فکر میکنید کسانی که خوب با شرایط کنار میآیند و سختترین روزها را تحمل میکنند، کسانی که با رئیس روی اعصاب، میسازند و با همکار عصبی کنار میآیند، درگیر احساسات منفی نمیشوند؟ اشتباه میکنید! همه آدمها، چه در اجتماع چهرهای مقبول باشند و چه عبوس و بیاخلاق، با احساسات منفی درگیر میشوند. اما بسیاری از افراد، بهخاطر راضی نگه داشتن دیگران یا بسیاری دلایل دیگر، این احساسات را نادیده میگیرند. آدمهایی که احساسات منفیشان را بروز نمیدهند، از نظر دیگران دوستانه، خوشطبع و همیشه خوش تلقی میشوند، اما واقعیت این است که چهره دوستداشتنی و بینقصی که از خود ارائه میدهند، در نهایت به روان آنها آسیب میرساند.
- کسی به همیشه خوشحالها اعتماد نمیکند
ناامیدی، خشم، ترس، احساس گناه یا حتی تنفر، در وجود همه ما وجود دارد و نادیدهگرفتن این احساسات منفی، به معنای از میانبردنشان نیست. از نظر روانشناسان، کسانی که به جای انکار احساسات منفی، با آنها روبهرو میشوند و راهی مقبول، کمهزینه و قابل پذیرش را برای ابراز آنها انتخاب میکنند، روانی سالمتر دارند. به گفته این گروه از متخصصان، هیچ انسان طبیعیای نمیتواند همیشه بخندد، از حضور در کنار همه آدمها لذت ببرد و در هر لحظهای آرام بماند.
احساسات شما، ارتباطاتتان را تحت تاثیر قرار میدهند و اگر آنها را پنهان کنید، نمیتوانید ارتباطات اجتماعی موثری را برقرار کنید. آدمهایی که با شما مواجه میشوند، دوست دارند حال درونتان را از چهره و وضعیت ظاهریتان بخوانند و وقتی شما تمام تلاشتان را برای مخفی نگهداشتن احساسات منفی و به صورت گذاشتن ماسک رضایت به خرج میدهید، توان اعتمادکردن به خود را از دیگران میگیرید. آدمهایی که احساس میکنند رفتار شما طبیعی و صادقانه نیست، میلی به شریککردنتان در احساسات و زندگی خود ندارند و تمام تلاششان را برای حفظ فاصله با شما و پنهان نگهداشتن شرایط خود از شما به خرج میدهند.
- به احساسات منفیتان چشم بدوزید
ایجاد شکاف در روابط اجتماعی، تنها مشکلی نیست که با پنهانکردن احساسات و انکارکردنشان ایجاد میکنید. شمایی که خشم، ترس یا عصبانیت را در خود سرکوب میکنید، بار سنگینی را به روان خود تحمیل میکنید و از نشاندادن واکنش درست و بجا در زمان دچارشدن به هر یک از این احساسات، بازمیمانید. هیجانات تلانبارشده روی روان شما، در نهایت خسته، فرسوده و کمتحملتان میکند و زمینه را برای بروز هیجانات قوی در شرایط نامساعد فراهم میکند. پس به نکاتی که در ادامه آوردهایم توجه کنید و به جای مبارزه با هیجانات منفی، آنها را برای رشد بیشتر به خدمت بگیرید.
احساس گناه: روانشناسان میگویند کسانی که احساس گناه را در وجود خود خاموش نمیکنند، گزینههای خوبی برای رهبری در گروهها هستند. آنها میل زیادی به انجام درست کارها و گرفتن بهترین تصمیمها دارند و حتی اگر انجام کار درست، هزینه شخصی را به آنها تحمیل کند، برای گرفتن بهترین نتیجه، آن هزینه را میپردازند. این افراد مراقب، دلسوز و سخاوتمند هستند و معمولا همکارانشان از سخت تلاشکردن در کنار آنها، احساس خوبی دارند.
خشم: تا زمانیکه نسبت به یک موقعیت دچار خشم نشوید، انرژی کافی برای تغییر را به دست نمیآورید. خشمی که آن را پنهان نمیکنید و با راهی اجتماعپسند و مقبول ابرازش میکنید، در شما شجاعت، اراده و اشتیاق تحقق اهداف را بیدار میکند. پس عصبانیت را از خود نگیرید و فقط اجازه ابراز آن – آسیب زدن به دیگران – را از خود سلب کنید.
ترس: زمانیکه مغز شما تهدیدی را احساس میکند، تمرکز و توان شما برای تغییر موقعیت یا فرار از موقعیت هراسآور، چند برابر میشود. کسانی که نمیترسند، خطر را احساس نمیکنند و توانایی عاقبتاندیشی را ندارند. پس نگذارید ترستان شما را متوقف کند، بلکه به آن اجازه دهید که شما را هوشیار و آماده تغییردادن مسیر نگه دارد.
ناامیدی: تا زمانی که امیدی در زندگی شما وجود نداشته باشد، گرفتار ناامیدی نمیشوید. همه کسانی که آیندهای را در ذهن تجسم میکنند و آرزوی تحقق آن را در سر میپرورانند، گاهی دچار ناامیدی میشوند. اشکالی ندارد! با این احساس روبهرو شوید اما اجازه ندهید که شما را فلج کند. به ناامیدیتان نگاه کنید، اجازه دهید که راهی برای تغییر را پیش پایتان بگذارد و شما را از موقعیتهای مطلوب بالقوهای که تاکنون نادیدهشان گرفتهبودید، آگاه کند.