چشمهایتان را ببندید. خودتان را همانطور که میشناسید، تصور کنید. پشت این چشمهای بسته، خود را با قامتی خمیده و کمتوان میبینید؟ یا اینکه زرهپوش و آماده جنگ تصور میکنید؟ برای اینکه در ذهنتان تصورات ناخوشایندی از خود شکل گرفته باشد، حتما نباید به بیماری افسردگی دچار شده باشید. شما به دلایل مختلفی میتوانید با خود درگیر باشید و با این درگیری، هزار و یک احساس ناخوشایند نسبت به خود را در ذهنتان مرور کنید.
- کمالگرا هستید؟
اگر انتظار دارید همیشه بیعیب و نقص رفتار کنید، ناامیدی همراه همیشگی روزهای شما میشود. بدیهی است که شما هم مثل آدمهای دیگر، با نقصهایی روبهرو هستید، از پس برخی کارها برنمیآیید و همه فن حریف نیستید. اما اگر کمالگرا باشید، نمیتوانید محدودیتهای طبیعی که با آنها مواجه هستید را بپذیرید و قبول نمیکنید که انجام دادن همه کارها، کار شما نیست.
- اطرافیان کمالگرایی دارید؟
در خانوادهای رشد کردهاید که موفقیت تحصیلی برایشان همه چیز است اما شما توان یادگرفتن ریاضیات را ندارید؟ خانوادهای بازاری دارید اما حسابوکتابتان آنقدر خوب نیست که بتوانید حجره را خوب بگردانید؟ شما به جای همه مهارتهایی که ندارید، هزار و یک توانایی دیگر دارید. اما وقتی تواناییهای شما در راستای آرزوهای خانوادهتان نیست، مدام سرزنش میشوید و این تصور به شما القا میشود که ناتوان و ناکارآمد هستید.
- در موقعیت مناسب قرار نگرفتهاید؟
کاری که امروز میکنید، در مسیر تواناییها و آرزوهایتان است؟ یا اینکه تنها بهخاطر ملاحظات اقتصادی یا شرایط خاصی که در آن قرار دارید مجبور به انجام این کار هستید؟ اگر وضعیت شغلی شما، توان بروز تواناییهایتان را از شما بگیرد، اعتمادتان به خود هر روز کمتر میشود. شمایی که در این موقعیت نمیتوانید صددرصد تواناییهای خود را ابراز کنید، تصور میکنید از عهده انجام هیچ کاری برنمیآیید.
- چه باید بکنید؟
قرار نیست همه را راضی نگه دارید. خانواده شما، با تمام خیرخواهیشان، ممکن است شناخت واقعی و کاملی از توانمندیهایتان نداشته باشند. پس نه به فکر قانعکردنشان باشید و نه به دنبال نمایش برتریهایتان به آنها. سعی کنید تا زمانی که آنها به شناخت بهتری از تواناییهای شما برسند، با میانهداری، هم راه خود را بروید و هم آتش جنگ را در خانه روشن نکنید.
کمالگرایی، نه یک ویژگی شخصی طبیعی، بلکه نشانه دچاربودن به اختلالات اضطرابی است. اگر نمیتوانید نفر دومبودن را بپذیرید و حاضر نیستید قبول کنید که یکهتاز همه میدانها، قرار نیست شما باشید، باید حتما با یک روانشناس صحبت کنید. اضطرابی که در وجود شما ریشه دوانده، خود را با هراس از اولنبودن نشان میدهد و میتواند زمینه را برای سرخورده و افسردهشدنتان در آینده فراهم کند.
همه ما تا اندازهای اسیر شرایطمان هستیم اما اگر تکبعدی نباشید، میتوانید خیلی زود از این اسارت خلاص شوید. حالا که بهخاطر شرایط اقتصادی یا اجتماعی مجبور به انجام یک کار خاص هستید، سعی کنید از فرصتهایی که در این شغل برایتان فراهم شده است، استفاده کنید. برای مثال، اگر کارتان درآمد خوبی دارد، سعی کنید برای جمعکردن سرمایهای که برای کسبوکار شخصیتان به آن نیازمندید، بیشتر تلاش کنید یا اگر امکان گذراندن دورههای آموزشی و یادگرفتن مهارتهای تازه برایتان وجود دارد، با اشتیاق از این فرصتها استفاده کنید. یادتان نرود که واقعبینبودن و درک محدودیتها، به معنای تندادن به شرایط و غرقشدن در آن نیست.