استارتاپها در چرخه رشد خود از یک جایی به بعد دست به دامان سرمایههای مردمی میشوند، بعد از رسیدن به یک حد معقولی از بزرگی که در دنیا معمولا همان حد و مرز میلیارد دلاریشدن یا یونیکورنشدن است، وارد مرحله عرضه عمومی اولیه (IPO) میشوند تا امکان خرید و فروش سهام آنها برای همه فراهم شود؛ اتفاقی که اگرچه هنوز در اکوسیستم استارتاپی ایران رقم نخورده، اما صحبت ورود صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر به فرابورس راه را برای طرح بحث درباره چگونگی ورود اعضا و اجزای مختلف اکوسیستم استارتاپی به بازار سرمایه داغ کرده است. امیر هامونی از معدود مدیران جوان و آشنا با ادبیات استارتاپی سکاندار شرکت فرابورس ایران است؛ مدیری که از قضا با رویداد فیناستارزی که در 2 سال گذشته توسط فرابورس برگزار شده، آشنایی خوبی با اکوسیستم استارتاپی دارد و میتوان او را در ردیف نخست طیف حامیان تصمیمساز این اکوسیستم نشاند. هامونی مدرک کارشناسی آمار از دانشگاه فردوسی مشهد و کارشناسی ارشد اقتصاد از دانشگاه تهران دارد و این روزها درگیر تز دکترای خود در رشته اقتصاد مالی دانشگاه تهران است. در یک روز بارانی آخر بهمن، روبهروی مدیرعامل 35ساله فرابورس نشستیم تا از رابطه اکوسیستم استارتاپی و فرابورس و البته نگرانیهای دوطرف درخصوص برخی مسائل بگوییم.
- در یلدای استارتاپی تاکید کردید که اکوسیستم مشکل سرمایه ندارد و در این حوزه پول به اندازه کافی وجود دارد، اما با این حال بزرگترین مشکل کسبوکارهای ایرانی بنا بر آمار رسمی، تامین مالی است. مشکل تامین سرمایه با یک سهم 15درصدی در صدر «موانع پیش روی کسبوکارهای ایرانی» قرار گرفته است. بوروکراسیهای دولتی هم با سهم 11 درصدی در رده دوم قرار گرفته است. اگرچه این بوروکراسیها شامل اخذ مجوزهای مختلف دولتی است اما اگر جایی مانند بورس بتواند تضمین تامین مالی بدون دردسر را به کسبوکارهای نوپا بدهد، با یک محاسبه نهچندان علمی شاید بتوان گفت یکچهارم موانع کسبوکاری آنها را از پیش پایشان برداشته است. به عنوان مدیرعامل فرابورس، چقدر به ایفای این نقش امید دارید؟
فرابورس در اولین گام برای تحقق چنین نقشی، صندوقهای جسورانه را در قالب ETF وارد بازار سرمایه کرده است. تقریبا سه صندوق، لیست و پذیرهنویسی و کارشان شروع شده است. 17 صندوق دیگر هم با سرمایهای بالغ بر 700 میلیارد تومان مجوز و موافقت اصولی گرفتهاند که وارد فرابورس شوند. با این حال باید اذعان کنم که در ارتباط با صندوقهای جسورانه با محدودیتی مواجه هستیم که در برنامه ششم توسعه توسط بانک مرکزی گنجانده شده است. صندوقها و ویسیهای بانکی اگر بخواهند صندوقی تاسیس کنند، علاوه بر سازمان بورس باید از بانک مرکزی هم مجوز بگیرند که این یک مانع و مقاومت محسوب میشود. دلیل آن هم جدیدبودن ماهیت این صندوقها برای بانک مرکزی است. ما 9 ویسی بانکی داریم که بالغ بر500 میلیارد تومان سرمایه دارند و به دنبال سرمایهگذاری در این حوزه هستند که این محدودیت برای آنها وجود دارد. البته ما در پی رفع این محدودیت هستیم. اما درباره اینکه سرمایه وجود دارد ولی امکان جذب آنها توسط استارتاپها فراهم نمیشود، باید بگویم که این اتفاق معلول دو علت اساسی است؛ یکی نبود شفافیت در کسبوکارها و دیگری مسئله حاکمیت شرکتی. در این دو مورد هم همه بنگاهای کشور و نهتنها استارتاپها دچار مشکلاتی هستند. تحقق شفافیت و حاکمیت شرکتی، پیششرط شکلگیری نظام