ویدئوهای یلدای کارآفرینان استارتاپی ایران (یلدا سامیت) یلدا سامیت 99

ویدئو صحبت‌های هادی شجاری در پنجمین یلدای کارآفرینان استارتاپی

هنوز هم می‌توان مروارید صید کرد

هادی شجاری

اگر قلم و کاغذ دم دست‌تان دارید، این چند کلمه را یادداشت کنید؛ سیسمونی، اپلیکیشن، تجهیزات پزشکی، گردشگری سلامت، درآمد دلاری. می‌خواهم داستان 9 سال گذشته خودم را برای‌تان تعریف کنم و با یک نخ تسبیحی که در موردش صحبت می‌کنیم، این کلمات را به هم ربط خواهم داد.

صحبت‌های هادی شجاری (بنیانگذار سیتوسا) در یلدا سامیت۲۰۲۰

از دوران دانشگاه شروع می‌کنم. من در رشته مهندسی صنایع تحصیل کرده‌ام. از حدود ترم سه و چهار متوجه شدم که از دل دانشگاه هیچ چیزی بیرون نمی‌آید و آورده‌ای برایم ندارد. بنابراین کار صنفی و علمی و کارآموزی را شروع کردم. طی یکی از کارآموزی‌ها که به اتفاق یک مهندس بازنشسته و کارکشته به شرکتی که تولیدکننده سیسمونی بود، رفته بودیم و کارش تولید تخت و کمد نوزاد بود، من با فرصت شغلی قابل توجهی مواجه شدم.

در آن زمان من برای کار ایزو به آنجا رفته بودم. در سال 91 و در کنار گذراندن دوره کارآموزی، یک دوره بازاریابی دیجیتال هم شرکت می‌کردم که بابتش 40هزار تومان پول داده بودم. یک بار اسم آن شرکت تولیدکننده سیسمونی را در اینترنت جست‌وجو کردم و متوجه شدم که خیلی جست‌وجو شده و مثلا در نی نی سایت مطالب زیادی در موردش گفته شده است.

با خودم گفتم که مباحثی را که در دوره بازاریابی دیجیتال می‌خوانم، به صورت پروپوزال درآورده و به مدیرعامل آن شرکت تولیدکننده سیسمونی نوزاد ارائه کنم. همین کار را کردم و اتفاقا خوشش آمد و موافقت کرد. پروژه‌ دوماهه‌ای را تعریف کردیم و 4 میلیون تومان هم بابتش دستمزد گرفتم. این دستاورد خیلی عالی بود. چون من 40 هزار تومان برای دوره بازاریابی دیجیتال هزینه کرده بودم و 4 میلیون تومان درآمد نصیبم شد.

وقتی پروژه را شروع کردم، مدیرعامل آن شرکت به من پیشنهاد داد که به عنوان مدیر بازاریابی به صورت تمام وقت به استخدام آن شرکت دربیایم و من هم موافقت کردم و از خدایم هم بود چون شرکتی بود که 20 شعبه داشت و پرسنل زیادی هم در کارخانه‌اش داشت یعنی اندازه این بیزینس بزرگ بود و تجربه و فرصت فوق‌العاده‌ خوبی برای من ایجاد می‌کرد.

اما این فرصت فوق‌العاده را چگونه به دست آوردم؟ از دل همان کارآموزی که به صورت رایگان می‌رفتم. بعد از 2 سال همکاری با آن شرکت، به دلیل کم بودن بودجه بازاریابی به این نکته فکر کردم که چگونه می‌توانم با همین بودجه کم، کار بازاریابی شرکت را انجام بدهم که نتیجه مطلوبی هم بگیریم.

در آن زمان یعنی حدود سال‌های 91 و 92، اپلیکیشن‌های موبایلی ترند شده بودند. البته هنوز تعدادشان زیاد نشده بود. تصمیم گرفتیم که یک اپلیکیشن موبایلی طراحی کنیم. چون محصول‌مان سیسمونی بود، مخاطبان هدف‌مان خانم‌های باردار بودند. این اپلیکیشن با استقبال زیادی روبه‌رو و بیش از 500 هزار نصب گرفت. این ایده، فروش ما را تکان داد.

