اگر اشتباه نکنم موضوع بحث این بود که باید برای بهکارگیری استعداد این عزیزان همزبان و شکوفاکردن آن در اکوسیستم استارتاپی کشور برنامه داشت و فرصتهایی را فراهم کرد تا آنها بتوانند از این فضای تازهای که شکل گرفته، استفاده کنند تا توانمند شوند و از بسیاری از فشارهای اجتماعی-اقتصادی که روی زندگی آنها سایه انداخته، کاسته شود. چند روز بعد از چاپ این یادداشت، مدیرمسئول نشریه در تماسی گفت که یکی از فعالان این اکوسیستم از یادداشت من، گلایهای داشته است. هرچه فکر کردم متوجه نشدم که کجای این یادداشت نکته یا رویکردی نادرست داشته است. تنها چیزی که من خواسته بودم، ایجاد بستری در اکوسیستم استارتاپی کشور برای استفاده از استعدادهای فرزندان همسایه شرقیمان بود.
آن زمان از جزئیات بیشتر این کامنت باخبر نشدم و گذشت تا این شماره که سلبریتیمان علی جعفری بنیانگذار استارتاپ ادرو بود. علی از پدری افغان و مادری ایرانی به دنیا آمده و اگر سرگذشت زندگیاش را در ستون صفحه 6 بخوانید، متوجه میشوید برای رسیدن به جایگاه تحسینبرانگیز فعلیاش چه سختیها که نکشیده و در این راه چه کملطفیها که به خاطر مهاجر بودن پدرش ندیده! وقتی با اکبر هاشمی در مورد این صحبت میکردم که گفتوگوی صفحه سلبریتی یکی گفتوگوی پر از فکت و خیلی خوب شده و بنیانگذاران ادرو از جمله علی، شخصیتهای بسیار قابلاحترام و قابلتحسینی هستند، نکتهای را از زبانش شنیدم که احترامم به علی جعفری صدچندان شد.
متوجه شدم آن فعال استارتاپی که حدود یک سال پیش از یادداشت من گلایه کرده بود، همین علیآقای جعفری بوده! او از اینکه من با نگاهی حمایتگرانه و یا به تعبیر او ترحمبرانگیز از استارتآپهای ایرانی خواسته بودم که از مهاجران افغان حمایت کنند، ناراحت شده بود؛ چراکه او اعتقاد داشته با حمایت از سر دلسوزی کسی به جایی نمیرسد؛ چه افغان باشد چه ایرانی. او اعتقاد داشته تنها با تلاش و پشتکار و یک شخصیت قائمبهذات میتوان موفق شد. فارغ از اینکه جامعه میزبان تو چه نگاهی به داشتهها و تواناییهایت داشته باشد، اگر تلاش کنی به جایی که استحقاقش را داری خواهی رسید؛ همان جایی که خودش در حال حاضر با استارتاپ موفقش ادرو در آنجا ایستاده؛ همان جایی که با خواندن داستان چگونگی رسیدن به آن، باید به احترامش تمامقد ایستاد! پسر خوشصحبت افغان-ایرانی، که روزگاری به خاطر ملیتش، حق کار کردن در ایران را هم نداشته، حالا یکی از موفقترین پلتفرمهای آنلاین کشور را اداره میکند، آنهم در بازاری که وقتی آمار و ارقام آن را از زبان خودش میشنویم، تنها میتوانیم به او بابت جایگاهش دست مریزاد بگوییم!
راستش من در آن یادداشت هیچ قصد و نیتی مبتنی بر خریدن ترحم به نفع مهاجران افغان نداشتم.
اصولا نگاهم به پدیدههایی که یک پای آنها در آسیبهای اجتماعی و یا حاشیهنشینی و فقر است، نگاه توانمندسازانه است تا حمایتگرانه. اما وقتی نگاه حمایتگر تداعیشده در یادداشت من از سوی کسی که خودش سختیهای مهاجرت را با تمام وجود لمس کرده، مورد نقد قرار گرفته، میتوانم اعتراف کنم که موظف بودهام واژههایم را با دقت بیشتری انتخاب میکردم و سهلانگاری کردهام. اما حتی گلایه علی جعفری، چیزی از درستی خواست موردنظر من در آن یادداشت که باید زمینه را برای بروز و ظهور استعدادهای این بچههای باهوش و بااستعداد فراهم کرد، کم نمیکند؛ چراکه زندگی آنها بهگونهای است که همه آنها دسترسی به درس و دانشگاه را ندارند تا بتوانند راهی به بازار کار نوآورانه کشور پیدا کنند.
البته که این حمایت نباید از جنس ترحم و دلسوزی که از قضا باید با این نگاه باشد که هم آنها را در راه شکوفایی تواناییهایشان توانمند کنیم و هم این فرصت را به کشور خودمان بدهیم که از چنین استعدادهایی که علی جعفری نمونه عینی آن است، بهرهمند شود. با تمام این حرفها وقتی به پایان ادیت گفتوگوی صفحه سلبریتی رسیدم با خودم گفتم همین که یادداشت من طوری نوشته شده بود که چنین ذهنیتی را برای علی جعفری به وجود آورده بود، به او یک عذرخواهی بدهکارم.
شرمنده علی آقا!