اخبار استارتاپی

دردهای عمیق فراموشی

کتاب «هر روز پنجشنبه است»، یکی از کتاب‌های موفقیت پرفروش این سال‌هاست. نویسنده‌اش جوئل اوستین، کشیشی است که سعی می‌کند با الهام گرفتن از تجربیاتش در زندگی دستورالعملی برای شادمانی ارائه دهد. هرچند وقتی که کتاب را در دست گرفتم، هیچ هدف خاصی برای معرفی و پیشنهاد آن در این صفحه نداشتم اما در فصل دوم کتاب نکته‌ای توجهم را جلب کرد که به محتوای این صفحه بسیار نزدیک بود و در قالب شبکه‌های اجتماعی و چارچوب بحث‌های هفتگی ما می‌گنجید. دو کلیدواژه «بار گناهان» و «بخشش» را مدنظر داشته باشید تا در توضیح هر کدام از آنها برایتان بگوییم ارتباط میان یک کتاب موفقیت که با شعار «چگونه هفت روز هفته را شاد باشید» منتشر شده با یک مجموعه استارتاپی چیست؟

اول از همه یادتان باشد که آزمون و خطای موجود در استارتاپ‌ها چطور بهترین اتفاق را در این دنیا رقم می‌زند. در حقیقت پذیرش این واقعیت که با تکیه بر آزمون و خطای موجود در شبکه‌های اجتماعی درک و دریافت بهتری نسبت به مخاطب واقعی خود پیدا می‌کنید. از طرف دیگر گاهی بهترین راه برای مواجهه با اشتباهات، گذشتن از آنهاست و رسیدن به این باور که اشتباهی از ما سر زده ‌و بهترین راه برای مقابله با آن این است که از کنارش بگذریم، نه آنکه چشم روی آن ببندیم اما قطعا با تکیه روی اشتباهات و یادآوری هزارباره آنها به دستاوردی جز تحقیر خودمان و اعضای تیم‌مان نمی‌رسیم. مخصوصا در دنیای مجازی که افراد در حال رصد کردن ما هستند و به جز آزمون و خطا راهی پیش روی ما نیست. در نظر داشته باشید که اگر قرار باشد در یک سیستم آزمون و خطایی پای هر اشتباه وقت تلف کنیم، که محتوایی تولید نمی‌شود.

همیشه هم مخاطبانی وجود دارند که با لبخند پیروزمندانه‌ای بر لب، اشتباهات ما را به رخمان می‌کشند. اگر مخاطبان ما این کار را نکنند، احتمالا از میان دوستان و همکاران ما کسانی پیدا می‌شوند که غلط املایی پستی که 3 ماه پیش منتشر کرده‌ایم، به ما بگویند و با خنده و شوخی آن را به رویمان بیاورند.

اگر قرار باشد کنایه‌های این افراد شما را از مسیر اصلی دور کند و مدام با آنها درگیر شوید، نه فقط انگیزه لازم را برای ادامه راه از دست می‌دهید، بلکه انرژی خود را به مسیر مبارزه‌ای هدایت می‌کنید که خلاقیت و توانایی‌های واقعی‌تان را هدر می‌دهد.

اگر قرار باشد به صورت مستقیم از کتاب مثال بیاورم، توجه شما را به این خطوط جلب می‌کنم؛ جایی که نویسنده تاکید می‌کند: «‌حقیقت این است که بهای خطاهای شما پیش از این پرداخت شده است و لازم نیست دوباره آن را بپردازید. شما آزاد شده‌اید پس سرتان را بالا بگیرید و رو به جلو گام بردارید.» اگر غیر از این باشد، به جز دست به عصا راه رفتن یا با اکراه پا روی پدال گاز گذاشتن و سرعت را کم کردن، کاری از پیش نبرده‌اید. همین اتفاق در طولانی‌مدت باعث می‌شود به پشت سر نگاه کنید و تعداد ایده‌های اجرانشده‌تان و پست‌های اینستاگرامی آرشیوشده و مطالب وب‌سایتی که در حال خاک خوردن هستند روی اعصابتان می‌رود. فرصت برخورد صادقانه با خودتان را از دست ندهید و نوشته‌های قابل انتشار را در هارد بایگانی نکنید.

حالا زمان آن رسیده که به دوکلید‌واژه ابتدای متن بازگردیم. فراموش نکنید که نخستین کسی که باید بار گناهان را زمین بگذارد و به خاطر اشتباهات پیشین خود را ببخشد، شما و تیمتان هستید. وقتی خطایی سر می‌زند، جلوی پیشرفت را نگیرید و خستگی و رخوت و ناامیدی را به محیط کار وارد نکنید. به این ترتیب است که در روحیه جمعی تیمتان خللی وارد نمی‌شود و اتفاق‌های بهتری برایتان می‌افتد؛ اتفاق‌هایی که مهر حسرت روی دلتان باقی نمی‌گذارد.

وقتی به این درجه از بخشش خود و تیمتان رسیدید، فرصت بیشتری برای ایده‌پردازی و اجرای بی‌کم‌ و کاست ایده‌هایتان به دست می‌آورید. فقط کافی است به جای درجا زدن در اشتباهات، از آنها درس بگیرید و در گذشته رهایشان کنید.

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *