معمولا عادت به یاد کردن از شکستهای افراد بزرگ نداریم. آنها را با پیروزیهایشان میشناسیم و داستان موفقیتهای کوچک و بزرگشان را نقل میکنیم. آنها برای ما الهههایی هستند که افسانههای موفقیت و سعادت را ساختهاند و هرگز گمان نمیکنیم این قهرمانان رویینتن و خوشبخت، طعم اشتباه و سختی و ناکامی را چشیده باشند. شاید بد نباشد گاهی از تلخی زندگی آنها بنویسیم و یادمان نرود که آنان هم از ابتدا در اوج نبودهاند.
شکست مجموعهای از لحظات ناخوشایند زندگی است که در حین به عقب راندن انسان، او را با رویه دیگر زندگی آشنا میکند و تجربهای آموزنده برایش میسازد. عادت کردهایم زمانی که از شکستهای شخصی حرف میزنیم، آنها را جزئی از روند زندگی بدانیم؛ اما حاضر نیستیم این واقعیت را بپذیریم که افراد موفق و سرمشقهای بزرگ هم روزهای سخت را دیدهاند و حرفهای زیادی درباره شکست دارند.
وارن بافت، کارآفرین و سرمایهگذار آمریکایی که امروز او را سومین ثروتمند جهان میدانند، هم طعم تلخ پا گذاشتن در مسیر اشتباه را چشیده است. بافت که برای یک وعده ناهار خوردن با او مزایده ۲ میلیون دلاری گذاشته میشود، مدیرعامل شرکت چندملیتی «برکشایر هاتاوی» است. شرکتی که کارش را با مالکیت کارخانههای نساجی آمریکا شروع کرد و امروز یک کمپانی هولدینگی است که فعالیتهای گستردهای در زمینه بیمه انجام میدهد و سهامش در سال ۲۰۱۳ باارزشترین سهام فعال در بازار بورس نیویورک بوده است. برکشایر هاتاویِ غولپیکر بخش عمدهای از سهام شرکتهای آمریکن اکسپرس، کوکاکولا، آیبیام و فیلیپس را خریداری کرده و تمام این پیشرفتها را مدیون کسی نیست جز وارن بافت. فردی که خرید سهام شرکت برکشایر هاتاوی را بزرگترین اشتباه سرمایهگذاریاش میداند.
بافت در کتاب خاطرات و بیوگرافی خود با نام «گلوله برفی» (Snowball) مینویسد: «زمانی که در سال ۱۹۶۲ تصمیم گرفتم بخشی از سهام شرکت را بخرم، سرمایه چندانی نداشتم و از طرفی فکر میکردم صنعت نساجی جای رشد زیادی دارد. هر سهام را به قیمت ۱۹ دلار خریدم؛ در حالی که همان روزها ارزش سهام شرکت در بالاترین قیمت خود در بازار بورس به ۸ دلار رسیده بود. مدتی بعد سیبری استاتون، مدیرعامل وقت برکشایر، از اینکه شخص احمقی پیدا شده و سهام زیادی از شرکت را با قیمت بالا خریده تعجب کرد و با من ملاقات کرد. اما او زیادی احمق تصورم کرده بود و قصد داشت سهم مرا به قیمت ۱۲ دلار برای هر سهام خریداری کند.» با اینکه بافت زیر بار فروش سهم خود نرفت، صنعت نساجی هم با رشدی که او پیشبینی کرده بود مواجه نشد. «با اینکه نیروی کار ارزان در دست ما بود، سود سالانه به مقداری که میخواستیم نمیرسید. آن سالها احساس شکست میکردم و فکر میکردم سرمایهام را دور ریختهام. از نام برکشایر بدم میآمد. وقتی تا سال ۱۹۶۹ سهام شرکت روزبهروز ارزانتر شد، بخش بیشتری را در ازای سودی که به من تعلق داشت و به خاطر هزینههای شرکت به من نمیرسید، به اجبار خریداری کردم. بعد از اینکه نقش پررنگتری در مدیریت شرکت پیدا کردم، از رویای تولید پارچههای کتان و صادرات آنها به دنیا دست کشیدم. فعالیت شرکت را به کل تغییر دادم و تمام داراییهای بخش نساجی را فروختم. تنها نامش را نگه داشتم. نام رویایی که طعم سختی و شکست را به من چشانده بود.» زمانی که بافت اکثریت سهام شرکت را در اختیار گرفت، ماهیت آن را به یک شرکت سرمایهگذاری تغییر داد. در سال ۲۰۰۳، این شرکت مالک ۴۰ شرکت زیرشاخه با ۱۵۰ هزار کارمند شد. وارن بافت باور دارد که شکست را نهتنها تجربه کرده، که آن را خریده است. بافت در مصاحبهای با CNBC میگوید که اگر به ۱۹۶۲ برگردد، از خیر سهام برکشایری که کار نساجی میکرد، میگذرد و با اینکه همین شرکت موجبات ثروت میلیارد دلاریاش را فراهم کرده، درباره آن میگوید: «نام شکست را بر سر در شرکتم نگه داشتم تا هرگز از یاد نبرم از کجا به کجا رسیدم.»
تصور کنید در سرمای طاقتفرسایی در خیابان راه میروید و ناگهان یک ته سیگار روشن میبینید. لحظه اول حالتان را به هم میزند، اما مجانی است، یک پُک از آن گرمتان میکند. قطعا چشمانتان را میبندید و آخرین پک را نثارش میکنید. برکشایر هم حال همین ته سیگار را داشت. عمرش به آخر رسیده بود، اما من چارهای جز آن نداشتم و امید داشتم آخرین بازماندههای شرکت سودی به من برساند. به نظر میآید پُک آخر کار خودش را کرده است.»