از اینجا من متوجه شدم که فرصت قابل توجهی در این زمینه وجود دارد. یعنی برای کسب‌وکارهای مختلف اپلیکیشن طراحی می‌کنی و به صورت رایگان عرضه می‌کنی و افراد بسیاری آن را دانلود کرده و از آن استفاده می‌کنند که همین امر می‌تواند مشتریان کسب‌وکارها را افزایش بدهد. بعدا از آن شرکت بیرون آمدم و به شرکت دیگری رفتم و خودم هم که شرکت راه‌اندازی کردم، همین ایده را جلو بردم.

در سال‌های 93 و 94 کار من طراحی اپلیکیشن موبایلی بود. با توسعه‌دهنده‌ها و گرافیست‌ها آشنا شدم و فروش‌مان هم خوب شده بود. در این سال‌ها حدود 80 مشتری داشتیم. اواخر سال 94، هم‌بنیانگذارم از ایران رفت. بعد از مدتی شرکت را واگذار کردم ولی شبکه ارتباطی که ایجاد شده بود، همچنان با من بود.

روزی یکی از پزشکانی که با آنها کار کرده بودیم، با من تماس گرفت که سایت سه زبانه برایش طراحی کنم. گفت می‌خواهد از خارج از کشور بیمار به داخل ایران بیاورد و بنابراین سایت سه زبانه می‌خواهد. این پزشکی که یادگار دوران طراحی اپلیکیشن بود، من را با موضوع گردشگری سلامت آشنا کرد.

متوجه شدم که مردم از خارج از کشور به ایران می‌آیند برای کار درمان و زیبایی و خلأ زیادی هم در این میان وجود دارد. من این فرصت را در دل انجام کارهای مختلف دیدم و نه از پشت میز و نه از دانشگاه.
در سال 95 یکی از دوستانم به نام پیمان با من تماس گرفت که هم‌بنیانگذارانش در حال مهاجرت از ایران هستند و بنابراین از من خواست که با هم شریک شویم.

نزد این دوستم در مرکز رشد دانشگاه صنعتی شریف رفتم. پیمان همکلاسی دوران مدرسه‌ام بود. ایده‌اش این بود که می‌خواست دستگاه اکسیژن‌ساز خانگی تولید کند. یعنی در حوزه تجهیزات پزشکی کار می‌کرد. من با او شریک شدم و در کار بیزینس و فروش کمک می‌کردم. در همان سال از موسسه دان بنیان برکت سرمایه جذب کردیم و خط تولید راه‌اندازی کردیم و روند خوبی داشتیم و طی دو سال کار، حدود 9 درصد از سهم بازار دستگاه‌های اکسیژن‌ساز خانگی را به دست آوردیم.

در سال 96، ام‌وی‌پی محصولی که برای گردشگری سلامت طراحی کرده بودم، مورد توجه قرار گرفت و این اتفاق خیلی خوبی بود. بنابراین از شرکت اکسیژن‌ساز بیرون آمدم و در این سال، روی گردشگری سلامت تمرکز کرده و آن را کم‌کم شروع کردم و جلو آمدیم و از صندوق توسعه تکنولوژی سرمایه جذب کردیم که موجب شتاب کسب‌وکارمان شد. اما هیچ چیزی به اندازه افزایش قیمت دلار، برای رشد کسب‌وکار ما موثر نبود.

در واقع داستان به این صورت بود که ما بساط‌مان پهن شده بود و تورمان را هم آماده کرده بودیم برای شروع کسب‌وکار که دلار هم افزایش یافت و به شدت درآمدمان بالا رفت. خیلی خوشحال و حتی کمی مغرور شده بودیم. پس خیز برداشتیم برای سال 98 و می‌گفتیم، 98، سال ماست. بنابراین یک دفتر چهارطبقه گرفتیم و نیروی‌های زیادی جذب کردیم.

سال 98 اما هر فصلش با یک بحران و مشکل مواجه شد. سال 98 فقط کرونا نداشت بلکه مسائل سیاسی و اجتماعی فراوانی با خود داشت. به نظر من هیچ شرکت و صنعتی به اندازه گردشگری سلامت از مشکلات و مسائل سال 98 آسیب ندید. ما به خاطر این مشکلات مجبور شدیم که استارتاپ‌مان یعنی استارتاپ گردشگری سلامت آریامدتور را کمی جمع و جورتر کردیم؛ دفترهای شهرستان را بستیم و با نیروهای کمتری ادامه دادیم.

