میگویند هر شرکت و سازمانی میتواند تا ۵ سال دوام بیاورد. این ۵ سال از آن جهت اهمیت دارد که افراد خودشان را با محیط تطبیق میدهند و انتظار فراوانی برای بازگشت هزینههایشان ندارند.
در حال جنبوجوش و فعالیت هستند و میخواهند از ایدهای محافظت کنند که اساس کارشان را تشکیل میدهد. اما این ۵ سال نخستین که بگذرد، افراد به ناامیدی میرسند. سعی میکنند به هر قیمتی که هست، خودشان را از شر شرکت خلاص کنند و احساس موفقیت را ولو به صورتی مقطعی به زندگیشان وارد کنند.
شاید بهتر است بگوییم افراد بعد از ۵ سال خسته میشوند و دیگر توانی برای حضور در دنیای تجارت ندارند. اینجا شما را با ۳ شرکت مهم و معتبر و استراتژیهای نوشتاریشان آشنا میکنیم؛ باشد که به دوام شما کمک کند.
نوشتن از خلاقیت
کارخانه لوازم آرایشی دورین، نزدیک به دو قرن پیش پا گرفت؛ وقتی که مارگاریت برنت، بازیگر فرانسوی به این نتیجه رسید که به محصولات لوازم آرایشی فرصتی بیشتر بدهد.
در این زمینه مهم است که بدانیم در روزگاری که برنت تصمیم گرفت تا دورین را به ثبت برساند، فقط زنان بودند که از لوازم آرایش استفاده میکردند اما برنت به این نتیجه رسید که این محصولات را برای هر دو جنسیت تولید کند؛ یک خلاقیت جسورانه در زمانه خودش. در حقیقت با بیتوجهی نسبت به محدودیت موجود، کارخانه دورین توانست برای خودش کسبوکاری راه بیندازد.
در دورین، مردان نیز سهم بزرگی از دنیای لوازم آرایش داشتند؛ چه مردانی که در صنایع بزرگ مشغول به کار بودند و چه آنها که برای حضور روی صحنه نمایش دستی در چهرهشان میبردند، دورین برای همه بود و همه آنها که میتوانستند همپای این برند پیش بروند و سهمی از این محصولات داشته باشند.
شاید باید به زمان تاسیس کارخانه دورین پناه برد تا بتوان به عمق داستان پی برد؛ به قرن ۱۸ میلادی، به دنیای گذشته، به زمانی که هنر و زیبایی در بالاترین حد شهرت خود قرار داشتند و همه را وادار میکرد تا سر تحسین تکان دهند.
در آن زمان، خانمها تحت تاثیر ماری آنتوانت، به دنبال لوازم آرایش میگشتند و استفاده از پودرها و کرمها رو به رواج داشت. ما از زمانی صحبت میکنیم که به خود رسیدن، یکی از نشانههای احترام به خود حساب میشد و آدمها بهتازگی کشف کرده بودند که اگر زمان بیشتری برای خود صرف کنند، میتوانند احترام خود و دیگران را به صورت همزمان به دست آورند.
هرچند در آن زمان شبکههای اجتماعی و اینترنت و حتی روزنامهخوانی به شکل امروز باب نبود، اما تمام تکیه و آوازه دورین به این دلیل بود که از محدودیتهای غالب در آن زمان گذشت و مسیر خود را پیدا کرد.
احتمالا اگر شبکههای اجتماعی در آن روزگار وجود داشتند، هر کسی که یک محصول مردانه دورین را در دست میگرفت، شروع به شوخی و خنده با آن میکرد و دستاندرکاران دورین هم ابایی از این ماجرا نداشتند.
به همین دلیل گاهی اوقات فراتر رفتن از محدودیتهای موجود در ایده اصلی است که به نوشتار و فضاسازی کمک میکند؛ آنچه تبدیل به امضای شرکت میشود.
پایبندی به ارزش نخستین
نمونه نامآشنای دیگری که میتوان از تجربهاش استفاده کرد، هرمس است. داستان هرمس هم داستانی شنیدنی است. اهالی هرمس همیشه روی صحبتهای دوست و آشنا تکیه کردهاند؛ استفادهای منطقی از یک اصل نخستین. به هر حال در دنیای تبلیغات همیشه گفتهاند که بهترین و موثرترین راه تبلیغ و معرفی یک محصول، تبلیغ دهان به دهان است.
