بازاریابی

شکست، پایانی تلخ بر سناریوی بی‌اعتمادی است

اگر تعداد استارتاپ‌های شکست‌خورده در دنیای اینترنت و تکنولوژی بیشتر از شمار موارد موفق و به‌نتیجه رسیده‌اش نباشد، کمتر هم نیست. کم نیستند ایده‌های درخشانی که با رویای‌ رسیدن به آوازة جهانی شکل گرفته‌اند، مسیری را طی‌کرده‌اند و بعد به هزار و یک دلیل دچار سرخوردگی شده‌اند.

خواندن روایت انسان‌هایی از جای‌جای زمین که به دنبال تحقق فکر و به قالب‌درآوردن ایده‌های‌شان بوده‌اند، خالی از لطف نیست، چرا‌که بسیاری از افراد در مسیر راه‌اندازی کسب‌وکاری نو دچار اشتباهات مشابهی شده و موانع یکسانی سد راه سعادتشان می‌شود.  

یکی از کسانی که داستان شکست استارتاپش را در وب‌سایت مِدیوم منتشر کرده، آدام زرنر است. جوانی که خانواده‌اش اهل آمریکای جنوبی بودند و در پی شکار فرصت روشنی برای زندگی به آمریکا مهاجرت کردند. آدام درباره دوران دانشجویی و کلید‌خوردن راه‌اندازی یک استارتاپ می‌نویسد: «در تمام زندگی‌ام به دنبال این بودم که شغلی داشته‌باشم تا از آن خودم باشد. ایده‌‌هایش را خودم پرورانده ‌باشم و شغلم خدمتی به افکار و رویاهای شخصی‌ام باشد. وقتی برای اولین بار در کنفرانس استارتاپ دانشگاه شرکت کردم، فهمیدم این همان نقطه طلایی رسیدن به تمام رویاهایم  است»

آدام یک سال تمام ایده‌هایش را بر کاغذ می‌آورد و آنها را به یکی از استادانش نشان می‌داد، استادی که به جز یک ایده، ضربدر قرمزی بر تمام ایده‌های قبلی آدام کشیده ‌بود.

او تنها از یک ایده استقبال‌کرد و آن راه اندازی وب‌سایتی برای دریافت اطلاعات جز به جز کالج‌های‌آمریکا‌بود. وب‌سایتی به نام «دانشگاه از درون»، چیزی که خلاء آن در فضای مجازی به چشم می‌خورد و از سوی دیگر وب‌سایت دانشگاه‌ها هم پاسخگوی سوالات متقاضیان و دانشجویان به طور کامل نبود. آدام درباره تایید‌شدن ایده‌اش می‌نویسد: «وقتی کسی الگوی شما در زندگی باشد و او بر ذهنیت شما مهر تایید بگذارد، احساس فاتح‌دنیابودن خواهید داشت و باور‌می‌کنید که شکست‌نخواهید‌خورد. یکی از اشتباهات من هم همین بود، اعتماد به نفس‌کاذبی که در دانشگاه دچارش شده بودم، نتوانست در دنیای بیرون به یاری‌ام بشتابد و من با سر زمین خوردم».

ایده استارتاپی آدام که نه تنها جذاب به نظر می‌رسید، بلکه مورد تایید چند دانشگاه دیگر هم قرار گرفته‌بود، نتوانست در انبوه ایده‌های‌مجازی جایی برای خودش دست‌و‌پا کند و علی‌رغم‌نداشتن رقیب مشابه محکوم به شکست شد. «شاید با خودتان فکر‌کنید کجای کار من می‌لنگید؟ استارتاپ من در قالب‌کلی، ایده‌ای منحصر به فرد بود. وب‌سایت‌های دانشگاه و کالج‌های آمریکا نتوانسته‌بودند به خوبی با نوجوانانی که تازه‌می‌خواهند وارد فضای آکادمی شوند، ارتباط موثر برقرار‌کنند، معمولا فضای وبسایت دانشگاه معطوف به دانشجویان مقاطع بالاتر و سوالات تخصصی و حرفه‌ای آنها است. از مجموع ۳۰۰ دانشگاهی که ما برای همکاری روی آنها حساب کرده بودیم، عملا ۳ دانشگاه به طور کامل با من کار‌کردند، که در مقابل ۲۹۷ تای دیگر تعداد ناچیزی بودند. اعتماد که نباشد، سرمایه هم نیست، تبلیغات نیست، طراحی نیست، بالا آمدن سایت نیست و شکست تنها پایان ممکن بر سناریوی بی‌اعتمادی‌است».

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *