اخبار استارتاپی گفتگو

توهم آدم را شکست می‌دهد

 مجید قصه ما سال ۸۵ از کار لوازم یدکی اخراج می‌شود و بعد از یک ماه تصمیم می‌گیرد که کاری راه‌اندازی کند. البته بین سال‌های ۸۳ تا ۸۴ هم به واسطه حضور برادرش در چین یک سال کار بازرگانی با کشور چین انجام داده بود و انواع و اقسام کالاها را از لوازم پزشکی و کاغذ گرفته تا لوازم آرایش وارد می‌کرده. اما بعد از مدتی این کار هم شکست می‌خورد و بخشی از سرمایه‌‌ای را که از کار لوازم یدکی کسب می‌کند، از دست می‌دهد. به آب و آتش می‌زده که کاری را شروع کند تا مجبور نشود در سازمانی یا اداره‌ای استخدام شود. اما هر شروعش به نقطه پایانی شکست می‌رسد. در یکی از شکست‌هایش حدود ۵۰میلیون تومان ضرر مالی می‌دهد.  مجید حسینی‌نژاد کلکسیونی از شکست‌هاست و قصه‌های مجید علی‌بابا اینقدر تلخی و شکست دارد که شماره‌اش از دست خودش هم دررفته است. اما مرد آب‌دیده علی‌بابا را همین شکست‌ها به جلو رانده تا سرمایه ۳۰میلیونی‌اش بشود تارگت ۱۰۰میلیارد تومانی در روز. سهم ۵۰درصدی از بازار فروش آنلاین بلیت را دارد و برای بیش از ۳۰۰ نفر ایجاد اشتغال کرده است.  مجید بین سال‌های ۸۵ تا ۹۰ کار بازرگانی بسیار پردرآمدی را تجربه می‌کند. این کار بعد از کار لوازم یدکی که درآمد بالایی داشت، آورده‌ مالی زیادی نصیبش می‌کند. البته بعد از سال ۸۹ و ۹۰ به خاطر تحریم‌ها با مشکل مواجه می‌شود‌ و کارهای زیادی را راه‌اندازی می‌کند تا اگر این کار شکست خورد، از راه‌های دیگر جبران مافات کند. راه‌اندازی مطب لیزر پوست و مو و زیبایی، کارگاه تولید نایلیون، شرکت مشاوره پتروشیمی و نفت، شرکت بازرگانی، شرکت ساخت‌و‌ساز با درآمد زیاد بود و راه‌اندازی آژانس هواپیمایی علی‌بابا از جمله کارهایی بود که انجام می‌دهد. شرکتی هم در حوزه انرژی راه‌اندازی می‌کند که روی انرژی‌های نو کار می‌کرده. اما همه کارهای شراکتی سال۹۰ شکست می‌خورد. علی‌بابا هم به‌عنوان یک آژانس هواپیمایی شکست می‌خورد. با ۸کارمند شروع می‌کند اما در نهایت با ۲ کارمند شکست می‌خورد. مجید می‌گوید: «این شکست‌ها حاصل توهمی بود که در سال ۹۰ و ۹۱ دچارش شده بودم. چون سرمایه‌ اندکی را طی ۵ سال چندهزار برابر کرده بودم، فکر می‌کردم به‌تنهایی چنین موفقیتی را کسب کرده‌ام. بنابراین رفتارم تغییر کرده بود و مغرور شده‌ بودم اما توهم آدم را شکست می‌دهد. به همین دلیل بخش بزرگی از اموالم را در دو پرونده کلاهبرداری از دست دادم و مجبور شدم خانه و اتومبیلم را بفروشم و تا ۸۰درصد از اموالم از دست رفت.» بعد از اینکه در این زمینه هم موفقیتی به‌دست نیاوردم قصد رفتن از ایران به سرم زد. بنابراین در انتهای ۹۳ و اوایل ۹۴ کارهای مقدماتی اپلای‌کردن برای ادامه تحصیل در خارج از کشور را آغاز کردم و یک سال درگیر آیلتس، تافل و… بودم. در این یک سال بیکار بودم و همسرم کار می‌کرد و خرج زندگی‌مان را می‌داد. اما نرفتم چون کارمان داشت روی روال موفقیت می‌افتاد.  حسینی‌نژاد می‌گوید: «همیشه دوست داشتم این آزادی را داشته باشم که خودم باشم و ایده‌هایم را پیاده کنم. چون در چارچوب‌ها نمی‌گنجم و قبول چارچوب‌های کاری محیط‌های کاری ایران برایم سخت است. » مجید حالا هلدینگ توشا را با شرکایش دارد که بیش از ۴۰۰ میلیارد تومان ارزش‌گذاری شده است.  

 

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *