اخبار استارتاپی

نهادها و مدیران دولتی تا کجا می‌خواهند در فضای کسب‌وکار دخالت کنند؟

رضاخان در روزهای پایانی عمرش در تنهایی مرد؛ مردی که در ابتدای این قرن شاه ایران بود، در پایان جنگ جهانی اول در آفریقای جنوبی مرد و جسدش وجه‌المصالحه خاندان سلطنتی مصر و شاه جوان ایران شد. می‌گویند رضاخان زمانی که از ایران تبعید شده بود، اخبار ایران را دنبال می‌کرد و روزهای سختی که بر ایران می‌گذشت را به این دلیل می‌دانست که ایرانی‌ها قدر او را ندانسته‌اند. رضاخان در خیال خودش تصور می‌کرد منجی ایران است و در این مسیر نه‌تنها در مقابل نهاد مذهب در ایران ایستاد بلکه تصور می‌کرد بار توسعه ایران را می‌تواند یک‌تنه و به کمک زور اسلحه و رژه چکمه‌ها جلو ببرد. او که در این مسیر همه چهره‌های آشنا به علوم روز را به مرور حذف کرده بود، در روزهای آخر عمرش چنان تنها شد که بدون کوچک‌ترین مقاومتی تسلیم انگلیسی‌ها شد و با خفت خاک ایران را ترک کرد. متاسفانه بعد از رضاخان، افسانه‌ای در بین ایرانی‌ها شکل گرفت که توسعه ایران نیاز به یک دیکتاتور مسلح دارد. در حالی که مسیر توسعه در ایران به هیچ‌وجه از مسیر تشخیص‌های فردی جلو نمی‌رود. در هفته‌های گذشته در فضای فناوری‌های مالی ایران رویدادهایی رخ داد که بیش از هرچیز یادآور روحیه قیم‌مآبی برخی از مدیران ایرانی است. ۱.جناب آقای سیف، رئیس‌کل بانک مرکزی ایران احتمالا بدون برنامه قبلی حرفی زدند که به اندازه کافی در شبکه‌های اجتماعی به او تاخته شده و قطعا اینجا قصد ندارم به این بهانه به او و این حرفش بپردازم. واقعیت این است که آنچه جناب سیف فرمودند را نباید صرفا گفته‌ای شخصی از طرف ایشان دانست بلکه این طرز فکر بیشتر مدیران است. جناب آقای روحانی پیش از این درباره طرح جدیدی که برای امور ارزی ریخته‌اند فرموده بودند با اجماع اقتصاددان‌ها به این نتیجه رسیدند و حتی یک اقتصاددان هم اعتراض نکرد و مخالفتی نداشت. واقعا اگر حتی یک اقتصاددان در برابر این طرح که پایان آن مانند روز روشن است هیچ چیز نگفته، باید تاسف خورد به حال اقتصاددانان این مملکت. وای بر ما که حتی یک اقتصاددان ما در برابر طرحی که اساسا پر ایراد است، چیزی نگفته. اقتصادی حرف‌زدن برخی از مدیران نهادهای نظارتی مالی به حدی است که اندک صحبت‌های آنها به شدت بر روندهای بازار تاثیر می‌گذارد؛ چرا که هر چیزی که آنها می‌گویند از دل نهادی نظارتی آمده است و بخش‌های مختلف کسب‌وکار باید از دل این صحبت‌ها روندهای آتی را دریابند. ۲.در موردی دیگر اخیرا رئیس پلیس فتا گفته است که هیچ شخصی حق ندارد پول مجازی راه بیندازد. سوال این است که مستندات پشت این حرف کدام ادله حقوقی است. به عنوان مثال، اگر من و دوستانم بخواهیم برای معامله‌های شخصی‌مان از واحد پولی من‌در‌آوردی به نام «فندق» که هر «فندق» دقیقا معادل یک فندق است استفاده کنیم، آیا این موضوع محل ایراد قانونی دارد؟ حالا اگر این فندق‌هایی که ما بین خودمان جابه‌جا می‌کنیم مورد اقبال دیگران قرار گرفت و مردم از آن استقبال کردند، با کدام بند از قوانین فعلی کشور در تضاد است؟ همه حرف این است که متر و معیار چیست؟آیا رئیس‌کل بانک مرکزی می‌تواند بگوید مردم کمتر مسافرت بروند؟ آیا پلیس فتا می‌تواند برای فعالیت در حوزه‌های نوآوری و فناوری محدودیت ایجاد کند؟ اینجا فقط دو مورد از موارد اخیر که مرتبط با فضای فناوری‌های مالی است را مطرح کردم و سوالی که مطرح کردم این است که مدیران دولتی تا چه حد می‌توانند در عرصه‌های کسب‌وکاری ورود کنند. پاسخ به این پرسش مشخص می‌کند که ما تا چه حد می‌توانیم به توسعه کسب‌وکار و کارآفرینی در ایران امیدوار باشیم. فضای کسب‌وکار در ایران در حال خفه‌شدن است و اگر دخالت‌های نهادهای دولتی و حاکمیتی به این روش در فضای کسب‌وکار ادامه پیدا کند، این قصه پایان خوشی نخواهد داشت. قصه معروفی هست که زمانی به ماری آنتوانت ملکه فرانسه گفته بودند مردم نان ندارند بخورند. او بلافاصله گفته بود خب، بيسکوئيت بخورند! ماری آنتوانت بعدا به شیوه‌ای غم‌انگیز که احتمالا فراتر از انتظار بود، گردن زده شد. سردبیر ماهنامه عصر تراکنش

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *