ساناز مینایی کسی است که با مجله ساناز و سانیا می شناسیم. مجموعهای از نخستینهاست. نویسنده نخستین کتاب در حوزه آشپزی، نخستین در راهاندازی آموزشگاه و نشریه تخصصی آشپزی، نخستین تدوینکننده استانداردهای آشپزی ایرانی و نخستینهای دیگر. او که آشپزی را از ۱۳سالگی آغاز کرده حالا در سن ۵۴سالگی به دنبال راهاندازی کسبوکاری آنلاین در این حوزه است. شاید گذشت زمان به طور کامل از حوزه آفلاین جدایش کند و به دنیای آنلاین بیاید. مینایی متولد اراک است و درکنار همسرش که بنیانگذار برند کاله است سالهاست زندگیاش با کار و آموزش و راهاندازی گره خورده است. او با ۳۷سال تجربه در دفتر کارش در منطقه زعفرانیه از کسبوکارهای امروزیاش، روند کسبوکار و ظرفیتهای بازار مواد غذایی برای راهاندازی استارتاپ با «شنبه» گفتوگو کرده است. بازاری که این روزها جذابیت آن پای تعداد زیادی از استارتاپها را به این حوزه باز کرده است. جذابیتی که بهانهای شد برای انجام این گفتوگو.
- با توجه به اینکه حوزه کاری نشریه ما بیشتر مربوط به زیستبوم کسبوکارهای مبتنی بر فنآوری و نوآوری است، بفرمایید که چقدر فضای استارتاپی و کسبوکارهای الکترونیک را میشناسید و آیا تصمیمی برای ورود به حوزه آنلاین دارید؟
من سالها روی این حوزه تحقیق کردهام چون سیگنالهای زمانه را دریافتهام و میدانم که تا چند سال دیگر بازار از حوزه آفلاین تهی میشود به همین دلیل تصمیم جدی برای ورود به حوزه الکترونیک دارم.
- یعنی استارتاپ راهاندازی کنید؟
الان در حال راهاندازی وبسایت الاماس هستیم که قرار است آموزش آنلاین آشپزی ارائه کند.
- فکر میکنید چه زمانی چنین سایتی راهاندازی شود؟
چون خودم هنوز دانش گستردهای از حوزه آیتی و به طور کلی حوزه الکترونیک ندارم، فعلا میخواهم دانش خودم را گسترش دهم و در ادامه وبسایت را راهاندازی کنم و فکر میکنم به زودی این کار را انجام دهیم. اما فعلا در حال سبکسنگین کردن اوضاع هستم تا بهترین شروع را داشته باشم.
- ابعاد و چگونگی کار را هم مشخص کردهاید؟
ترجیح میدهم که فعلا چند و چون این کار را توضیح ندهم تا ایدهام محفوظ بماند.
- بازار را در این حوزه چگونه میبینید؟
بازار بزرگ و قابل توجهی در این زمینه وجود دارد.
- استارتاپهایی داریم که در حوزه فیلم و ویدئو فعالیت میکنند مانند آپارات یا حتی شبکههای آنلاینی که طی یکی دوسال اخیر فعالیت خود را آغاز کردهاند. از طرف چنین کسبوکارهایی پیشنهادی برای همکاری به شما نشده که حاضر باشند خواستههای شما را هم اجرایی کنند؟
اتفاقا سه سال پیش آپارات پیشنهادی برای همکاری و قرار گرفتن برند سانازسانیا در کنار این استارتاپ به ما ارائه کرد اما من قراردادی با آنها نبستم. همچنین آیپیتیوی (iptv) پیشنهادی داده که شبکه آنلاین آشپزی با نام سانازسانیا و با همکاری آنها راهاندازی کنیم که شبکهای برای نمایش و ارائه همه نکات ریز و درشت لایفاستایل باشد که من کماکان قبول نکردهام و مسئولان ایران تلکام هم از این بابت از من دلخور هستند.
- چرا با آنها همکاری نمیکنید؟
برای اینکه من نمیدانم مثلا ۷ماه دیگر ایران تلکام کجاست و چه سرنوشتی دارد.
- آپارات را هم نمیتوانید پیشبینی کنید؟
این کسبوکار خوب پیش رفته و موفق هم بهشمار میرود اما من ترجیح میدهم این اتفاق را روی شبکه یا کسبوکار آنلاین شخصیام ایجاد کنم. میخواهم صاحب کسبوکار خودم باشم و کار انحصاری با دیگران خوشایند من نیست. چون من باید حاصل سالها زحمت و تحقیقم را در اختیارشان قرار دهم و خودم تصمیمگیرنده نباشم.