فروردین سال 99 که قرنطینه شروع شده بود، در خانه نشسته بودم و کار اجرایی زیادی برای در آریامدتور نداشتم. به فکر کاری بودم و با خودم گفتم که طی این چهار سالی که من درگیر حوزه گردشگری سلامت بودم، چه کارهای دیگری می‌شد انجام داد.

بعد به ایده سیتوسا رسیدم که مخفف سیستم توریسم سلامت ایران است. سیتوسا یک زیرساخت است برای مراکز درمانی و شرکت‌های گردشگری سلامت. بنابراین آن را راه‌اندازی کردم. الان تیم چابکی داریم و برای بعد از کرونا آماده می‌شویم.
در این روزهایی که در آریا مدتور بودم، درآمد دلاری خیلی برایم جذاب و شیرین بود. بنابراین در همین روزهای کرونایی، کسب‌وکار دیگری را در کنار سیتوسا شروع کردیم به نام ارزی‌شو. ارزی‌شو یک سایت است که در آن در مورد هفت هشت روش درآمدزایی ارزی تولید محتوا می‌کنیم و آموزش‌هایی برای استفاده از یوتیوب و فریلنسری برای خارج از ایران در اختیار کاربران قرار می‌دهیم.

پس خلاصه‌ای از 9 سال فعالیت من به این صورت است که در ابتدا برای کارآموزی اقدام کردم، بعد ایده اپلیکیشن موبایلی را اجرایی کردم، بعد از آن یکی از مشتریان ما که پزشک بود برای سایت سه زبانه با من تماس گرفت و ایده گردشگری سلامت از اینجا برای من شکل گرفت و کار ادامه پیدا کرد. اما چرا من این سیر کسب‌وکاری از خودم را برای شما گفتم؟

از من خواسته شد که در رویداد یلدا، سخنرانی انگیزشی داشته باشم. اما پاسخم این بود که در این روزهای کرونایی و با چنین وضعیت اقتصادی چه حرف انگیزشی باید بزنم؟! بنابراین تصمیم گفتم که قصه خودم را بگویم. من اعتقاد دارم که فرصت همیشه هست. فقط باید دقت کنیم که وقتی در ایران کار می‌کنیم، حواس‌مان به هزینه‌ها باشد.

من همیشه کوچک شروع کرده‌ام تا در صورت رشد کسب‌وکار، گام‌های بزرگ‌تری بردارم. نکته دیگر این است که باید بدانیم که ارزش شبکه ارتباطی بسیار بالاست. همیشه سعی‌تان این باشد که شبکه ارتباطی قوی داشته باشید.

نکته آخر اینکه به نظر من کسب‌وکار داشتن در ایران یا استارتاپ‌داری در ایران مثل قایق‌سواری در رودخانه‌ای با امواج خروشان است. با این توضیح که قایق ما یک تکه چوب شکسته است و رودخانه پر از امواج غیرقابل پیش‌بینی است و از زمین و آسمان هم مشکل می‌بارد اما از همین شرایط و از همین رودخانه‌ای که صخره‌های تیزی دارد و امواجش خروشان است، می‌توان مروارید صید کرد.

مختصری درباره هادی شجاری بنیانگذار سیتوسا

محمد هادی شجاری، متولد 17 تیر 1369 است که تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی خواجه‌نصیر و کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی گرایش بازاریابی از دانشگاه تهران به پایان رسانده است.

مسیر حرفه‌ای: هادی شجاری کار خود را از یک شرکت تولید سیسمونی به‌عنوان مدیر بازاریابی شروع کرد، اما پس از چندسال وارد اکوسیستم استارتاپی شد. او هم‌بنیانگذار شرکت تولید اپلیکیشن موبایل و تبلیغات دیجیتال همسانه، هم‌بنیانگذار شرکت تولید تجهیزات پزشکی اکسیژن پلاس و هم‌بنیانگذار وب‌سایت ارائه خدمات گردشگری سلامتی آریامدتور است و موفق شده ظرف 9 سال علاوه‌بر ایجاد کسب‌و‌کارهای موفق به دید مناسبی از الزامات فعالیت در این فضا برسد.

5/5 - (2 امتیاز)

1 دیدگاه

  • سیدمهدی 12 آگوست 2021

    سلام
    تشکر از محتوای مفیدتون
    بسیار عالی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *