تیم تولیدمحتوا نیاز به زمینهای برای بروز خلاقیت دارد. استراتژی ویژهای که آنها را در مسیر اصلی نگه دارد و فرصت دور شدن را به آنها ندهد. دقیقا ترکیبی شبیه به یک فیلمسینمایی که پله به پله به هدف نزدیک میشود و ضربه نهایی را میزند. در نخستین قانون فیلمسازی به شما میگویند؛ نقطههای پررنگ و لازم را به بیننده نشان دهید و آنها را به یکدیگر وصل کنید. نقطههایی که مثل سرنخ ذهن مخاطب را درگیر میکنند و جذابیت دنبالکردن آن خط داستان را به او میدهد. در دنیای تولیدمحتوا برای یک موسسه استارتاپی، شما به جای اینکه مخاطب را با خط داستان مسحور کنید، باید ایدههای نو رو کنید و او را به دنبال خود بکشانید. انگیزهای برای آنکه شما را تعقیب کند، به وبسایت شما سر بزند و در این مسیر توجه ویژهترین به شما نشان دهد. در این زمینه، یکی از وبسایتهای معتبر در زمینه تولیدمحتوای مجازی راهکارهایی را پیشنهاد میدهد که خواندنشان به هر موسسهای کمک میکند تا مخاطب بیشتری جذب کند.
- زمانی برای ناامید نشدن
وقتی که برند تازهای را بنا میکنید، مهم است که خودتان هم به چشم برند به آن نگاه کنید و با اعتمادبهنفس تماشایش کنید. باید باور داشته باشید که «برند» الزاما به معنای یک موسسه بزرگ نیست، بلکه به معنای یک امضاست؛ امضایی که شما طراحیاش کردهاید و ویژگیهای شما را نشان میدهد. دقیقا شبیه به ماجرایی که یک فیلمنامهنویس از سر میگذراند. در دنیای سینما هم مهم است که فرد با اعتمادبهنفس دست به قلم شود و ایدههایش را آماده کند. در دنیای استارتاپی شما لازم دارید تا نگاهی به دوروبر بیندازید و سوالهای صحیح از خودتان بپرسید. اما پیش از پرسیدن سوالات مناسب، لازم است تا پاسخهایی برای این سوالات داشته باشید. لازم است بدانید چه زمانی از زندگی ناامید نشوید. برای نمونه شما متوجه میشوید که به صورت روزانه ۱۰۰ نفر به صفحه اصلی وبسایت شما سر میزنند، نزدیک به ۱۰ نفر با شما تماس میگیرند اما هیچکدام از آنها خرید انجام نمیدهد. آیا چنین چیزی شما را ناامید میکند؟ اگر که به نظرتان ناامیدکننده میرسد، همین الان شغل خود را فراموش کنید و به سراغ کاری دیگر بروید. به این خاطر که چنین چیزی به هیچ عنوان ناامیدکننده نیست، به شرط آنکه به چشم یک شروع به آن نگاه کنید. شما باید بتوانید برای سوالات پیشآمده، پاسخهای آماده داشته باشید و در چنین موقعیت به ظاهر ناخوشایندی، باید از خودتان بپرسید؛«چه کاری برای خرید بیشتر میتوانم انجام دهم؟» و پاسخ از پیش آماده شما این است:« تولید مطالب بیشتر.»
در این روزها که مخاطب از هر دری میخواند، باید بتوانید محتوای مناسبی در زمینه شغلی خودتان به او بدهید تا او را گیر بیندازید. بهترین راه برای چنین موقعیتی این است که دست به کار شوید و محتوایی آماده کنید که مخاطب را به هیجان وادارد. در این محتوا، اطلاعات کاربردی نقش ویژهای دارند. به آنها اطلاعات به داماندازنده میگویند. همان اطلاعاتی که فرد را وادار میکند تا هرچند روز یکبار به صفحه شما سر بزند تا در جریان اطلاعات تازه قرار بگیرد.
