در آماج حملات

0

گزارشی از فضای حاکم بر زیست‌بوم استارتاپی کشور که در سکون و سکوت و ناامیدی به‌سر می‌برد

کندی و قطعی اینترنت،‌ بحران‌های اجتماعی و چالش‌هایی که اقتصاد دستوری ایجاد می‌کند، اکوسیستم استارت‌آپی را تضعیف کرده است

این روزها باز کردن صفحه یک وب‌سایت ساده کاری است پرمشقت و دشوار. فرستادن یک پیام در شبکه‌های اجتماعی ممنوع شده‌ و روتین زندگی بهم خورده است.

از هر قشر و گروهی را که سراغ بگیرید، از کاربران عادی بگیر تا کسب‌و‌کارهایی که نفس کشیدن و حیاتشان بند به اینترنت است، همه از محدودیت‌های بسته شده به جریان آزاد ارتباطات و اختلال و کندی ضربه خورده‌اند. این را اگر بگذارید کنار تورم و گرانی‌های افسارگسیخته و نرخ دلار و تحریم‌ها و… به‌سختی سخن دیگری بتوانید به زبان بیاورید.

وضعیتی به‌غایت تودرتو و پیچیده که شاید واژه بحران چندان در توصیف واقعیت‌های آن کارگر نیفتد. وضعیت وقتی پیچیده‌تر می شود که استارتاپ‌های پرمخاطب به دلیل در معرض بودن، مرغ هر عروسی و عزا میشوند و در میانه بحران‌هایی که احساسات غلیان میکند، مورد هجمه‌های غیرمنطقی و بی‌پایه قرار می‌گیرند.

اما واقعا در این ماه‌ها چه بر سر کسب‌و‌کارهای نوآور ایران آمده است؟ آیا حال‌ بد  این روزهای استارتاپ‌ها و ایضا دانش‌بنیان‌ها، اینستاگرامی‌ها و به‌طورکلی اقتصاد دیجیتال جدید و بی‌سابقه است که نمی‌توان به‌راحتی از زیر آن‌ها کمر  راست کرد؟ زیست‌بوم نوآوری ایران در گذشته چه مصیبت‌هایی را پشت سر نهاده‌؟ مسائل و دغدغه‌های آن‌ها از چه نوعی است؟

نوآوری تعطیل

نیاز به شرح دقیق و جزبه‌جز ماجراهای این روزهای اکوسیستم استارتاپی و شاغلان در آن‌ها نیست. هزاران کسب‌و‌کار خرد و متوسط نوآورانه زمین خورده و تعطیل شده‌اند، موج تازه‌ای از تعدیل نیرو و مهاجرت‌ها شروع شده، حجم خسارت‌ها و ضرر وزیان‌ها هم سر به فلک ‌کشیده  و گویی جز خون دل خوردن و آهی از سر افسوس کشیدن هم کاری از کسی ساخته نیست. گرچه ترکش‌های محدودیت‌ها به مجموعه‌های حاکمیتی مثل اپراتورهای تلفن همراه و شرکت ملی پست هم برخورد کرده، اما کسب‌وکارهای آنلاین و به‌خصوص استارتاپ‌های بخش واقعا خصوصی سخت در تنگنا هستند. اگر از ارزیابی‌های چند ده‌هزار میلیاردی سازمان‌ها و نهادهایی مثل اتاق بازرگانی یا سازمان نصر یا مرکز ملی فضای مجازی و شاپرک و… بگذریم، همین خبر که احتمال می‌رود کارخانه نوآوری آزادی تعطیل شوند، خود گواه عمق فاجعه است. اکوسیستم استارتاپی ایران- به معنای دقیق آن- عمر چندانی نکرده.

تنها یک دهه است پا گرفته و در همین عمر کوتاه هم تا دلتان بخواهد دستاورد و کارایی و کارآمدی داشته و البته پیر و خسته و دل‌زده هم شده است. تنها همین یک یادآوری کافی است که در ابتدای همه‌گیری کووید، فروشگاه‌های آنلاین چه خدماتی به مردم عرضه کردند و چقدر از نیازهای روزمره‌مان را از طریق این کسب‌و‌کارها رفع کردیم. موجی که در ابتدای دهه نود با نام‌هایی چون دیجی‌کالا، کافه بازار، اسنپ، تپسی، تخفیفان، علی‌بابا و دیگران شروع شد، درنتیجه سرمایه‌گذاری‌های شرکت‌هایی مانند سرآوا شتاب و جهت گرفت و کمی بعد هم تبدیل به کارخانه رویاسازی هر جوان دانشجوی صاحب‌ایده‌ای. در پس این تاریخچه کوتاه، اجزای تشکیل‌دهنده زیست‌بوم استارتاپی با چالش‌ها و مشکلات زیادی هم دست‌وپنجه نرم کرده‌اند که بسیاری‌شان انباشته شده گذشته هستند.

