پایشان که به اولین پله میرسد، قلبشان تندتر میزند و وقتی پشت میزشان مینشینند، ابروهایشان ناخواسته گره میخورد و اشتیاقشان به کار، هر لحظه کمتر میشود. نیروی انسانی که دل به کار نمیدهد، با شما خوب تا نمیکند و به فکر ابراز ایدههای تازه نیست، از ابتدا با این حس و فکر به اتاق کارش پا نگذاشته. ناکامیهای مکرر، انتظارات ناعادلانه و برخوردهای ناخوشایند، ممکن است او را در گذر زمان، از یک فرد آرام و مشتاق، به کارمندی عبوس و بیبرنامه تبدیل کرده باشد. پس اگر با یک کارمند بدخلق، گیج و بیمسئولیت طرف هستید، توپ همه مشکلات را در زمین او نیندازید. شاید شما هم به انکار این واقعیات در تحلیل بردن توان و اشتیاق او موثر بودهاید.
- نیروی انسانی، نه ماشین
کارمند شما، ماشین انجامدادن کارها نیست. او در کنار انجام کارش، زندگی شخصی و اجتماعی هم دارد. برنامههایی را برای بهترکردن حالش در ساعات غیرکاری در نظر میگیرد، سفر میرود، گاهی خوشحال میشود و گاهی غصه میخورد. درست است که قرار نیست مشکلات شخصیاش را با خود پشت میز کارش بیاورد، اما نمیتوان انتظار داشت که مثل یک مجسمه بیرون آمده از قاب، هر روز به یک شکل رفتار و عمل کند. اگر انتظار دارید همکارتان، بدون نیاز به مرخصی، بیشتر از آنچه که در شرح وظایفش مشخص شده کار کند و در زندگی هیچ اولویتی جز چرخاندن چرخهای شرکت نداشته باشد، نمیتوانید انتظار ایجاد رابطهای موثر و آرامشبخش را در محیط شغلیتان داشته باشید.
- جشنهای کوچک قدرشناسی
تنها پاداش مادی و ترفیع رتبه کاری نیست که میتواند به کارمندان شما انگیزه بهتر فعالیتکردن را بدهد. اگر بعد از تمامشدن هر پروژه، کارمندانتان را در دفتر خود برای صرف صبحانه با نان داغ دعوت کنید، میتوانید احساس خوبی که از انجام کارها دارید را به آنها هم سرایت دهید. جشنهای کوچک قدرشناسی، این احساس را به کارمندان انتقال میدهند که زحماتشان دیده شده است. پس ترس از نادیدهگرفته شدن را از کارمندانتان دور کنید و با حرفها و کارهایتان به آنها نشان دهید که برایشان ارزش قائل هستید.
بسیاری از کارمندان، به دلیل ترس از عواقب پیشنهادهاي نوآورانه، از انجام کارهای خارج از چارچوب تعیینشده پرهیز میکنند. آنها بهخاطر هراس از سرزنش شدن خود را محدود به انجام کارهای تکراری میکنند
- نوآوری بدون ترس
بسیاری از کارمندان، به دلیل ترس از عواقب پیشنهادهاي نوآورانه، از انجام کارهای خارج از چارچوب تعیینشده پرهیز میکنند. آنها بهخاطر هراس از سرزنششدن یا برانگیختهشدن حسادت همکاران دیگر، خود را محدود به انجام کارهای تکراری میکنند و به مرور خیال اثرگذاربودن و پیشرفتکردن را از ذهنشان دور میکنند. اما شما با برگزاری جلسات درون واحدی، میتوانید همکارانتان را به ایدهدادن مجبور کنید و بهخاطر ایدههای خوبی که در مورد یک کار، هر چند که ساده باشد، مطرح میکنند، هیجانزده شوید و از آنها قدردانی کنید.
- اول نفس عمیق، بعد واکنش
مدیران سریعالواکنش، مدام درگیر سوءتفاهمهای کاری میشوند. آنها در هر لحظه درحال قضاوتکردن کارمندانشان هستند و به همین دلیل، با شنیدن هر شایعه و پچپچ در مورد همکاران، قضاوت خود نسبت به آنها را تغییر میدهند. مدیرانی که مدام در برخورد با نیروهای کار تغییر رویه میدهند، زیاد کارمند عوض میکنند و نمیتوان اطمینان داشت که حس و رفتار خوبشان تا فردا هم ادامه پیدا میکند یا نه، فضای کاری آزاردهنده و هراسآوری را میسازند. به خودتان نگاه کنید. در یک سال اخیر چند کارمند از واحد شغلی شما خداحافظی کردهاند؟
- چارچوبهای آرامشبخش
بسیاری از مشکلاتی که در واحد کاری شما رخ میدهد، حاصل تفکیکنشدن وظایف و مشخصبودن چارچوبهای کاری است. درست است که کارمندان موفق و اثربخش، انعطافپذیر هستند و تنها به انجام وظایف تعیینشده اکتفا نمیکنند، اما این نیروهای همراه و موثر، مدام درگیر تغییرات در شرح وظایف و اولویتهای کاری نمیشوند. شما به عنوان یک مدیر موفق، باید بتوانید اولویتهای کاریتان را بهدرستی مشخص کنید، مدام از این شاخه به آن شاخه نپرید و با پذیرفتن کارهای بیمرز و محدوده، آرامش واحد شغلیتان را برهم نزنید.