- مشتری شما کیست
درست است که هر برندی برای رسیدن به قله موفقیت نیاز به شناخت مخاطبانش دارد، همانطور که یک فیلمسینمایی نیاز به نگاهی همهجانبه به کاراکترها دارد، اما در حقیقت مشتری شما آن کسی است که خودتان تعریف میکنید. تعریف شما از مشتری، با محتوایی که در اختیار دیگران قرار میدهید، تعیین میشود. شما هستید که انتخاب میکنید مخاطبتان چندساله باشد، چه شغلی داشته باشد، متاهل باشد یا مجرد و زن باشد یا مرد. قدرت تغییر هرکدام از این موارد به دستان توانمند شما و تیم تولیدمحتوایتان مربوط است. به همین دلیل باید با دقت و وسواس محتوای تولیدی را منتشر کنید. در عین حال حواستان باشد که چه زمانی این محتوا به دست افراد میرسد. شبیه به اطلاعاتی که در یک فیلمسینمایی جاگذاری میشوند، شما نیز نیاز دارید تا اطلاعات را با روندی مناسب و جذاب به مخاطب انتقال دهید تا او همیشه در کمین اطلاعات بیشتر باشد. اگر بخواهیم دوباره به همان مثال ناامیدکننده برگردیم، باید به شما بگوییم که هیچ چیز به اندازه اطلاعات باکیفیتی که مخاطب را به صفحه شما بکشاند، جذاب نیست. پس اگر در طول روز تعداد افرادی که به صفحه شما سر میزنند، روی همان ۱۰۰ نفر باقی بماند، شما در حقیقت به قلههای موفقیت رسیدهاید. چون اطلاعات فراگیری در دنیای مجازی منتشر کردهاید. قدم بعدی این است که جذابیت را تا آنجایی بالا ببرید که آنها سوالی برای پرسیدن داشته باشند. لازم ببینند که با شما تماس بگیرند و سوالاتی بپرسند. در این مرحله نیز شما یک قدم به مخاطب وفادار نزدیک شدهاید. در این مرحله سوال اصلی این است که چه پیشنهاد ویژهای برای آنها دارید؟ پیشنهادی که وسوسهشان کند و به خرید راغب شوند. اما اگر در همان تماس تلفنی خرید را انجام ندهند، مشکلی نیست. افراد به این سادگیها که شما فکر میکنید دست به جیب نمیشوند. پس دقت کنید که محتوای تولیدشده برای مخاطب، برای این مرحله نیز مناسب باشد. مرحلهای که او در دوراهی میان خرید کردن و خرید نکردن قرار میگیرد. او از خودش میپرسد با نخریدن این محصول چه چیزی را از دست میدهم و شما باید پاسخی آماده برای او داشته باشید. باید بدانید دقیقا چه ایدهای را به فروش گذاشتهاید.
- ایدههایی برای فروش
پیش از این گفتیم که قدرت شما در تعداد افرادی است که به صفحهتان سر میزنند و پس از آن توضیح دادیم که باید پاسخهایی حاضر و آماده برای این افراد داشته باشید. مرحله پایانی، مرحلهای است که ایدههایتان قدرتی فراگیر پیدا میکنند و پایشان را از صفحه خودتان بیرون میگذارند. در این مرحله است که میتوانید با سربلندی به اطراف نگاه کنید. خب، ایده شما چیست؟ آن ایده تبلیغاتی که اصلیترین ویژگی کار و شغل شما را هم پوشش میدهد. برای رسیدن به چنین موقعیتی میتوانید به این ۵ سوال پاسخ دهید؛ اول اینکه چه نوع اطلاعاتی در اختیار دارید که گروه مخاطبان فعال شما را هیجانزده میکند؟ از خودتان بپرسید که شعار انتخابیتان به اندازه کافی جذاب و معتبر است؟ یا آنکه باید تغییری در آن بدهید و هیجانانگیزترش کنید. سوال سوم این است که آیا مجموعه این موارد آنقدر جذاب است که افراد را به ارتباط بیشتر ترغیب کند؟ چهارمین سوال یکی از آن سوالهای فنی است؛ چه کار مهمی انجام دادهام یا میتوانم انجام دهم که بتوانم برای آن نشست خبری بگذارم و طوفان اینترنتی راه بیفتد؟ اما سوال آخر، از آن سوالهاست که باید مدتی به آن فکر کنید؛ در این خبرها و نشستهای خبری و طوفانهای اینترنتی، چه چیزی به جز اطلاعات به مشتریان میدهید؟ کدام ارزش؟ کدام اعتبار؟ چه مسیر و هدف و سبکی از زندگی؟ این سوال آخر، بخشی تاثیرگذار از برند شماست. دقیقتر بخواهیم بگوییم، شما با این مجموعه سوالات و دغدغهها راهی به نام برنامهریزی محتوا را طی کردهاید که به سادگی اتفاق نمیافتد.