد
دو سه سال بعد تیم ویدکوریشن بهعنوان اولین تیم ایرانی به رویداد سیداستارز سوئیس میروند و جزو 5تیم اول این رویداد قرار میگیرند.
رفتهرفته با مفاهیم دیگری همچون طراحی گرافیک و بازاریابی دیجیتال و… هم آشنا میشوند و کمکم در این مسیر جلو میآیند و آرین بهعنوان یک متخصص بهویژه در حوزه مدیریت محصول در این زمینه فعالیت میکند. به همین دلایل با استارتاپهایی چون بامیلو، دیجیکالا، اسنپ، ترب و… بهعنوان مشاور مدیریت محصول همکاری کرده است.
ویدکوریشن که در رویداد استارتاپ ویکند رتبه نخست را کسب میکند، به سایکل اول آواتک هم ورود میکند. قبل از آن طی یک بازه زمانی کوتاه در انگلیس زنده کرده و با مباحث مربوط به شتابدهنده آشنا شده بود.
وقتی از آواتک بیرون میآیند، ویدکوریشن بهعنوان یک کسبوکار، موفق عمل نمیکند و بعد از یک سال فعالیت و عدم کسب موفقیت، تیمشان از هم جدا شده و به نوعی این کسبوکار از بازار کنار میرود.
بعد از آن آرین بهعنوان مدیر شتابدهنده آرنا کارش را آغاز میکند. این شتابدهنده در دانشگاه صنعتی شریف شکل گرفته بود و در واقع آرین خودش بهعنوان کسی که این شتابدهنده را راهاندازی کرده، شناخته میشود. از 3سال پیش هم بهعنوان مدیر برنامههای فینووا، کارش را با این مجموعه آغاز میکند و در حال حاضر هم مدیرعامل فینوواست.