یک سرزمین و هزار چالش بومی

از منظر کلان که بنگریم، باید به اثرات یا سوءاثرات ناشی از چارچوب‌ها و ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی بر شکل‌گیری و رشد زیست‌بوم نوآورانه کشور و تحلیل‌ وضعیت استارتاپ‌ها توجه کنیم. مواردی مانند بخشی‌نگری و نبود افق دید جامع و بلندمدت، ناکارآمدی نظام قاعده‌گذاری، توسعه سلسله‌مراتبی و دستوری، ضعف آموزش و مهارت‌آموزی، فقدان نظام حمایتی و نبود نظام‌نامه تسهیلگری و… . همین مؤلفه‌ها و عبارات به‌ظاهر سخت و بی‌روح هستند که انبوهی از مشکلات پسینی و چالش‌برانگیز را برای استارتاپ‌ها ‌به بار آورده‌اند. در ادبیات استارتاپی، شکست و موفقیت دو وضعیت توامان است که کسب‌و‌کارها ممکن است تجربه کنند، بااین‌حال، در زیست‌بوم نوآور ایرانی دغدغه‌ها، خواست‌ها و نیازهایی دارد که از جنس معمول و رایج در دیگر نقاط جهان نیست و می‌توان گفت بومی ایران است.

چالش‌هایی که گاه آ‌ن‌قدر ابتدایی، عجیب، تکراری و تمام‌ناشدنی‌اند که به باور نمی‌آیند. از موضوعات ملموس‌تر مثل بیمه، مالیات و گمرک بگیر تا خلاءهای سرمایه‌گذاری و مدل‌های تامین مالی، مسائل بانکی و ارزی، زیرساخت‌های فنی، فرایندهای اداری فلج‌کننده صدور مجوز و نظارت‌های دولتی، فضای کسب و کار، بازار عرضه و فروش محصول، نظام مالکیت فکری و نظایر این‌ها. این‌ها همان سرعت‌گیرها و موانعی هستند که در یک دهه گذشته تحرک و چابکی را از استارتاپ‌های ایرانی گرفته و نیرویشان را تحلیل برده، اما متوقفشان نشاخته است. از این جهت اگر امروز اکوسیستمی شکل گرفته، نباید فراموش کرد که این موجودیت‌ها با تحمل چه مرارت‌هایی جان به در برده‌اند و خودشان را سرپا نگه داشته‌اند. واقعیتی تلخ که برای ماندن در فضای زیست‌بوم نواورانه چاره‌ای جز مقاومت و عبور از موانع تحمیلی خارج از کنترل و اختیار نیست.

راه رفتن روی لبه فناوری

هادی شجاری، بنیان‌گذار استارتاپ آریامدتور، با یادآوری مسیر حرکت استارتاپ‌های ایرانی، کیفیت رشد اکوسیستم استارتاپی کشور را توضیح می‌دهد. او می‌گوید: «استارتاپ‌های ایرانی از همان ابتدای شکل‌گیری، روی لبه فناوری راه می‌رفتند و در مقایسه با کشورهای خلیج فارس پیشرو‌تر بودند. شرایط دهه ۹۰، نگاه مثبت و همراهی دولت با کسب‌و‌کارها نوآور و به‌خصوص رشد سرمایه‌گذاری خارجی پس از برجام، زمینه‌ساز رشد استارتاپ‌های ایرانی شدند اما با تیره‌ شدن افق اقتصاد و نوسانات ارزی و تحریم‌ها، نور و حرارت شمع جریان استارتاپی کم‌ و کمتر شد و امروز دیگر فروغی ندارد.» شجاری معتقد است استارتاپ‌های ایرانی به دلایلی که بخشی از آن ساختاری است، به‌شدت مستعد تاثیرپذیری از بیرونی و محیطی هستند.

او می‌گوید: «مدل استارتاپی مرسوم در ایران شبیه به الگوی سیلیکون‌ولی است اما به‌ دلیل تورم بالای اقتصادی و الگوی خروج موسسان یا سهامداران آن‌ها مشکلات متعددی را تجربه کرده‌اند.» او اضافه می‌کند: «استارتاپ‌های ایرانی برای اینکه بخواهند از آب و گل دربیایند باید از موانع متعددی عبور کنند. برای مثال در بخش رگولاتوری گرفتن یک مجوز ساده دو سال دوندگی دارد یا اینکه در بخش قانون‌گذاری، ضعف‌ها و خلاهای بسیاری احساس می‌شود. نمونه بارز آن مدیرعامل «دیوار» است که به‌دلیل درک نشدن ماهیت پلتفرمی کسب‌و‌کار خود به حبس محکوم شده است.» به‌باور بنیان‌گذار آریامدتو، مصائب استارتاپ‌ها در یک سال اخیر به‌شدت افزایش یافته و در موقعیت فعلی رویکرد کسب‌و‌کاری بهتر از تاسیس استارتاپ  جواب می‌دهد.

