1- سرمایهگذاری در استارتاپها میتواند با مدلهای سیستماتیک و شاخصمحور انجام شود. سوال مهم این است که آیا سرمایهگذار با تحلیل شاخصها و درک صحیح از بنچمارکها آنها را در فرمولهای ارائه سرمایه به کار میگیرد یا نه؟ مسلما اینکه شاخصی مانند زمان رسیدن به 10هزار نصب را یکی از دروازههای ورود سرمایه بدانیم(مشروطکردن) میتواند طبیعی باشد و بهعنوان هدف مشخص به طرفین کمک کند، ولی این به صحیحبودن تشخیص سرمایهگذار و شناخت او از بازار هدف ربطی ندارد.
استارتاپها با روشهای KPI به نسبت میزان بلوغ خود میتوانند کار کنند. استفاده از این شاخصها بهصورت مقطعی فقط به نتیجهگیریهای کوتاهمدت و تصمیمات کوتهبینانه میانجامد.
2- بهکار بردن فرمول و یا ساختارهای موفق در غرب در داخل کشور امری طبیعی است، ولی سوال این است که آیا این الگوها را برای شناخت بهکار میبریم یا در پیادهسازی آنها تاکید داریم. بهنظر من، برای شناخت بهتر باید از تمامی آنچه قادر به تحلیل و آنالیزش هستیم، استفاده کنیم ولی بهکارگیری بحث بسیار پیچیدهای است چون پیشفرضهای آگاهی بازار، رفتار مشتری و شرایط موجود اقتصادی را نمیتوان بهراحتی در الگوها پیاده کرد.
مثال شاید مشخصکننده این است که مدل خیاطی لباس بهصورت شخصی بیش از 100سال مسیر خاصی را طی کرد تا بتواند عمومی شود و کانالهای فروش به ارائه چندین اندازه و مدل تن بدهند. آیا رفتارهای بازارهای شاخص در غرب نمودار خوبی برای مدلسازی رفتار بازارهای نیمهبالغ و جوان هستند؟ بهنظر بنده مشخصا نخیر، ولی داده دیگری نداریم!!
3- بهنظر میرسد در ایران رفتار بازار با تکامل فهم و تعاملات مصرفکننده و ارائهدهنده توسعه مییابد و با بقیه دنیا از این نظر تفاوتی ندارد، ولی رفتار سرمایهگذاران در بازار ایران هنوز متاثر از برداشتهای سنتی است که بر مبنای ناامنی فکری-زودبازدهی- ارزشهای سطحی و گذرا(معاملاتی- درآمدی نه ثروتزایی) هستند و باعث تاسف است که بازار سرمایه بیشتر بهصورت گلهای/دستهای و بر مبنای رقابت چشم و همچشمی فعالیت میکند و به موجسواری شدیدا دلبسته است!
[bs-quote quote=”در دنیای متاثر از فناوری اگر جایگاه خودمان را بهدرستی شناسایی نکنیم و بر مبنای موج و مد تصمیمگیری کنیم، هیچگاه ارزشهای فوقالعاده بهوجود نخواهیم آورد” style=”style-2″ align=”center”][/bs-quote]
در دنیای متاثر از فناوری اگر جایگاه خودمان را بهدرستی شناسایی نکنیم و بر مبنای موج و مد تصمیمگیری کنیم، هیچگاه ارزشهای فوقالعاده بهوجود نخواهیم آورد. سوالی که من همیشه از خودم و همکارانم در مپس میپرسم این است که آیا رده سومبودن در تولید مهندس در جهان را نادیده بگیریم و بهترینهایمان را در توسعه خدمات وبمحور بهکار گیریم بهتر است یا اینکه با برنامههای طولانیمدت، منبع اصلی توسعه که مغزهای فعال و خلاق هستند را به کار گیریم؟ مسلما بنده و مپس در بازار سرمایهگذاری فعلی کشور در اقلیت هستیم، چون مدلهای زودبازده و سرویسمحور را نمیپذیریم و دستاوردهای فنی را منبع ثروتزایی میدانیم.
باید پرسید که آیا تمرکز روی بازار تجارت الکترونیک که شاید در مجموع بازاری به میزان 5 میلیارد دلار در سال باشد، نتایج اشتغال و ثروتاندوزی بهتری میدهند یا سرمایهگذاری روی سرمایه معنوی و تولید اختراعاتی که در جهان قابلیت گسستآفرینی دارند!؟ اولینها در بازار نوپای مصرف نشان دادهاند که بهراحتی با کوتهنگری همسو میشوند و اولین یونیکورنبودن از اهداف مهم روز برای استارتاپها محسوب میشود! شاید بد نباشد به این شاخص فکر کنیم: الگوریتمهای قادرکننده یادگیری ماشینی در سال 2020 به بیش از 2.6 هزار میلیارد دلار درآمد خواهند رسید، یک درصد سهم از آن بازار بیش از 26میلیارد دلار است ولی آیا سرمایهگذاران و فعالان این حیطه در ایران حاضربه تمرکز در این حیطه هستند!؟ رفتارهای کنونی چنین نشان نمیدهد.
تعریفی از سرمایهگذار هوشمند در بازار ایران نشنیدهام!
4- مدیریت ریسک ایجاب میکند که شفافیت و صحت داده را بهسختی دنبال کنیم و بخواهیم. شوربختانه این شفافیت در ایران با رقابت و رمز تجاری مغایرت پیدا کرده و بهنظر من داشتن دادهها در صورت داشتن قابلیت تحلیل بسیار مهم و لازم است و کافهبازار با گزارش خودش قدمی بسیار مهم و مثبت در این مسیر برداشته است. شوربختانه در بقیه حیطهها فعالان موفقی مانند کافهبازار نداشته و داده هم نداریم.