- این حساسیت شما چقدر مربوط به این مسئله است که نمیخواهید و نمیتوانید برند سانازسانیا را هر جایی خرج کنید؟
راستش را بخواهید من حساسیت زیادی روی برندم دارم. چون نزدیک به ۴دهه روی اینکه برندم به برندی محبوب تبدیل شود، کار کردهام. تاکید میکنم برندی محبوب چون همیشه روی محبوب شدنش حساس بودهام و ترجیح میدهم در جایی قرار بگیرم که احتمال واردشدن خدشهای به این برند صفر باشد. در ادامه همان سوال مربوط به همکاری من با شبکههای مجازی این نکته را هم اضافه کنم که حتی استارتاپهای زیادی در حوزه دیلوری و ارسال غذا هم از من خواستهاند با آنها کوبرند شوم و برند مشترک ایجاد کنیم اما قبول نکردهام. حتی شرکتهای خارجی در زمینه لوازم خانگی هم پیشنهاداتی دادهاند که این لوازم را وارد بازار کنند و با برند سانازسانیا به فروش برسانند تا مردم جنسشان را بخرند. اما من در قبال این برند مسئولیت دارم و نمیتوانم به راحتی خرجش کنم.
- به نظر میرسد در حال آمادهکردن زیرساختها برای ورود به بخش آنلاین هستید. با توجه به محبوبیت برند سانازسانیا چرا تاکنون به حوزه بیزینسهایی چون کیترینگ یا فروش غذا ورود نکردهاید؟
تا الان من بیشتر روی فرهنگسازی کار کردهام. انتشار نشریه به همین دلیل انجام شده و تاکنون کار بیزینسی با برند سانازسانیا انجام ندادهام و شاید راهاندازی کسبوکار در حوزه آنلاین سرآغازی برای بیزینسکردن با این برند باشد. اما علاوهبر حوزه آنلاین قصد راهاندازی کیترینگ و سفارش کیک را هم دارم چون میخواهم طعم این برند را به خانهها ببرم. من مدعی هستم که آشپزی علمی انجام میدهم و به نوعی آشپزی میکنم که ریزمغذیهای مواد غذایی را حفظ میکنم و هدفم این است که فرهنگ غذایی ایرانی را جهانی کنم. چون نوع پخت غذاهای ایرانی کاملا علمی و بر پایه فرمولهای طب سنتی است و به نوعی درمانگر هستند. این فرهنگ باید معرفی شود. همچنین همکاریهایی هم با سیآیپی فرودگاهها داریم تا توریستهایی که به ایران وارد میشوند در همان بدو ورود گلچینی از غذاهای ایرانی را به آنها معرفی کنیم. این کار را هم با همکاری دخترانم که هر کدام مسئولیت بخشی را به عهده دارند، انجام میدهیم. همچنین طی قراردادهایی با هتلها قرار است همه مراحل پختوپز، پذیرایی، چینش میز و… به آنها آموزش دهیم.
- نسخه آنلاین سانازسانیا چه فعالیتهای میکند؟
نسخه آنلاین سانازسانیا از اوایل سال ۹۵ راهاندازی شده و قبلا درگاه آموزشی داشتیم چه فروش آنلاین پیدیاف نشریه و چه آموزش آنلاین اما برای ریکاوری سایت و اضافهکردن امکانات جدیدی این بخش را فعلا بستهایم. اما سایت جدید نهایتا تا سه هفته دیگر بارگذاری میشود.
- در مدت زمانی که فروش آنلاین داشتید، استقبال مردم چگونه بود؟
استقبال به نحوی نبود که فکر کنیم دیگر میتوان به آنلاین تکیه بیشتری کرد چون هنوز هم در ایران استفاده از تکنولوژی در بین عموم جامعه جا نیفتاده و افرادی که متقاضی آموزشها و محصولات ما هستند جوانان نیستند و بیشتر افرادی هستند که سن جوانی را پشت سر گذاشتهاند که ارتباط اندکی با تکنولوژی و حوزه آنلاین دارند و ترجیح میدهند برای آموزش به صورت حضوری اقدام کنند.
- صحبتهای شما نشان میدهد که برای ورود به این بازار کاملا جدی هستید؛ از طرفی همسر شما نیز به عنوان مدیرعامل برند کاله در بازار غذا حضور دارند و باید شناخت خوبی از این حوزه داشته باشید. اصولا حوزه غذا را دارای چه ظرفیتهایی برای راهاندازی کسبوکارهای استارتاپی میدانید. در واقع منظورم از این سوال این است که دیدی جامع از این بازار به بچههایی بدهیم که قرار است کسبوکارشان را براساس غذا تعریف کنند.
با توجه به اینکه من مبحث مورد علاقهام آیندهپژوهی است و در این زمینه تحقیقات زیادی کردهام همه شواهد از آنلاینشدن پاسخگویی به بسیاری از نیازها حکایت دارند. حتی میگویند تا ۵سال آینده جهان آنلاین جایگزین جهان آفلاین فعلی میشود و موسسات فیزیکی از بین میروند. به همین دلیل است که من تقریبا دو سال است که قرار است کسبوکارم را به بخش آنلاین منتقل کنم که به دلیل مشغله بسیار و البته حساسیتی که خودم دارم که حتما به صورت اصولی وارد این حوزه شوم هنوز محقق نشده ولی در آینده نزدیک این اتفاق میافتد.
- سابقه ۳۷ساله در بازار آفلاین مواد غذایی و آشپزی دارید ممکن است در صورت راهاندازی بخش آنلاین کلا به این حوزه منتقل شوید؟
با اینکه فعلا ترجیح میدهم در این مورد اطلاعاتی زیادی ندهم اما باید بگویم بله و این اتفاق ممکن است بیفتد. اما ای کاش نخواهید که اطلاعات بیشتری به شما بگویم. چون من در این مورد مطالعاتی وسیعی دارم و حتی به صورت زمانبندیشده میدانم که مثلا در سال ۲۰۲۰ چه اتفاقاتی ممکن است در این حوزه رخ دهد و ما باید چه اقداماتی انجام دهیم. با توجه به دادههایی که به دست آوردهام تنها ۷درصد از امکانات زمانه حاضر به آینده میرود چون این روند تغییر در دهههای گذشته به این صورت بود که مثلا ۹۷درصد از گذشته به آینده میآمد ولی این درصد همواره رو به کاهش بوده است. بنابراین جهان آفلاین هم به دنیای آنلاین نخواهد آمد.
- مطالعات شما نشان از اهمیت پیشبینی آینده بازار برای شما دارد؛ زمانی هم شما بسیاری از نخستینها را بهوجود آوردید. از نخستین آموزشگاه، نخستین کتابها در بخشهای مختلف آشپزی و نخستین استانداردهای آشپزی در ایران. پیشبینی آینده بازار چه تاثیری بر کسبوکارهایتان داشته است؟
من معتقدم که هر صاحب کسبوکاری باید سیگنالهای زمانه خودش را حس کند. سیگنالهایی که ممکن است نشانههای تغییر باشند که اگر این تغییرات به موقع انجام نشوند، شاید کسبوکارها از بین بروند. همان زمان هم که من وارد حوزه آشپزی شدم و آموزشی در این زمینه وجود نداشت میدانستم که راهاندازی چنین آموزشگاهی نتیجه میدهد هر چند اطرافیانم میگفتند مگر آموزش قیمه و قورمه کسبوکار محسوب میشود. اما من هزینه کردم به خارج از کشور رفتم و آموزش دیدم و در این بازار ماندم. الان هم براساس سیگنالهایی که از زمانه میگیرم میدانم که باید تغییراتی ایجاد کنم. حتی زمانی که من نخستین کتاب رنگی را در زمینه سبزیآرایی منتشر کردم این نیاز را درک کرده بودم و همان کتاب چندده دوره به چاپ رسید که موفقیتی برای من محسوب میشد.
- استارتاپهای زیادی در حوزه غذا فعالیت میکنند که اکثرا بهعنوان واسطه بین رستورانها و مشتریان عمل میکنند. فروش بالایی هم دارند و آمارهایی تا فروش ۱۰۰هزار غذا در ماه را هم ثبت کردهاند. چقدر این کسب وکارهای را پایدار میدانید.
احتیاج به غذا نیازی روزمره و همیشگی است. از طرفی ساختارهای زندگی به سمت استفاده از چنین خدماتی کشش نشان میدهد اما به نظر من این کسبوکارها تا زمانی میتوانند پایدار بمانند که مشتری از آنها راضی باشد. مشتری هم همیشه دربند کیفیت است. بنابراین چنین کسبوکارهایی باید رستورانهای طرف قرارداد خود را براساس مهارت تشخیص کیفیت غذا انتخاب کنند. اگر چنین مهارتی را به کسبوکارشان اضافه نکنند و مشتری مزه بدی از آنها به خاطرش بسپارد میتوان گفت ریسک بزرگی مرتکب میشوند. در واقع من فکر میکنم اگر استارتاپی در حال حاضر بهعنوان واسطهای بین رستورانها و به طور کلی مراکز ارائهکننده غذا و مشتریان عمل میکند و کسبوکارش را براین مبنا قرار داده است نمیتواند صرفا به اطلاعاتش از دنیای آیتی متکی باشد بلکه حوزه غذا حساسیتهای بسیاری دارد که در درازمدت نتایجش را نشان میدهد.
