در زمان اوج بحران اقتصادی و در قلب کاهش دستمزدها و بودجهها، روحیه و وفاداری اعضای تیم شما به حداقل میرسد. در این برهه از زمان محرکهای سنتی همیشگی نظیر پاداشها و افزایش حقوق دردسترس نیستند. در اینجا میخواهیم در مورد ایدههایی صحبت کنیم که با کمک آنها در چنین شرایط و بدون افزایش هزینه روحیه اعضای تیم را حفظ کنیم و آنها را به شما وفادار نگه داریم.
این روزها تجارت در جهان در چالشبرانگیزترین زمان خود از جنگ جهانی دوم به بعد به سر میبرد. اکثر این تجارتها تجربهای واقعی و ملموس برای مواجهه با چنین شرایطی را نداشته و ندارند. در چنین شرایطی راه چاره چیست؟
در زمان رونق اقتصادی برانگیختن کارمندان و تشویق آنها توسط پاداش و ترفیع کار سادهای به نظر میرسد. اما این تصویر زیبا در مواجهه با جریان اندک پول و در زمان اجبار برای کاهش نیروی کار روی دیگر خود را نشان میدهد. در چنین موقعیتی تصمیمگیرندههای اقتصادی و مدیران، زندگی کاری و اجتماعی خود و افرادی که برایشان کار میکنند را در خطر میبینند. در این زمان تصمیمگیری برای کوتاهمدت شاید ساده به نظر برسد اما این تصمیم در اغلب مواقع به نتایجی منجر میشود که در طولانیمدت شما را از اهدافتان بسیار دور میکند.
همیشه وقتی همه چیز (از نظر اقتصادی) خوب پیش میرود، ناگهان به یک پارادوکس برمیخوریم. تیم و رهبر گروه میتوانند از پول بهعنوان عنصری برای تشویق و تحریک به فعالیت بهتر و بیشتر استفاده کنند. در این روش کارمندان پس از انجاموظیفه مورد نظر از شما انتظار پاداش دارند. در این روش کارمندان میتوانند طبق هدفی که برای آنها تعیین شده، بر سر حقوق خود بحث کنند و مبلغ بیشتری را طلب کنند. اما باید بدانید که این روش در شرکتهای گوناگون نتایج متفاوتی دارد و این تضاد در بعضی از شرکتها اتفاق میافتد. همانطور که گفته شد فرض میکنیم در شرایط اقتصادی مطلوب هستیم. در این شرایط به کارمندان شرکت مشاغل زیادی پیشنهاد میشود و این کارمندان هستند که در موضع قدرت قرار میگیرند و به احساس امنیت میرسند. به صورتی که اگر از جهات مختلف و خصوصا مالی رضایت کامل نداشته باشند، شرکت شما را با هدف پیشرفت شخصی خود ترک میکنند. درواقع وفاداری آنها به شرکت شما جایش را به وفاداریشان به خود میدهد.
در زمان مشکلات اقتصادی نیاز شدیدی به وجود کارمندانی باتجربه و مشتاق احساس میشود. کارمندانی متعهد که بهعنوان تیم مدیران ارشد توانایی کنترل شرایط را داشته باشند. زمانی که بحران بالا میگیرد، این تیمها هستند که با خلاقیت و انسجام میتوانند از پس مشکلات برآیند. روحیه، اشتیاق و برخورداری از مهارتهای اساسی و شایستگی، نیازهای حیاتی برای نجات یک سازمان از بحران هستند. در زمان بحران اقتصادی پول به اندازه کافی وجود ندارد و همینطور به دلیل پایین بودن امنیت شغلی و امکان اخراج کارمندان، تضمینی برای تلاش حداکثری آنان وجود ندارد! پس چه باید کرد؟ زمان بحران چطور نیروی کار را برای ادامه راه مشتاق و علاقهمند کرد؟
تحقیقات بسیاری در زمینه اینکه چه چیز باعث ایجاد انگیزه در افراد میشود صورت گرفته. پول یک عامل است، اما بهندرت در صدر لیست افراد قرار میگیرد. در اینجا ده اصل کلی برای اطمینان از ایجاد اشتیاق و تعهد برای نیروی کار ذکر میشود. این اصول قابلاعمال بر روی بخشهای بزرگ نیز هستند.
اهداف اصلی سازمان شما برای کارمندان بسیار مهم است
عدم تطابق ارزشهای سازمان و افراد باعث ایجاد تنش در سازمان و احساس تنش و نارضایتی در افراد میشود.
افراد سازمان شما تا چه حد در جریان اهداف نهایی سازمان هستند ؟
خود شما چطور؟
چشمانداز شرکت تا چه حد شناختهشده است و با شرایط فعلی تا چه اندازه به آن نزدیک میشوید؟
جایگاه واقعی افراد دررسیدن به اهداف روشن است؟
چطور تیمتان را برای به ثمر نشاندن اهداف ترغیب و تشویق میکنید؟
صادق باشید
باید اعتمادسازی شود. وجود اعتماد بین مدیر و کارمندان مولفهای حیاتی است. در چنین شرایطی است که مدیر و کارمندان میتوانند در کنار یکدیگر بر چالشبرانگیزترین موقعیتها نیز فائق آیند. بدون آن آینده سازمان روشن نخواهد بود. ما در زمانی زندگی میکنیم که سیاستمداران و بسیاری از رهبران سازمانها با حقایق به صورت اقتصادی برخورد میکنند و با آن صادق نیستند! باید بدانیم که اعتماد در طولانیمدت ایجاد میشود اما در یک لحظه از بین میرود. اعتماد ازدسترفته هم بهآسانی بازنمیگردد. افراد آنقدرها که گمان میکنیم شکننده نیستند و گفتن حقایق هم آنقدرها بیرحمانه و سخت نیست. شرایط را واضح و ساده شرح دهید. حتی اگر پیام شما ناخوشایند باشد، بسیار بهتر از این است که ظواهر را به دروغ زیبا جلوه دهید.
استوار باشید
برخورد با شرایط، اخبار و افرادی که دچار عدم ثباتاند و دائما سرد و گرم میشوند، عامل ایجاد عدم اطمینان میشود که بسیار خطرناک است. برای تصمیمگیری باید هدف شما روشن و استوار باشد. افراد بایستی مطمئن باشند که تصمیمگیریها برای نیل به اهدافی صحیح است و تصمیمات تنها زمانی تغییر میکنند که دلیل قابلقبولی وجود داشته باشد. رفتارهای دلخواهانه و لحظهای برای افراد یک گروه غیرقابلقبول است. در سازمانهای موفق جایی برای یکهتازی و تکروی وجود ندارد.
برای هر فرد و میزان مشارکتش ارزشگذاری کنید
احساس اینکه یک فرد با عملکرد خود باعث پیشرفت و ترقی یک شرکت شده وصفناپذیر است. پس از ایجاد این حس در افرادتان دریغ نکنید. در بسیاری موارد ایجاد این احساس بسیار بیشتر از تشویقهای مالی باعث افزایش انگیزه کارمندان میشود. البته دقت شود که این کار باید صادقانه باشد. یک تشکر از روی اجبار کاربردی ندارد!
چقدر کارمندانتان را میشناسید؟
از آرمانهای شخصی کارمندانتان باخبرید؟
از مشارکت کارمندان با مدیران چطور قدردانی میشود؟ در مورد مدیران چطور؟
کسی متوجه میشود که چه افرادی کارشان را خوب انجام میدهند و چه افرادی خیر؟
ارزشگذاری افراد در سازمان شما معیار دقیقی ندارد یا اینکه مدیران برای این مهم آموزش دیدهاند؟