بقا و دوام یا تماشای سوختن؟

زیست‌بوم استارتاپ ایرانی تا به امروز به هر ضرب‌وزوری، با سخت‌جانی و ازخودگذشتگی‌ها و کوشش‌های بی‌وقفه بانیان واقعی آن سرپا مانده‌، ولی این تمام ماجرا نیست. وقتی به آینده این اکوسیستم فکر می‌کنیم، آشکارا ترکیبی از واهمه، نگرانی، اضطراب و استیصال سراغمان می‌آید. چه آن‌ها که از مسیر پردست‌انداز رسیدن به وادی موفقیت عبور کرده‌اند، چه آن‌هایی که تنها دوام آورده‌اند تا شکست نخورند و حتی آن‌ها که حالا می‌خواهند پای در این مسیر بگذارند، می‌دانند که بقا و حضور و احیانا درخشیدنشان ارتباطی مستقیم با شرایط و حال‌و‌روز کشور در تمام ابعاد آن دارد.

حالا علاوه بر موارد پیش‌گفته با واقعیت‌های جدیدی که روبه‌رو هستیم از تجربه چند ماه دشوار و طاقت‌سوز گذشته حاصل شده‌اند و لاجرم باید جایی در تحلیل‌ها و ارزیابی‌ها داشته باشند. واقعیت‌هایی که به‌باور ناظران و تحلیل‌گران بیش از هر چیز شبیه به انتظار کشیدنی منفعلانه در فضایی برزخی است که چشم‌انداز روشن و خیال‌های امیدوارکننده‌ای‌ باقی نمی‌گذارند و بلکه هراس‌افزار و وهم‌انگیزند. اینکه با تعلل و دست‌روی‌دست گذاشتن، آنچه ناچار به تماشای آن خواهیم بود، دود شدن سرمایه‌ها، کشته شدن انگیزه‌ها و زایل شدن نیروی خلاقیت و ‌ایده‌پردازی است.

طوفان در راه است

هادی فرنود، موسس استارتاپ کاموا می‌گوید آن‌چه بیش از هر چیزی گریبان استارتاپ‌ها را گرفته، بحران اجتماعی است که اثرات زیادی بر اکوسیستم گذاشته و بحران‌های و کاستی‌های دیگر را تشدید کرده‌ است. او به مواردی مانند از بین رفتن سرمایه‌های انسانی کسب‌و‌کارها، کاهش سرمایه‌گذاری‌ها در کسب‌و‌کارهای نوپا، نوسانات ارزی، تورم و رشد انفجاری قیمت‌ها می‌گوید: «در گذشته استارتاپ‌ها بحران‌‌های زیادی را رد کرده که هر کدام جداگانه اثراتی می‌گذاشتند اما فضای متشنج فعلی و بحران‌های آن متفاوت است.

علاوه بر تمام گرفتاری‌های قبلی باید بحران اینترنت را نیز اضافه کرد که ترکیبشان با یکدیگر امکان هرگونه فعالیت و برنامه‌ریزی را از استارتاپ‌ها سلب کرده است.» به‌گفته فرنود، دولت در چندماه اخیر نه‌تنها رویکرد درستی را برای مدیریت بحران‌هایی که خود عامل آن‌ها بوده، انتخاب نکرده، که به عمق و دامنه آن‌ها هم افزوده است.

او چنین توضیح می‌دهد: «این روزها ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین نیازهای کاربران و کسب‌و‌کارها که ثبات شبکه است، برآورده نمی‌شود. گویی جریانی پیوسته و بدون وقفه از ناکارآمدی و تصمیم‌گیری‌های نسنجیده فعال است که آگاهانه ماموریت یافته‌اند با بحران‌زایی حداکثری و روزمره، بخش خصوصی و ازجمله اکوسیستم نوآوری کشور را از پای درآورند.»

بنیان‌گذار استارتاپ کاموا با هشدار درباره عواقب استمرار وضع کنونی  می‌گوید: «ناامیدی و سرخوردگی در زیست‌بوم استارتاپی کشور بسیار مشهود است. کارآیی و بازدهی افراد و کسب‌و‌کارها به شدت افت کرده اغلب نیروهای خلاق و صاحب ایده و حتی در بدنه کسب‌و‌کارها به فکر مهاجرت هستند. بحران به طرح ایده و تاسیس استارتاپ‌های جدید و کاهش سرمایه‌گذاری بر استارتاپ‌ها هم رسیده است. چنین وضعیتی اگر دست روی دست بگذاریم به طوفانی سهمگین و کوبنده ختم می‌شود گریبان استارتاپ‌های بزرگ و موفق کشور را هم می‌گیرد و درنتیجه شاید روزی برسد که ما اصلا چیزی به نام اکوسیستم استارتاپی نداشته باشیم.»

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.