برگزاری رویداد رایگان همفکر از دیگر اقدامات این پسر خوب حوزه استارتاپی ایران است که نشان دغدغههایش در مورد اهمیت آموزش در این حوزه دارد. حمیدرضا احمدی، متولد ۱۳۶۰ در تهران است. میگوید با اینکه متولد تهران است اما دوست ندارد بگوید تهرانی است چون پدری همدانی دارد و مادری اصفهانی.
به همین دلیل همیشه به فرهنگها و سنتهای اصیل این دو شهر علاقهمند بود. سنتهایی که در گویشها و لهجههایشان نهفته است. هر چند خوب که دقت بکنید حمیدرضا تهلهجه انگلیسی دارد ولی علاقهمندیاش به سنتهای ایرانی را پنهان نمیکند.
دور دنیا با خانواده
حمیدرضا احمدی همراه با خانواده به کشورهای مختلف رفته و دوران دبستان و راهنمایی را در کانادا گذرانده است. در میانه دوره پیشدانشگاهی به نیویورک میروند و دانشگاه را هم در نیویورک گذرانده و نرمافزار خوانده است.
بین سالهای ۷۸ تا ۸۷ در نیورک بوده و بعد از آن به ایران میآید. میگوید روال زندگیشان به خاطر شغل پدرش ایجاب میکرده که در خارج از کشور زندگی کند و مانند جوانان دیگر نبوده که مثلا تلاشی بکند و برنامه زندگیاش را به نوعی تعریف کند که حتما به خارج از کشور برود بلکه در روال عادی زندگیاش از این کشور به آن کشور مهاجرت کرده و نخستین فرصتی هم که برای برگشت بهدست آورده بدون هیچ تردیدی به ایران برگشته است.
برای برگشت هم از از اقوام و آشنایان میپرسد که شرایط کار در ایران چگونه است و آنها هم میگویند خوب است و بیایی کار برایت وجود دارد. در واقع هیچگاه در ذهنش نبوده که بخواهد در آمریکا یا کشور دیگری بماند و عمرش را در آنجا بگذراند.
بچههای ایرانی تکنیکال هستند
حمیدرضا احمدی که خودش در دانشگاه نیورک درس خوانده وقتی میخواهد از تفاوتهای آنجا با ایران بگوید، کفهترازو را به لحاظ آگاهی به سمت ایرانیها خم میکند و میگوید ناراضی بودن از دانشگاه در همه نقاط جهان وجود دارد.
آن زمانی هم که من در دانشگاه بودم یعنی سال ۲۰۰۱ به نوعی دوره تغییر بود و وب کمکم جدی شده بود و به دوره بلوغش نزدیک میشد و ما هم دروسی که میخواندیم بیشتر مسائل پایهای و تئوریک بود اما من خودم به دنبال یادگیری بسیاری از مسائل کاربردی رفتم.
الان دانشگاهها با آن همه بروکراسی اداری به دنبال آوردن جدیدترین تکنولوژیها نمیروند و خیلی برایشان سخت است. اما خودمان خیلی راحتتر به نرمافزاریی دست مییابیم و کارمان را جلو میبریم. مثلا در ایوند از یک تکنولوژی جدید به نام ریاکت جاینس استفاده میکنیم که تابستان سال گذشته فیسبوک آن را اپنسورس کرد.
بنابراین از یک دانشگاه نمیتوان انتظار داشت که روی همه تکنولوژیهای جدید کار کند. اما خوبی دانشگاه این است که به شبکهای از دوستان و مربیان و اساتید دسترسی پیدا میکنید.
اما شاید این سوال برای خیلیها مطرح باشد که یک تحصیلکرده حوزه نرمافزار در آمریکا جه تفاوتهایی بین آنجا و این حوزه در ایران میبیند. حمیدرضا حرفهای جالبی در این مورد دارد: موج شدید استارتاپی در آنجا هم وجود دارد.
اما حداقل از دوستان همدورهای من هستند افرادی که از نظر تکنولوژی به اصطلاح داغان هستند. حتی دوستان من بسیار کمتر در شبکههای اجتماعی حضور دارند ولی ما در ایران با افرادی کار میکنیم که همگی در این حوزهها فعال هستند.
جالب است بدانید در دانشگاهی که من درس خواندم بهنوعی معلم تربیت میکرد اما همین افراد گاه از من میپرسند که برای فلان کار از گوگل درایو استفاده کنیم یا برنامه دیگری. اما در ایران برعکس است و بچههای تکنیکالی زیادی داریم. من براساس تجربه شخصی میگویم و البته به لحاظ تکنیکی شاید ما بهتر باشیم ولی بهطور کلی جو استارتاپی و پیشرفت استارتاپ در آنجا بهتر بوده است.