- شاید بشود گفت که تیسترها هم میتوان استارتاپی در این زمینه راهاندازی کنند کما اینکه الان هم هستند افرادی که از این راه درآمدزایی دارند؟
اینکه چنین اتفاقی بیفتد خوب است اما افرادی که در ایران به عنوان تیستر عمل میکنند کارشان کمتر جنبه علمی داشته و بیشتر حالت فان دارد. وگرنه این بخش هم میتواند به عنوان یک حلقه از بازار غذا محلی برای راهاندازی کسبوکاری باشد. من باز هم تاکید میکنم که کسبوکارهای مربوط غذا تنها و تنها با رعایت کیفیت ماندگار میشوند و اگر کسی غذای باکیفیتی به مشتریاش معرفی کند میتواند امیدوار باشد که در بازار غذا بماند.
- کمی برگردیم به گذشته. علاقه به آشپزی از چه زمانی در ذهن خانم مینایی شکل گرفت؟
این علاقه به آشپزی به زمان نوجوانی و هنگامی که تنها حدودا ۱۳سال داشتم برمیگردد. داستان از این قرار است که روزی در خانه تنها بودم و پدر و مادرم نبودند و من خواستم آشپزی کنم. مقداری برنج روی گاز گذاشتم بدون اینکه آن را بشورم یا نمک و روغنی به آن اضافه کنم. کمی هم عدس ریختم با سنگ و ریگ و… خلاصه اینکه غذایی سیاهشده و بدون نمک و وارفته درست شد که پدر و مادرم نتوانستند از آن بخورند و گفتند ما سیر هستیم. همین موجب شد که به اصطلاح به من بربخورد. در واقع میخواستم ثابت کنم که این کار را میتوانم انجام دهم و میخواستم این مسئله را جبران کنم. بنابراین به دنبال یادگیری آشپزی رفتم. در واقع آشپزی من از همان عدسپلو شروع شد و ۷ماه بعدش حرفهای کار میکردم.
- تحقیقات شما در مورد آشپزی از چه سالی جدی شد و نخستین موفقیت شما در این زمینه چه بوده است؟
از سال ۵۷ به طور جدی تحقیق و یادگیری و آموزش آشپزی را آغاز کردم و در سال ۶۲ نخستین کتاب سبزیآرایی را در ایران منتشر کردم که اولین کتاب رنگی این حوزه در ایران بود. مرحله به مرحله تهیه و درست کردن غذا را با عکس چاپ کردم که خیلیها هم میگفتند چرا این همه هزینه کردهای برای عکس؛ تو که آموزشگاه نداری. اما هر کسی که آن کتاب را خرید بعدها به مشتری من تبدیل شد چون هدف من این بود که اطلاعات درست را به مردم منتقل کنم. فکر میکنم مردم هم سراغ دانستههایی میروند که بهترینها را از آنها بگیرند.
- کتابهایتان معمولا در چه تیراژی چاپ شدهاند؟
کتابهای من به دلیل نخستین بودن با استقبال بسیار زیادی مواجه میشدند. مثلا در کمترین حالت ۴۸بار تجدید چاپ شدهاند و بیشترینشان تا ۵۴بار تجدید چاپ شدهاند و هر نوبت چاپ نیز بین ۵ تا ۱۰هزار تیراژ داشتهاند.
- چرا این کتابها طی سالهای اخیر تجدید چاپ نشدهاند؟
فکر میکنم آن کتابها ویژه همان سالها بودند و علم من در زمینه غذا و آشپزی بهویژه غذاهای ایرانی بسیار بیشتر شده بنابراین ۵سال است که آن کتابها را تجدید چاپ نکردهام چون میخواستم دایرهالمعارف آشپزی را با عنوان «از خورشخانه ایران باستان تا آشپزخانه هر استان» تالیف و تدوین کنم که تاکنون سه جلد آن چاپ شده است. البته در حال حاضر مباحث ما از پختوپز فراتر رفته و در کنار معرفی غذای لذیذ و خوشمزه به ارائه ترکیبات غذایی و طعم و عطروبوی غذاها هم میپردازیم. یعنی دقیقا آن چیزی که بهعنوان استانداردسازی ثبت اختراع کردهام. برای رسیدن به دستورها و استاندارها به اکثر استانها رفتهایم و فیلم گرفتهایم و از بانوانی ۱۲۰ساله غذاهای در حال فراموشی را آموختهایم تا این میراث فرهنگی غنی از بین نرود و بتوانیم به نام کشورمان ثبتشان کنیم. چون بسیاری از غذاهای ایرانی در حال حاضر توسط کشورهای دیگر ثبت جهانی شده و به میراث فرهنگی این کشورها اضافه میشوند.
