در شماره قبل، با شما در مورد آدمهای سمی صحبت کردیم و گفتیم که چطور شما، بیآنکه بفهمید میتوانید به یکی از آنها تبدیل شوید. بله! همانطور که پیش از این گفتیم، بعید نیست که مسمومشدن محیطی که در آن حضور دارید، حاصل حضور خود شما باشد نه دیگران. در این شماره، میخواهیم از رفتارهای دیگری که با ابرازشان، به فردی روی اعصاب و سمی تبدیل میشوید با شما صحبت کنیم. اگر آنچه در ادامه به آنها اشاره میکنیم از شما سر میزند، معنایش این است که شما فضای کاری، خانوادگی و دوستانهتان را آزاردهنده و تحملناپذیر میکنید و وقت آن رسیده که بیشتر از قبل، خودتان، حرفهایتان و کارهایتان را زیر ذرهبین گذاشته و برای تغییردادنشان تلاش کنید.
- رک هستید؟ زیادی رک هستید؟
فکر میکنید آدم رکی هستید و به صداقتتان در برخورد با دیگران مینازید. شاید آدمهای اطرافتان بهخاطر همین ویژگی که به اشتباه اسمش را رک بودن گذاشتهاید، از شما فراری هستند. واقعیت این است که میان رکبودن و گستاخبودن مرز بسیار باریکی است؛ مرزی که این روزها بسیاری از آدمها نادیدهاش میگیرند و با ندیدنش روابطشان را در مسیری آزاردهنده پیش میبرند. آدمهای رک در مورد مسائلی که به خودشان مربوط است، نظرشان را با شفافیت بیان میکنند. آنها زیر بار حرف زور نمیروند و کاری را علیرغم میلشان انجام نمیدهند. درحالیکه نظرات شفاف آدمهای گستاخ، به خودشان مربوط نمیشود و دیگران را نشانه میگیرد. فرقش چیست؟ با چند مثال برایتان توضیح میدهیم.
آدمهای رک میگویند «من دوست ندارم این لباس را بپوشم!» اما گستاخها میگویند «این چیه پوشیدی؟ به تنت زار میزنه!»؛ آدمهای رک میگویند «نمیخواهم در این مهمانی حاضر شوم!» اما گستاخها میگویند «چطور وقتتان را در چنین مهمانیهایی هدر میدهید؟ برایتان متاسفم!»
حالا خودتان قضاوت کنید. در مواجهه با آدمهای اطرافتان، شما رک هستید یا گستاخ؟
- بار دیگران را به دوش میکشید
مهربانی بیش از اندازه و بدون توجیه، آفت هر رابطهای است. واقعیت این است که آدمها، از ارتباط برقرارکردن با افراد همسطح خود لذت میبرند اما در مواجهه با کسانی که بهخاطر پذیرفتهشدن مدام باج میدهند، اغلب عقب میکشند. شما در روابطتان از کدام دسته افراد هستید. کسانی که نمیگذارند حق و غرورشان پایمال شود، اما در عین حال انعطافپذیر هم هستند و با دیگران راه میآیند؟ یا از کسانی هستید که برای جلب رضایت دیگران، مدام به آنها باج میدهند و بارشان را به دوش میکشند؟
درحالیکه همکارهایتان پایشان را روی پا انداختهاند، شما وظایفشان را انجام میدهید تا دوستداشتنیتر به نظر برسید و درحالی که همسرتان وقت آزادی دارد، در کنار وظایف درون خانه همه مسئولیتهای بیرون را هم برعهده میگیرید تا شریک دلسوزی برای زندگیاش باشید؟
مطمئن باشید مهربانی بیش از اندازه، دلسوزی افراطی و کوتاه آمدن بیدلیل، درست مثل انعطافنداشتن و سردی بیش از حد، به روابط شما آسیب میزند. آدمها وقتی میبینند همیشه خودتان را نادیده میگیرید، به راحتی شما را نادیده میانگارند و از کنار خواستهها و نیازهای اجتماعی و عاطفیتان عبور میکنند.
- اولویت اول و آخر خودتان هستید؟
مهارت نهگفتن را بلدید؟ عالی است! زیر بار حرف زور نمیروید و هوای خودتان را دارید؟ خیلی خوب است! اما مراقب باشید در استفاده از این مهارتها زیادهروی نکنید. رکبودن و بجا نه گفتن خوب است اما اگر اولویت اول و آخر زندگیتان خودتان هستید و از دیگران تنها به عنوان ابرازی برای برآوردهکردن نیازهای خودتان استفاده میکنید، باید بدانید که بهزودی تنها میشوید. اگر دوستانتان تنها همراه وقتهای خالیتان هستند و حاضر نیستید لابهلای روزهای شلوغ زندگیتان وقتی را برایشان خالی کنید، اگر همسرتان تنها شریک اقتصادی زندگیتان است و در تصمیمگیریهایتان نقشی ندارد، اگر همکارتان تنها فردی است که بار روی دوشتان را سبکتر میکند و حاضر نیستید هرگز باری را از شانه او بردارید، باید بگوییم که فرد آزاردهندهای هستید که نمیتوانید در رابطه با آدمهای دیگر، رضایتشان را جلب کنید.
- مدام از تواناییهایتان حرف میزنید؟
فروتنی بیش از اندازه، باعث نادیدهگرفتن شما میشود! اما برای دیدهشدن، نباید درست در خلاف این مسیر حرکت کنید و مدام دیگران را در جریان تواناییهایتان بگذارید.
اگر آدمها را مجبور میکنید که به رزومه شفاهی که از خودتان ارائه میکنید گوش کنند، اگر حاصل کتاب خواندنهایتان را بدون آنکه درخواست یا حتی تمایلی داشته باشند در اختیارشان میگذارید، اگر مدام اشتباهاتشان را به آنها گوشزد میکنید و از دادن درس زندگی دست برنمیدارید، طبیعی است که کمتر کسی مایل به شنیدن حرفهایتان باشد.