IR یا همان روابط سرمایهگذاری است. برای تحقق شفافیت مالی و حاکمیت شرکتی همه باید کمک کنند. از خود استارتاپها گرفته تا قانونگذار. واضح است که ما با قانون تجارت مصوب 1345 نمیتوانیم حاکمیت شرکتی مناسبی را محقق کنیم. بنابراین برای مثال، سازمان امور مالیاتی در مورد این فضا باید قانونگذاری مناسبی انجام دهد تا اکوسیستم استارتاپی بهگونهای رشد کند که در آستانه ورود به بازار سرمایه هیچ استارتاپی مشکل شفافیت مالی و حاکمیت شرکتی نداشته باشد. از آن طرف ساختار استارتاپها و فرهنگ مالی آنها باید از همان بدو تاسیس منطبق با این دو مسئله اساسی شکل بگیرد و رشد کند. من معتقدم سرمایه خطرپذیر وجود دارد و اتفاقا سرمایهگذارها هستند که از کمبود ایدههای خوب گلایه دارند. این را با قاطعیت میگویم، چراکه من در سمتی از بازار که سرمایه در آن حضور دارد، ایستادهام. برای نمونه یک صندوق جسورانه در حوزه مسکن با اینکه 100 میلیارد تومان آورده بود که از فرابورس مصوبه بگیرد، اما نتوانست به چند ایده نوآور برسد که ظرفیت لازم برای سرمایهگذاری روی آنها وجود داشته باشد. به عبارتی، پول هست اما سرمایهگذار نمیداند آن را باید کجا خرج کند. زبان مشترک بین سرمایهگذار و سرمایهپذیر هم در بازار سرمایه بر همان دو اصلی که اشاره کردم، استوار است. اولین چیزی که در بازار سرمایه، یک سرمایهگذار از یک سرمایهپذیر طلب میکند، صورت مالی است. طبیعی است وقتی شفاف نباشد، این زبان مشترک که اصل شکلگیری یک مراوده است به وجود نخواهد آمد.
- اگر بخواهیم به استارتاپها و ویسیهای استارتاپی بگوییم چه ضرورت و منافعی برای بورسیشدن آنها وجود دارد، به آنها باید چه گفت؟
این را نه به دلیل سمت اجراییام بلکه براساس مطالعاتی که انجام شده، میگویم که هیچ شرکتی نمیتواند بزرگ شود مگر اینکه وارد بازار سرمایه شود. اینکه فکر کنید شرکتی چندهزار میلیارد تومانی بتواند در بازار شکل بگیرد، بدون اینکه مسیرش از بورس بگذرد، مطمئن باشید آینده بلندمدتی برای آن نمیتوان متصور شد. شرکتهای خانوادگی و بزرگ دنیا که چندین نسل دوام آوردهاند همه در بورس حضور دارند. چرا بنگاههای بزرگ عمومی ما مثل شرکتهای زیرمجموعه بنیاد مستضعفان و یا تامین اجتماعی به فکر ورود به بورس افتادهاند؟ چون مسئله Principle Agent یا تئوری نمایندگی دارند. وقتی وارد بورس میشوند، نظارتها و نورافکن بورس، باعث بقا و بزرگی آنها میشود. مسئله تئوری نمایندگی که شامل دو بال مهم یعنی «مخاطرات اخلاقی» و «انتخاب وارون» است، بهراحتی در بورس محقق خواهد شد. از طرفی با ورود به بورس، شرکتها میتوانند در بازار شریک بگیرند. شما اگر بتوانید به جای اینکه 100درصد یک شرکت 100میلیون تومانی را داشته باشید، 10 درصد یک شرکت 10میلیارد تومانی را تصاحب کنید، درست است که همه تصمیمگیریها با شما نیست، اما خلق ثروت و ارزش بیشتری کردهاید. یا ویسیهایی که در استارتاپها سرمایهگذاری میکنند، نیاز دارند که امکان فروش آنها در قالب سهام و برگشت پولشان را داشته باشند؛ یعنی همزمان که در حال سرمایهگذاری هستند، بتوانند از طریق فروش سهام، سرمایه جذب کنند؛ یعنی استارتاپها، ویسیها و Private Equityها – که البته هنوز راه نیفتادهاند و باید راه بیفتند- در بازار بورس است که میتوانند به بزرگشدن و حیات بلندمدت فکر کنند. پس دلیل اول اینکه بتوانند شریک بگیرند و رشد کنند و دوم اینکه با نظارتپذیری بیشتر بقای خودشان را تضمین کنند.