- چرا تحقیقات علمی را برای آشپزی ضروری میدانید؟
غذا بخشی از فرهنگ یک کشور است و فرهنگ بخشی از تاریخ و همه اینها در کنار یکدیگر هویت ملتها را میسازد. بنابراین کار اصولی این است که از پایه شروع شود. شاید برای خوانندگان نشریه شما هم جالب باشد که بدانند ایران جزو سه مکتب مادری آشپزی در دنیا بوده و الگوبرداری غذا از روی فرهنگ روم و چین و ایران انجام میشده است ولی متاسفانه بعدها این فرهنگ را از دست دادهایم. این فرهنگ تا دوره هخامنشی هم رونق بسیاری داشته است. اما چین فرهنگ غذاییاش را حفظ کرده و حتی آن را به کشورهای اطرافش انتقال داده است. اما فرهنگ غذایی ایران را ترکیه، کشورهای عربی و هندیها در اختیار خود گرفتهاند و به نام خودشان ثبت کردهاند. یا ایرانیان حیوانات وحشی را طبخ نمیکردند و مرغ از ایران به یونان رسید و آنها به مرغ میگفتند پرنده ایرانی. من این دانشها را از روی منابع اصیل و حتی از روی سفرنامههای مستشرقین استخراج کردهام. این نکته را هم اضافه کنم که ایران دارای پخت و پز ۱۰۰درصد علمی است. با وجود افرادی مانند بوعلی سینا ما فرمولها و رسپیها و شیوههای طبخ علمی غذا را داشتیم. اما غذاهای ایرانی به کشورهای دیگر معرفی نشدهاند و الان وقتی در مورد تاریخچه کارد و چنگال در ایران جستجو کنید به دوره ناصرالدین شاه میرسید که کارد و چنگال را از اروپا وارد کرده اما در موزههای ایران باستان آثار و نشانههای این فرهنگ ایرانی وجود دارد. یا مثلا دیش پلیت فرهنگ ایرانی است و دستمال سفره و ظرفهای اردوخوری ایرانی در موزهها موجود است.
- اصولا چقدر اهمیت دارد که مثلا تاریخچه یک غذا به ایران برگردد یا مربوط به کشور دیگری باشد؟
در همین زمانه حاضر دعوایی بین آمریکاییها و ایتالیاییها در گرفته و هر کدام میگویند تاریخچه پخت پیتزا به کشور خودشان برمیگردد در حالی که براساس اسناد موجود تاریخچه پیتزا به دوران هخامنشی برمیگردد و منابعش موجود است. بعدها رومیها این طرز پخت غذا را از ایرانیها یاد گرفتهاند و الان پیتزا را به نام خودشان ثبت کردهاند و در چندین نوع درستش میکنند و به همه جهان صادرش کردهاند. من در کنفرانسهای مختلف و حتی به روزنامهنگاران ایتالیایی گفتهام که تاریخ این غذا به ایران برمیگردد. کشور صاحب فرهنگ غذایی صاحب تمدن محسوب میشود. وقتی کشوری دارای جاذبههای فرهنگی و باستانی باشد رویکرد جهان هم به آن مثبت است. بهویژه در جهان اقتصادی امروز که شاخهای از گردشگری جهان به نام فودتوریسم (گردشگری غذا) نامگذاری شده اهمیت غذایی و جاذبههای غذایی به عنوان اهرمی برای جذب گردشگر عمل میکند.
- طی تحقیقاتی که داشتهاید، آماری در مورد تعداد غذاهایی که مختص ایران باشد به دست آوردهاید؟
آمار بسیاری در این زمینه به دست آمده است؛ مثلا تنها ۴۰۰نوع آش داریم، ۳۷نوع قرمهسبزی داریم، ۲۷نوع خورش فسنجان داریم، ۳۰نوع آبگوشت داریم و… در حالی که مردم بسیاری از این غذاها را نمیشناسند. این فرهنگ غنی غذایی را مدیون چهارفصل بودن و تعدد اقوام ایران هستیم.
