همانطور که میدانیم مدتی قبل حادثهای دردناک برای یکی از نمادهای مدرن شدن ایران (در زمان پهلوی) رخ داد و طی ساعاتی کوتاه آن نماد بعد از چند ساعت سوختن، در کسری از دقیقه فروریخت و قلب همه ما را نه برای چند لحظه که برای روزهایی سخت فشرد و موجی از تحلیلهای متفاوت در این زمینه راه انداخت، ولی در نهایت چه شد…؟!
آیا پلاسکو آن نماد مدرنیسم اقتصادی پابرجا ماند و یا هزاران کارگر و تولیدکنندهای که بخش قابل توجهی از تولیدات داخلی ما را تامین میکردند، به کار خود بازگشتند؟!
و از همه مهمتر آیا جوانانی که در پی این حادثه به سمت آتش دویده بودند تا مانع از بین رفتن این سرمایههای ملی(مادی و معنوی) شوند، به خانههای خود سالم بازگشتند و فرزندان خود را در آغوش گرفتند؟! متاسفانه همه ما میدانیم که اینها دیگر واقعیتهای تلخی است که باید پذیرفت و اعتراف کرد که دیگر وجود نخواهند داشت، ولی بیاییم از نگاه خود به این ماجرای تاسفبار نگاه کنیم…
مجموعهها و ساختمانهای زیادی هستند که یا به صورت تجاری در تملک بخش خصوصی، دولت و… هستند و از آن عظیمتر بافت مسکونی زیادی در شهر تهران وجود دارد که نیاز به مرمت و بازسازی و تحکیم ایمنی آن به فوریت نیاز است. خب، تا بدینجا مسئله روشن است و مشخص اما سوال کلیدی این است که حال که مشکل مشخص است، راهحل چیست؟!
در فرهنگ کارآفرینی همیشه این صحبت وجود داشته و خواهد داشت که هرجا مسئله (مشکل) وجود داشت، فرصتی نیز به ما مینگرد. خب، از دید کسبوکار باید به این قضیه نگاه کرد که چطور میتوان به موضوع پرداخت تا با ایجاد ارزش و کمک به فرآیند موجود مانع تکرار دوباره این فاجعه شد(چه بسا در تهران اگر اتفاقی مانند زلزله رخ دهد، این حادثه در چندین برابر حجم و مقیاس حادثهای که دیدیم رخ خواهد داد).
خودمان را گول نزنیم و بدانیم که مجموعههای تجاری و مسکونی مختلفی مستعد تکرار این موضوع و حادثه تلخ هستند. حالا اگر با دید کارآفرینی به این موضوع نگاه کنیم، چه کار میتوانیم انجام دهیم و از این فرصت کمنظیر استفاده کرده و به هموطنان عزیزمان نیز کمک کنیم تا حداقل در شرایط وقوع حوادث کمتر دچار ضرر و زیانهای مادی و معنوی بشوند؟
فرآیند پلاسکویسم یک فرآیند مقطعی نیست و این حادثه به عنوان هشداری تلخ و جدی برای ماست و همچنین فرصتی کمنظیر که بتوانیم به عنوان بخشی از اکوسیستم کسبوکار ایران به این موضوع نگاه کنیم.