- وقتی در حال صحبت از ویسیها و بورس هستیم، پای چه اعداد و ارقامی در میان است و بازیگران این حوزه چه کسانی هستند؟ شما در آخرین صحبتی که با شنبه داشتید، خبر از ورود دو صندوق جسورانه با مجموع سرمایه 600میلیارد تومان به فرابورس داده بودید. آیا این اتفاق نهایی شد؟
بله، یکی از این شرکتها که یک Fund Of Funds است، اساسنامهاش را ارسال کرده و میخواهد روی صندوقهای جسورانه فعلی سرمایهگذاری کند. اجازه دهید اسم نبرم. موضوع در کمیته ویسی در حال بررسی است و بهزودی نهایی خواهد شد. همین هفته گذشته هم یک ویسی بانکی با سرمایه 100 میلیاردتومانی موافقت اصولی را از ما گرفته اما مشکلاتی با بانک مرکزی وجود دارد که باید برویم در مورد آنها مذاکره کنیم. اما مجموع سرمایه ویسیهایی که وارد فرابورس شدهاند، همین الان بالغ بر 1000 میلیارد تومان است.
- انتقادی که به بورس در مواجهه با استارتاپها وجود دارد، این است که استارتاپها زیر سایه دانشبنیانها قرار گرفتهاند. حتی در اساسنامهها و امیدنامههای فرابورسی تاکید بر واژهها و مفاهیمی است که شاید همه استارتاپها را شامل نشود. این تعاریف حداقلی، در آینده برای ورود استارتاپها به بورس، به ویژه استارتاپهای بزرگ که ممکن است فرآیند نوآوری آنها قدیمی شده باشد و یا اصلا دانشبنیان نباشند، مانع ایجاد نمیکند؟
باید تاکید کنم که تابلوی دانشبنیان فرابورس ایران لزوما شرکتهایی که با تعریف معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری دانشبنیان هستند را شامل نمیشود؛ یعنی اینگونه نیست که فقط 3 هزار شرکت دانشبنیانی که کارگروه ویژه معاونت آنها را تایید کرده، میتوانند با این تابلو وارد بورس شوند، بلکه استارتاپها و هر شرکت دیگری با تعریفی که ما از این واژه داریم، میتوانند وارد بورس شوند.
- کراودفاندینگها معتقدند که خروجی جلسات آنها با وزارت کار و رفاه و معاونت علمی قرار بود به تسهیل فرآیندها و مقرراتزدایی بینجامد نه مقرراتگذاری بیشتر. آنها ورود فرابورس برای اعطای مجوز را به نفع استارتاپهای کراودفاندینگ نمیدانند.
در ایران کراودفاندینگ مفهوم جدیدی نیست. مفهوم مشارکت جمعی که مثلا تعدادی پول بدهند تا یک بیزینس راه بیفتد، در تجارت ما وجود داشته و اتفاقا اشتباه هم وجود داشته! در قانون تجارت، پذیرهنویسی یک شرکت عام در شرف تاسیس را داریم که یعنی همان کراودفاندینگ. ما تجربیات تلخ بسیاری در زمینه سرمایهگذاری جمعی داشتهایم. در دروه ریاستجمهوری آقای احمدینژاد، در سفرهای استانی طرحهایی داشتیم و در آنها کلنگهایی زده میشد که مردم باید پول میآوردند. در فرابورس هم بسیاری از این شرکتها را داریم که به بهرهبرداری هم نرسیدهاند. مثلا 90 هزار نفر پول دادهاند و فقط 50 میلیارد تومان برای یک طرحی که 2هزار میلیارد تومان نیاز داشته، پول جمع شده است. بعد از 15 سال هنوز هیچ اتفاقی برای طرح نیفتاده و سرمایهگذاران هم از این وضعیت خسته شدهاند. آنهم طرحی که قرار بود دوساله راهاندازی شود! هیچ کدام از این طرحها به انجام نرسیده و به همان شکل اولیه مانده است. بحث مقرراتزدایی به این دلیل در این حوزه لازم است که تجربههای تلخ اینچنینی داشتهایم. اگر برای چنین پروژههایی سقف نبندیم، بهراحتی باز هم همان تجربهها تکرار خواهد شد. حتی اگر ریشه بحرانهای مالی دنیا را هم بررسی کنید، در بیشتر موارد مربوط به تجمع سرمایه بیش از n نفر بوده است که به صورت غیرقانونی و بدون اینکه تحت نظارت باشند، فعالیتی انجام شده و بحرانی شکل گرفته است. بعد از بحران سال 2008 آمریکا، تجمع پول سرمایهگذاران بیش از یک تعداد مشخص ممنوع شد که این تعداد در کشورهای مختلف عدد متفاوتی است. برای مثال، در کشور ایتالیا تجمع سرمایه بیش از 100 نفر ممنوع است، مگر اینکه یک نهاد ناظر، قوانین و سازوکار این تامین مالی جمعی را چک کند و صلاحیت بانیان آن تایید شود و روی تابلو معامله کنند. ما در فرابورس هم این مسئله را برای دوستانی که در کارگروه کراودفاندینگ بودند، تشریح کردیم و همه آن را پذیرفتند.
- شاید این ابهام به وجود آمده باشد که قرار است فرابورس در تکتک طرحها اظهارنظر کند.
نه به این صورت نیست. ما به یک سری سکو و پلتفرم مجوز میدهیم و پلتفرمها هستند که طرحها را پیادهسازی کرده و کار را جلو میبرند. ما اصلا هیچ ورودی به طرحها نداریم اما به منظور انجام نظارت، دیتای آنها را حتما میخواهیم تا مبادا پولی که گرفته میشود، در جای دیگری سرمایهگذاری شود. ما به کسانی که پلتفرم کراودفاندینگ دارند، مجوز میدهیم و طرح استارتاپی روی آن پلتفرم رجیستر و همه اموراتش هم در آن پلتفرم انجام میشود. پولها در لحظه جابهجا میشود و تنها امری که بین ما و آن پلتفرم در جریان است، ورود و خروج دیتاست. پلتفرم کاملا مستقل میتواند طرحها را انتخاب کند و روی سایت خود بگذارد و تامین مالی انجام دهد.
- این روزها بحث بر سر این است که تعدادی از استارتاپهای بزرگ وارد بورس شوند، ولی مشکلاتی مثل شفافیت مالی و حاکمیت شرکتی دارند که شما اشاره کردید. از طرفی صحبت بر سر این است که تا سال 1400 چند یونیکورن دیگر هم در حوزه استارتاپی به وجود خواهد آمد که گزینههای ورود به بورس خواهند بود. برای اینکه با مشکلاتی که اشاره کردید مواجه نشوند، از امروز چه ملاحظاتی باید در فرهنگ استارتاپی کشور بیشتر مورد توجه قرار گیرد؟
توصیه من به این دوستان که مالک استارتاپهای بزرگ هستند، این است که خیلی به کسانی که میآیند در شرکتها را میزنند و میگویند ما در بازار سرمایه کارهای هستیم و کارتان را به دست ما بدهید تا شما را بورسی کنیم، توجه نکنند! به هر کسی اعتماد نکنند، چون از این دست ادعاها زیاد داشتهایم که بعدا برای شرکتها، دردسرهای بزرگی درست شده است. باید بگویم مسیر بورسیشدن، مسیر سختی است ولی سختی آن ارزشمند است. من همیشه این مثال را میزنم که بورسیشدن شبیه درد زایمان است. برای یک شرکت و سهامداران عمدهاش اینکه مقررات زیادی را رعایت، فرمهای زیادی را پر کنند و بسیاری دوندگیهای دیگر را انجام دهند، شاید کار راحتی نباشد اما نتیجه آن به نفع شرکت خواهد بود. اما به هرکسی به عنوان مشاور بورسی نباید اعتماد کرد. ما در قانون «شرکتهای مشاور پذیرش و عرضه» را داریم که فرابورس سالی یکبار به لحاظ کیفیت، کار آنها را رتبهبندی میکند. باید به این شرکتها یا شرکتهای تعیین سرمایه مراجعه کنند. اگر شرکتی یونیکورن یا یک استارتاپ بزرگ است و میخواهد وارد بورس شود؛ اگر واقعا فکر میکند که اینقدر بزرگ شده که باید وارد بورس شود، به نظر من باید پول خرج کند و با مشاوران سرمایهگذاری درجهیک وارد مذاکره شود و برای بورسیشدن قرارداد ببندد.