- برگردیم به آغاز کار شما و همکاریهایی که با تلویزیون داشتید. فکر کنم حدودا از سال ۶۷ این همکاری آغاز شد و ۵سال ادامه داشت و بعد قطع شد. چرا دیگر با تلویزیون همکاری نکردید؟
بله درست است دوره همکاری من با تلویزیون ۵سال بود و الان ۲۰سال است که همکاریام را تلویزیون قطع کردهام. در حالی که هر تهیهکنندهای برای ساخت برنامهاش به سراغ من آمده است. مهمترین دلیل این قطع همکاری برمیگردد به اینکه برنامههای آشپزی که طی این سالها از تلویزیون پخش میشود رویکرد علمی ندارند و بیشتر تبلیغ یک برند به شمار میروند. من نمیگویم که هزینه برنامه نباید تامین شود اما ما در قبال یک فرهنگ وظیفه داریم. باید آشپزی علمی و اصولی را به مردم آموزش بدهیم نه اینکه آشپزی زیر سایه نام برندها قرار بگیرد. من از صداوسیمای ایران در این زمینه واقعا گلهمند هستم. چون برنامههای آشپزی فعلی به زمانی برای تبلیغ قابلمه، انواع برندهای مواد غذایی تبدیل شدهاند.
- از تلویزیون دستمزدی هم دریافت میکردید؟
همین الان هم تلویزیون به افرادی که آشپزی آموزش میدهند دستمزدی نمیدهد. چون نوعی معرفی خود آموزشدهنده است و الان از بعضی از افراد پول هم میگیرند که البته کار غلطی است. البته امروز به من پیشنهاداتی از صدا و سیما میشود که در برنامههای آشپزیشان به عنوان داور حضور داشتم و برای هر برنامه تا ۳میلیون تومان هم پرداخت میکنند اما من قبول نمیکنم. دو بار به یکی از این برنامهها رفتم که با حضور فوتبالیستها و هنرمندان برگزار میشد حضور یافتم که چون بیشتر فان بود و جنبه علمی نداشت و از اینرو برای من جذابیتی نداشت.
- سال ۷۰ شما آموزشگاه آشپزی راهاندازی کردید. چند ساله بودید در آن زمان؟
حدودا ۲۰ساله. البته قبل از اینکه آموزشگاه را راهاندازی کنم در خانه آموزش میدادم و در خانه سهطبقهای که در شهرک غرب تهران داشتیم یک طبقه را به این کار اختصاص داده بودم اما چون تعداد مراجعهکنندگان و علاقهمندان زیاد شده بود، به سمت ایجاد آموزشگاه تمایل یافتم.
- در آن زمان آموزشگاه آشپزی وجود داشت؟
در آن زمان نه تنها آموزشی در کار نبود بلکه تنها یک کتاب سیاه و سفید به نام «دلپذیر» وجود داشت که البته بسیار کاربردی بود و غنیمتی به شمار میرفت. اما من به کشورهای ژاپن و فرانسه رفتم و دورههای مختلف آشپزی را گذراندم. بعد از خانه به خیابان فلسطین آمدم و در آنجا آموزشگاه راهاندازی کردم و بعد از آن به خیابان ولی عصر آمدم و الان ۳۰سال است که آموزشگاه من در این خیابان دایر است و تعدادش به ۴شعبه رسیده است.
- در شهرستانها هم شعبهای دارید؟
فعلا نه ولی قصد حضور در شهرستانها را هم داریم و در آنجا هم آموزشگاه راهاندازی خواهیم کرد.
- اشتغالزایی این چهار شعبه به لحاظ کادر اداری تاکنون چقدر بوده است؟
بین ۸۰ تا ۹۰نفر پرسنل اداری این ۴شعبه را تشکیل میدهند. البته بخش آموزش آشپزی به طرز عجیبی شغل ایجاد میکند. مثلا زمانی استانداردهای گلدنشف را تدوین کرده بودم و برای آموزششان ثبتنام میکردیم، افراد باید در جلسه معارفهای شرکت میکردند. در یکی از این جلسات خانمی به من میگفت که تنها برای تشکر آمده چون با استفاده از پرونده آموزشی درست کردن ترشی که در نشریهمان منتشر کرده بودیم این کار را یاد گرفته بود و با فروش ترشی توانسته بود زندگیاش را نجات دهد. وانتی خریده بود و در خیابان ولی عصر ترشی فروخته بوده و حتی خانه و زندگیاش را سامان داده بود. در واقع حوزه غذا ظرفیتهای بیشماری برای کارآفرینی و ایجاد اشتغالزایی دارد که در ایران بسیار کم به آن توجه شده است.
- شما کاری را آغاز کردید که قبلا هم وجود نداشت. معنایی که در حوزه استارتاپی بهنوعی وجود دارد. در واقع نوعی استارتاپ در حوزه سنتی کسبوکارها بودهاید. چه مسیری را تا به امروز طی کردهاید؛ مسیری سخت یا آسان؟
طی ۳۷ سالی که کار کردهام واقعا با مشکل عمدهای مواجه نبودهام و میتوانم بگویم من همواره روند موفقیت را طی کرده و چالش و سختی عمدهای نداشتم. البته وقتی برای داوری به کشورهای خارجی میروم از همه داوران در مورد آشپزی میپرسند و از من سوال سیاسی که زنان در ایران چه کار میکنند و چه سختیهایی میکشند و… اما من مشکل عمدهای نداشتم.