مردم ممکن است به تیزرهای خوشآب و رنگ بدبین شوند، ممکن است در یک عکس نگاهشان به نقطهای نادرست خیره شود یا اصلا ممکن است از یک شعار خوششان نیاید، آن را مسخره کنند و… اما هیچوقت به دوست، همسایه، همکار و آشنایی که میدانند سلیقه خوب و مشابه دارد، بیاعتماد نمیشوند. نکته جالب درباره هرمس، پایبندی به این اصل اساسی است.
او ترجیح میدهد از اصل و اصول قدیمی جواب داده پیروی کند تا در شرایطی مثل بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸، همچنان جزو برندهای پرفروش باشد و بداند که مشتریها تنهایش نمیگذارند. اما چطور ممکن است که از بحرانی به این بزرگی سربلند بیرون آمد؟ تکیه بر ارزشهای اساسی.
از روز نخست، هرمس با این ادعا که مرغوبیت را میفروشد، توانست خودش را به دیگران معرفی کند و همچنان نیز به این اصل پایبند است. هرمس میگوید: «قاعده اصلی ما کیفیت مرغوب و ثبات در کیفیت مرغوب است».
به همین دلیل است که هرگاه افراد به هرمس فکر میکنند، کیفیتی استثنایی را میبینند. به این منظور باید به آن ارزش نخستین فکر کرد و تمام موقعیت را برمبنای آن درنظر گرفت. باید دانست چه ارزشی تبلیغ میشود و راز بزرگ آن چیست. حتی در دنیای مجازی نیز چنین مسئلهای به کمک فرد میآید تا روی آن ارزش تکیه کند.
دغدغههای امروزی
راز بزرگ دیگری که به نوشتار کمک میکند، دست گذاشتن روی دغدغههای امروزی است. دغدغههایی که افراد را از هر گروه و ردهای به دنبال خود میکشاند و آنها را نگران میکند. نمونهای از این ماجرا را میتوان در جنگلهای عمودی جذابی دید که استفانو بوئری و تیم خلاقش به آن جان دادند.
دقیقتر اینکه در مرکز شهر میلان، ساختمانی وجود دارد که وقتی در سال ۲۰۰۹ زمینی به مساحت ۴۰ هزار مترمربع برای آن درنظر گرفتند، کسی فکرش را نمیکرد روزی تبدیل به یکی از نمادهای مدرنیته در شهر شود.
هدف این بود که ثابت کنند میتوان در دنیای شهرنشین امروز، با ساختمانهای بلند و برجهای مسکونی، به احیای جنگلها و حفظ محیط زیست نیز فکر کرد و حتی برای رسیدن به فضاهای شهری بیشتر، نیازی به تجاوز بیشتر به حریم طبیعت اطراف نداشت.
به همین خاطر بود که آنها به دنبال جنگلهایی رفتند که به صورت عمودی در میان فضاهای شهری تعبیه شوند و سیاستهایی مناسب برای استفاده و حفظ طبیعت در کلانشهرها و سایر فضاهای شهری در نظر گرفتند.
اولین نمونه را در مرکز میلان ساختند؛ ساختمانی با بیش از ۹۰۰ درخت که هر کدام بین ۳ تا ۹ متر ارتفاع دارند و بیش از ۲هزار گونه از گیاهان از خانواده درختچهها و گیاهان گلدار که با توجه به نیازشان به نور خورشید در زاویههای متفاوتی از ساختمان کاشته شدهاند.
اما برای رسیدن به چنین جنگلی، لازم بود تا سیستم مبتکرانهای از آبیاری را نیز طراحی کنند، به همین خاطر دلایلشان را فهرست کردند و روشهای رسیدن به آن را درنظر گرفتند. هدف اصلی آنها، نه درآمدزایی بود و نه نوشتن از این روشها؛ آنها دغدغههای امروزی افراد را جدی گرفتند و با توجه به دانشی که داشتند، سعی کردند ولو شده یک قدم برای رفع این دغدغهها تلاش کنند.
این ماجرا باعث میشود تا نوشتن از این موارد نیز سادهتر باشد. به هر حال تمام افراد دوست دارند تا کسی کاری برای آنها و دغدغههایشان انجام دهد. این استراتژی نوشتاری مخاطبانی گسترده به همراه دارد.