رشد کسب‌وکار

خودافشاگری وبلاگی، کجا و چطور مجاز است؟

وسوسه‌ای در درون ما وجود دارد که به اشکال مختلف خود را نشان می‌دهد. دلمان می‌خواهد آن «من» بزرگ در درون خودمان را به هر راه و روشی ارضا کنیم و وقتی که پای استارتاپ‌ها به میان می‌آید، برای اولین‌مرتبه با آن احساس رضایت نسبت به «من» عکس‌العمل نشان می‌دهیم. خودمان را در قله‌ای از موفقیت احساس می‌کنیم و دلمان می‌خواهد تمام داستان‌های گفته و ناگفته‌ای که از روزگار کودکی با خودمان به این‌سو و آن‌سو برده‌ایم و شنیده نشده‌اند به زبان بیاوریم. دلمان می‌خواهد همه چیز را بنویسیم، بنویسیم که چطور «من» شده‌ایم. بنویسیم که چه سختی‌هایی کشیده‌ایم و در این مسیر طاقت‌فرسا از چه سنگلاخ‌ها که عبور نکرده‌ایم. دلمان می‌خواهد از فرصت به دست آمده در وبلاگ و اینستاگرام و وب‌سایت استفاده کنیم و خودمان را به زبان بیاوریم؛ آنطور که فکر می‌کنیم زیباتر است و هیجان‌انگیزتر. حس می‌کنیم از آنجایی که این «من»، بخشی از وجود پنهان‌‌مانده ماست، پس به کار ما هم ارتباط دارد و بهتر است که برای بیان شغل از این احساس استفاده کنیم. اعتقادمان این است که این احساس به کمک می‌آید تا مخاطب بیشتری با ما ارتباط بگیرد و مشتری‌های بیشتری به دست آوریم اما غافل از این واقعیت هستیم که حسی‌نویسی هرچند برایمان لایک بیشتر می‌آورد اما الزامی ندارد برای ما مشتری بیشتر دست و پا کند.

  •  وبلاگ‌نویسی در دنیای مجازی

اگر سابقه نوشتن وبلاگ در دنیای مجازی را داشته باشید، قطعا می‌دانید که مخاطب چطور بی‌هوا به صفحات شما سر می‌زند. می‌دانید که می‌خواهد با شما ارتباط برقرار کند و در این بین نیازهایی دارد؛ نیاز به دیده‌شدن و باورشدن؛ همان نیازی که همه‌مان داریم و سعی می‌کنیم در دنیای مجازی به آن برسیم. احتمالا برای شما هم پیش آمده که در میان کامنت‌های وبلاگ و پست شخصی، فردی به جای آنکه نظری شخصی بدهد، لینک وبلاگ خودش را گذاشته و می‌خواهد تا ارتباط بیشتری برقرار کند. ابتدای مسیر میان وبلاگ‌نویسی با آغاز یک کار مشترک است. قدم‌های لرزان، بدون اعتمادبه‌نفس، در حال بالا و پایین کردن ویژگی‌ها و فرصت‌ها و باورها. در این زمینه می‌توان از نوشتار احساسی و با تکیه بر آن «من» نوشت. می‌توان نوشت که شخصی‌نویسی‌های ما در وبلاگ‌هایمان، قدم نخست برای رسیدن به یک فضای استارتاپی است. می‌توان نوشت که در دنیای کسب‌و‌کار حرفه‌ای نیز چیزی به نام دلمشغولی‌های اولیه وجود دارد و عیان‌کردن فردی لازمه آن است. باید بخشی از خود را نمایش داد که مدت‌ها برای پنهان‌کردنش بین اطرافیان تلاش کرده‌ایم. به همین خاطر است که تعداد وبلاگ‌های با اسم مستعار به چشم می‌آید؛ اسم‌هایی که اسم واقعی نیست و با هویتی که نویسنده می‌خواهد با آن شناخته شود، خودنمایی می‌کند. اما تفاوت میان یک وبلاگ استارتاپی با یک وبلاگ شخصی زمانی خود را نشان می‌دهد که پای پول به میان می‌آید. در دنیای کسب‌و‌کار، سخت است کسی نام و نشان شما را نداند و خودتان را صرفا با حرفه‌تان برای دیگران تعریف کنید. ممکن است در ذهن خودتان، چیزی فراتر از شغل وجود نداشته باشد، اما دیگران دلشان نمی‌خواهد چنین تصویری از شما داشته باشند. آنها دلشان می‌خواهد شما را فردی ببینند که زندگی همه‌جانبه‌ای دارد.

  •  وبلاگ‌نویسی برای کسب‌و‌کار

پس در قدم اول ما می‌دانیم که شخصی‌نویسی در دنیای کسب‌و‌کار چندان بد نیست. آدم‌هایی پیدا می‌شوند که برای سختی‌هایی که شما در مسیر رسیدن به موفقیت کشیده‌اید، احترام قائل هستند.

آنها ممکن است نسبت به خاطره‌ای از کودکی‌های شما واکنش نشان دهند و نسبت به دردسرهای امروز شما مهربان باشند و حتی لایکی به نشانه نوازش نثار عکس یا نوشته شما کنند. رسیدن به چنین مخاطبانی به‌سادگی به دست نمی‌آید. مخاطبانی که با بخشی از زندگی شما همذات‌پنداری می‌کنند. اما مسئله اینجاست که چنین مرحله‌ای، یک موفقیت برای وبلاگ شخصی به حساب می‌آید. در چنین مرحله‌ای می‌توانید به خودتان بگویید برای خودتان پروفایل‌سازی کرده‌اید. شناسنامه‌ای به نام خودتان متصل کرده‌ و باعث شده‌اید در موتورهای جست‌وجو اسمتان بیشتر دیده شود‌ اما این وضعیت به صورت مستقیم روی موفقیت حرفه‌ای شما تاثیر نمی‌گذارد. ممکن است در طولانی‌مدت نشانه‌ای از موفقیت به شما بدهد، صرفا به این خاطر که آدم‌ها فکر می‌کنند شما را بیشتر می‌شناسند، اما الزاما به معنای موفقیت در حرفه‌تان نیست، چرا‌که مخاطبی که به قصد خرید محصول به وب‌سایت شما مراجعه می‌کند، نیاز به اطلاعاتی فراتر از شخصی‌نویسی شما دارد. دلش می‌خواهد بداند چه محصول و خدمتی ارائه می‌کنید. چند نفر با شما کار می‌کنند. مدیریت ایده‌هایتان به چه صورت اتفاق می‌افتد. می‌توانید برایشان با لحنی آرام بنویسید که در جلسه  آخر اتاق فکر چه گذشت به شرط آنکه فراتر از فضاسازی داستانی برای روایت داشته باشید. باید برایش بنویسید که چه ایده‌هایی ردوبدل شد یا در چه زمینه‌ای صحبت کردید، اما مجبور نیستید تمام واقعیت را به زبان بیاورید.

  •  نمونه‌ای از وبلاگ‌نویسی تاثیرگذار تجاری

«‌تصمیم گرفتن همواره روندی زمان‌بر است. مردم عادی برای تصمیم‌گیری‌های مهمشان تمام جوانب را می‌سنجند و از متخصصان امر بارها و بارها مشاوره می‌گیرند؛ کاری که من هیچ‌وقت در آن موفق نبودم و گاهی همین تصمیم‌گیری‌های خلق‌الساعه برایم دردسرساز شده. پنج دقیقه گشت‌و‌گذار در آن ساختمان مخروبه کار من را تمام کرد. پول جمع‌کردن برای خرید آن 16 سال طول کشید و تبدیل آن به مکانی قابل سکونت چند سال بیشتر. دیوارهای سنگی به قطر بیش از نیم متر، نداشتن همسایه و البته شیطنت‌های همان دوستی که مرا ترغیب به خرید خانه کرد و خودش سالیان سال محو معجزه‌ای به نام صدا شده بود، ما را به سمت تجهیز خانه به صورت یک استودیوی عظیم صدا برد. کم‌کم زمزمه دیوانه‌ای که در وسط ناکجاآباد در آسیابی بزرگ سیستم صوتی آنقدر قوی و کارآمد ساخته که چند وات قدرت آن می‌تواند مغز شما را تکان دهد، همه جا پخش شد.» اینها جملاتی است که جاناتان ویس بنیانگذار برند OMA در وب‌سایت خود می‌نویسد؛ پیشینه‌ای که هم جذاب است و هم ما را به دنیای درون حرفه‌اش می‌برد. اما فکر کنید اگر او می‌خواست بنویسد: «‌من هیچ‌وقت در تصمیم گرفتن موفق نبوده‌ام. همیشه تصمیم‌های خلق‌الساعه گرفته‌ام و همیشه پول‌هایم را از دست داده‌ام. از روزگار کودکی هم این مسئله را با پدر و حتی پدربزرگم داشته‌ام. اما اکنون یک آدم ‌ موفق هستم که هیچ‌کدامشان به گرد پای من هم نمی‌رسند.» اگر او چنین می‌نوشت، چه کسی او و حرفه‌اش را باور می‌کرد؟ به همین خاطر پیشنهاد می‌کنیم اگر به دنبال نوشتن یادداشت‌های شخصی هستید، حتما به ارتباط منطقی آن با حرفه‌‌تان در ذهن مخاطب فکر کنید.

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *