برندهای تجاری تنها محدود به نام و نشانی که ما از یک شرکت شنیدهایم، نیستند. برندها گاه در شخصیتها و افرادی خفتهاند که بدون آنکه نامی از آنها شنیده باشیم، راهکارهای خلاق و ایدههای رو به جلوی آنها، مسیر پیشرفت در دنیای کارآفرینی را برای بسیاری از شرکتهای تجاری تسهیل میکند. آدمها هم میتوانند برندهایی از شخصیت خود بسازند و یکی از این آدمها ناوی راجو، استاد بیزينس دانشگاه کمبریج و عضو مجمع اقتصاد جهانی است؛ کسی که امروز با طرح مفهوم و شیوه کارآمدی به نام «نوآوریهای صرفهجویانه» به دنبال راهی برای کمکردن فاصله میان اقتصاد تجاری کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه است. نوآوریهای صرفهجویانه نقطه مقابل نوآوریها در کشورهای توسعهیافته است. در سیلیکونولی مدام در تلاش برای دستیابی به تکنولوژیهای بعدی هستند. شرکتهای غربی، میلیاردها دلار را در بخش تحقیق و توسعه سرمایهگذاری میکنند و با استفاده از منابع طبیعی، محصولات پیچیدهتری میسازند. آنها از مشتریها برای ویژگیهای جدید پول بیشتری میگیرند اما متاسفانه مدل «بیشتر برای بیشتر» به سه دلیل دیگر کارآمد نیست؛ اول اینکه بخش بزرگی از مشتریان در غرب به علت کاهش قدرت خرید، دیگر نمیتوانند این محصولات گران را بخرند. آب و نفت رو به اتمام است و مهمتر از همه به علت تفاوت درآمد طبقه ثروتمند و متوسط، یک شکاف بزرگ بین محصولها و سرویسهای موجود و نیازهای پایهای مشتریان وجود دارد. امروز هنوز بیش از ۷۰ میلیون آمریکایی از خدمات بانکی استفاده نمیکنند، زیرا سرویسهای بانکی با نیازهای اساسی آنها تفاوت دارد.
در واقع بحران طولانیمدت اقتصاد غرب باعث شد که مردم به این فکر کنند که استانداردهای بالایی از زندگی را از دست داده و با محرومیت روبهرو هستند. تنها راهی که با آن میتوان به رشد و رفاه غرب تداوم بخشید، این است که یاد بگیریم با کمترین چیز بیشترین کار را انجام دهیم. خبر خوب این است که این اتفاق رخ داده است. چند شرکت غربی در حال فراگرفتن نوآوری بهصرفه هستند تا محصولاتی مقرونبهصرفه برای مصرفکننده غربی بسازند. مثلا در چین مهندسان مراقبتهای بهداشتی زیمنس، یک دستگاه سیتیاسکن طراحی کردهاند که استفاده از آن برای پرستاران و تکنيسینها آسان است. با این دستگاه میتوان بیماران بیشتری را بهطور روزانه اسکن کرد و انرژی کمتری نیز مصرف کرد. این روش هزینه درمان را تا ۳۰ درصد و دوز تابش را تا ۸۰ درصد کاهش میدهد.
انقلاب نوآوری بهصرفه در غرب به وسیله کارآفرینان خلاق رهبری شد. آنها با راهحلهایی شگفتانگیز، نیازهای اساسی آمریکا و اروپا را هدف قرار دادند. مثلا دو استارتآپ زیر را در نظر بگیرید gthrive طرحی بود که در سیلیکونولی اجرا شد. در این طرح، سنسورهای پلاستیکی مانند خطکش ساخته شد که کشاورزان آنها را در قسمتهای مختلف زمین چسباندند. این سنسورها شروع به جمعآوری اطلاعاتی کردند که به کشاورزان امکان میدهد استفاده بهینهای از انرژی آب داشته باشند و ضمنا کیفیت و بازده محصولات را بهبود بخشند. مثال دوم، Be-Bound است که به شما امکان میدهد حتی در مناطقی که هیچ پهنای باندی ندارند، به اینترنت متصل شوید. آنها از تکنولوژی پایهپیام کوتاه برای این کار استفاده میکنند. با این راهحل ۳میلیارد نفر میتوانند به اینترنت دسترسی داشته باشند.