چندین ماه است که ذهنم درگیر است؛ اگر مسافرت خارجی پیش بیاید پاسپورتم آماده نیست. به خاطر اینکه وقت نمیکنم آن را تمدید کنم. چندین سال است که تلاش میکنم برای اینکه فناوریهای جدید جهان را از نزدیک ببینم چند روزی را بزنم بیرون از ایران، هم هزینهاش مهیا نیست، هم وقتش را ندارم. داشتم فکر میکردم منی که به خاطر نداشتن پاسپورت، پول، بیماری یا وقت کم نمیتوانم از مرزهای جغرافیایی خارج شوم چرا در بستر وب به مسافرت نمیروم؟
جایی که به قول مک لوهان، نظریهپرداز دهکده جهانی، «مرگ جغرافیا» را رقم زده است. بیآنکه دولتها حواسشان باشد روزانه میلیونها نفر از مرزهای بیمرز اینترنت بدون کمترین مشکل و زحمت به کشورهای یکدیگر رفتوآمد میکنند. تصور اینکه بتوانی بدون ویزا، بدون سوار شدن هواپیما یا ماشین، بدون هزینه زیاد همه جهان را بگردی لذت باشکوهی است. لذتی که به خاطر تفکر بستهمان خود را از آن محروم کردهایم.
اینها را گفتم تا به اینجا برسم؛ جناب مک لوهان تاریخ را به دو دوره اصلی تقسیم میکند: دوره قبیلهای و دوره صنعتی. دوره نخست بر فناوریهای ارتباط گفتاری و چرخ مبتنی بود و دوره دوم بر فناوری نوشتن و مکانیکی کردن کارها استوار است. مک لوهان معتقد است که دوره صنعتی ارتباطات را بیشازپیش آسان کرد و سرعت و حجم ارتباطات روزبهروز افزایش یافت.
استارتاپهای ایرانی اگرچه از مواهب فناوری و جهانی شدن برخوردارند اما هنوز در تفکر دوره قبیلهای به سر میبرند. چرا؟
وقتی استارتاپی فقط به این میاندیشد که در تهران مشتری داشته باشد یا مشهدیها به مشهد و شیرازیها به شیراز و جنوبیها به جنوب میاندیشند، کسی به این فکر نمیافتد که جهان من میتواند از تهران یا از بوشهر تا سنگاپور، مالزی، نیویورک، پاریس، رم، مادرید و شاخ آفریقا گسترش پیدا کند. و جهانش میشود شهرش یا نهایتا کشورش و مشتریانش محدودند به جمعیتی اندک در مقایسه با جمعیت انبوه جامعه جهانی.
در حالی که برای راهاندازی یک استارتاپ به مفهوم واقعی آن، یعنی مقیاسپذیری و تکرارپذیری شما بودجه، زمان و نیروی مشخصی را پیشبینی میکنید و در مرحله راهاندازی فرقی نمیکند که شما جهانی فکر کنید یا محلی.
وقتی نگرش جهانی هزینهای برای ما ندارد و همان تعداد نیرو را باید به کار بگیریم، پس چرا باید خودمان را در جغرافیای مرزهای شهر و کشورمان محدود و محصور کنیم. آیا کسی که واتسآپ را آفرید یا رفیقمان زاکربرگ که فیسبوک را طراحی کرد، فقط به این میاندیشید که به هموطنانش خدمات بدهد؟ یا وقتی بچههای ایرانی پیچک اپ «ریکوردیم» و «کولکی» را نوشتند فقط به این میاندیشیدند که ایرانیها از اپهایشان استفاده کنند؟
اگر چنین محدود و بسته میاندیشیدند، طعم شیرین رکورد ۲ میلیون دانلود را و طعم شیرین دو روز در صدر ایستادن در اپاستور را، آن هم بالاتر از توییتر و فیسبوک، میتوانستند بچشند؟ در حالی که به گفته بنیانگذار پیچک، دانشگاه سرمایهگذارشان تاکید داشته دست از تفکرات بلندپروازانه بردارند و به محدوده جغرافیایی کشورمان بیندیشد!
حرف آخر:
به رفتوآمد هزاران خارجی در لحظه بدون ویزا و پاسپورت به کشورمان در مرزهای بیمرز اینترنت فکر کنید و به این بیندیشید که شما هم همین امکان شگفتانگیز را دارید و همه راهها برای رفتنتان به تمام نقاط دنیا، هرجا که اینترنت هست، مهیاست.
پس اگر ایدهای برای کارآفرینی دارید یا روی استارتاپی کار میکنید یا مشغول نوشتن اپلیکیشن هستید به این بیندیشید که من چیزی را خلق میکنم که همه شهروندان جهان از آن استفاده کنند. این راز موفقیت شماست. جهانی فکر کنید، محلی زندگی کنید.