- آماری دارید از تعداد افرادی که تاکنون در آموزشگاه سانازسانیا آموزش دیدهاند؟
ما تا به حال به ۲۷هزار نفر آموزش دادهایم.
- فکر میکنید چند درصد از این افراد توانستهاند کسبوکاری راهاندازی کنند یا در هتل و رستورانی مشغول به کار شوند؟
بیش از ۹۰درصد. چون اصولا یکی از درخواستهای من از افرادی که آموزشهای آشپزی را میبینند این است که نه تنها این هنر را در خانه خود به کار ببندند بلکه حتما به فکر درآمدزایی از این آموزشها هم باشند. چون ما ضعفهای زیادی در رستورانها و هتلهایمان داریم. چه به لحاظ پخت غذا و چه ارائه و سرو غذا و شیوههای پذیرایی. بنابراین افرادی که این آموزشها را میبینند میتوانند چنین ضعفهایی را برطرف کنند. حتی افرادی از طریق پروندههای آشپزی ماهنامه توانستهاند شغلی دستوپا کنند. برای نمونه خانمی در مشهد با همین آموزشهای ماهنامه سرآشپز هتلی در این شهر شده است.
- مشتریان آموزشگاه شما معمولا سابقه آشپزی دارند یا مبتدی هستند و اینکه معمولا چه محدوده سنی را شامل میشوند؟
ما از زیر سطح مبتدی هم متقاضی داریم. افراد دارای سابقه کار در هتلها و رستورانها هم به ما مراجعه میکنند. همچنین از بچههای ۱۲ساله تا افراد ۷۰ساله برای آموزش به ما مراجعه کردهاند. در حال حاضر هم بخشی ویژه کودکان را قرار است آغاز کنیم که با متقاضیان بسیاری مواجه شدهایم.
- کل دورههای آموزشی شما چه مدت زمان طول میکشد؟
دورههای آموزشی متنوعی داریم و بسته به اینکه به صورت فشرده آموزش ببینند یا از سایر دورهها استفاده کنند بین یک ماه تا دو سال طول میکشد.
- هزینه کلاسها و دورههای آموزشی شما چقدر است؟
از ۲۰۰هزار تومان تا یک میلیونونیم هزینه کلاسهای ما متفاوت است. مثلا برای دریافت درجه گلدنشف باید ۱۴کلاس را پشت سر بگذارند که هزینه کل این دورهها تا ۲۰میلیون تومان است. همین هفته گذشته هم ۱۵۹ نفر که ۱۵۵نفرشان زن بودند و ۴نفر هم مرد فارغالتحصیل دوره گلدنشف آموزشگاه ما شدند.
- سطح آموزشهای شما به کلاسهایی جهانی رسیده است؟
ما مدعی هستیم که حتی تا ۵۰درصد برتر از سطح جهانی آموزش میدهیم.
- با توجه به اهمیتی که سانازسانیا به عنوان یک برند برای شما دارد و زمانی اسم ساناز را برای خودتان و برندتان انتخاب کردید، اصولا انتخاب اسم را در فرایند برندسازی چقدر مهم میدانید؟
آموزشگاه را در ابتدا با نام خودم (اکرم مینایی) دایر کردم اما وقتی دختر بزرگم ساناز به دنیا آمد اسم آموزشگاه را ساناز گذاشتم. برنامههای تلویزیونیام که شروع شد، میخواستم به مردم بگویم که من همان آموزشگاه ساناز هستم و خودم را ساناز مینایی معرفی کردم و این اسم مستعار من شد و همه من را به این اسم میشناختند. بنابراین مجبور شدم اسم شناسنامهام را به ساناز تغییر دهم چون سوابق کاری زیادی با نام ساناز داشتم دادگاه هم حکم به تغییر اسمم به ساناز داد. زمانی هم که دخترم سانیا به دنیا آمد چون در همان عوالم کودکی حساس شده بود که همه فقط از ساناز حرف میزنند اسم او را هم به ساناز اضافه کردم. نشریه ما که نخستین نشریه تخصصی در حوزه آشپزی بود نیز بعدها با نام سانازسانیا منتشر شد.
- ماهنامه سانازسانیا چه سالی منتشر شد؟
سال ۸۹.
- در حال حاضر چه تیراژی دارد ؟
۸۷هزار نسخه تیراژ داریم و در سراسر کشور پخش میشود.
- برندشدن شما مدیون چه روندی است؟
من همیشه سعی کردهام در کنار مشهور شدن، برند محبوبی باشم و شاید حوزه غذا به دلیل اهمیت و لذتی که دارد ظرفیت محبوب شدن را هم دارد. زمانی که به عنوان نخستین فرد در تلویزیون ایران آموزش آشپزی میدادم، با برنامه صبحگاهی شروع کردیم با تهیهکنندگی آقای بخشیزاده که آن زمان به من میگفت تو موفق میشوی چون هنوز یک ماه هم از اجرای برنامه نگذشته ولی مردم که با ما تماس میگیرند شما را با اسم کوچک میخوانند. در آن برنامه برایم مهم بود که هر چه را آموزش میدهم مردم هم همان را درست کنند و همیشه نکات ریز را میگفتم که کسی در خانه به مشکل برنخورد. بنابراین مردم به من اعتماد کرده بودند. چون از سال ۷۴ که من برنامههایم را قطع کردم تا به امروز ۲۱سال میگذرد اما ساناز مینایی فراموش نشده که این امر نشان میدهد صداقت من و عشق من در ارائه و اجرای برنامهها نتیجه داده است.
- سال ۷۴ همکاریتان را با صدا و سیما قطع کردید و سال ۸۹ نشریه خودتان روی دکههای روزنامهفروشی قرار گرفت. بین این سالها علاوه بر اداره آموزشگاه به چه کاری مشغول بودید؟
تدوین و نوشتار ۲۷عنوان کتاب و ۳جلد دایرهالمعارف، همکاری با جشنوارههای مختلف در کشورهای مختلف و تلاش برای معرفی غذای ایرانی. به سفیران ۲۷ کشور جهان به صورت عملی آشپزی آموزش دادیم. به کشورهای زیادی رفتم و مثلا در ایتالیا تندیس غذای سیسیل را دریافت کردم به دلیل معرفی غذای ایرانی به ایتالیاییها و غذای ایتالیاییها به ایرانیها. سیدیهایی را هم برای معرفی فرهنگ غذایی منتشر کردیم که عوایدش را به موسسه خیریه محک اهدا کردیم. در واقع میخواستم بیشتر روی فرهنگسازی کار کنم.
- به عنوان یک کارآفرین که همسری کارآفرین هم دارید بفرمایید که زندگی دو کارآفرین در کنار یکدیگر چه سختیها و چه محاسنی دارد؟ چون دیدگاهها و نظراتی وجود دارد مبنی براینکه یا کار یا ازدواج یا اینکه زنان اگر کار کنند بنیان خانواده بر باد میرود و مسائلی از این دست.
اگر واقعا کسی بخواهد از کارکردن و وقتگذاشتن روی کار گلایه کند، هیچکس به اندازه من و همسرم نمیتواند شکایت داشته باشد چون ما خیلی کار میکنیم. هر روز شش صبح از خواب بیدار میشویم و کارهای روزانه آغاز میشود و معمولا همسرم ۹شب که به خانه برمیگردد هم کارکردن ادامه دارد و حتی در خانه بیزینس ما حضور دارد و تا پاسی از شب به کار مشغول هستیم. تاکنون هم مشکلی از این لحاظ نداشتهایم. تفریح و سرگرمی و زندگیمان را هم اداره میکنیم و اصولا همفکریهای زیادی با هم داریم. به همدیگر مشورت میدهیم و فکر میکنم وقتی آدمها وقت اضافه دارند درگیریهای اضافه در زندگیشان ایجاد میکنند.
- در ماهنامه سانازسانیا صفحهای داشتید به نام صفحه آرزوها که مدتی است دیگر منتشر نمیشود؛ دلیل انتشار چنین صفحهای چه بود و چرا تعطیل شد چون جایی گفتهاید آرزو میکنید که همیشه اینقدر پول داشته باشید که صفحه آرزوها هیچگاه تعطیل نشود و بتوانید آرزوهایی را برآورده کنید.
دلیل راهاندازی این صفحه به نوعی در حوزه مسئولیت اجتماعی من تعریف میشود و به نظر من صاحبان کسبوکارها نمیتوانند نسبت به جامعهای که در آن شکل گرفتهاند، بیتفاوت باشند. آن صفحه به همین دلیل منتشر میشد و طرفداران زیادی هم داشت. اما به لحاظ تاثری که ایجاد میکرد و اینکه بسیاری از افراد به محل نشریه میآمدند و مسائلی از این دست دیگر امکان انتشارش را نداشتیم. هر چند آرزوهای زیادی را در گوشه و کنار ایران برآورده کرد. از تهیه هزینه عروسی آقایی در مشهد تا هزینه عمل دختری در یک موسسه خیره.