عصر یک روز آلوده و نسبتا پرترافیک، در دفتر راهپرداخت در غرب تهران، ۵ نفر از کسانی که ربطی به فینتک دارند را دور هم جمع کردیم تا درباره فینتک صحبت کنند. فینتک به اندازه کافی حاشیه دارد و نمیخواستیم در این جمع خیلی روی اختلافها تمرکز کنیم. ناخودآگاه در برخی موارد بحث بالا گرفت. به نظر میرسد اختلافها آنقدر زیاد هست که فعلا باید روی اشتراکها دست گذاشت نه اختلافها. این گفتوگو از تب فینتکها شروع شد و خیلی زود به بحث کارمزدها رسید. در ادامه هم بحث به نوآوری کشید و اگر به رگولاتوری نمیرسید، باید تعجب میکردیم. در این میزگرد حرفهای منتقدانه زده شد و البته حرفهای مثبت هم کم نبود. در این گفتوگو سیدابراهیم حسینینژاد از پرداخت الکترونیک سامان، علی حاجیزاده مقدم از ارتباط فردا، محمدرضا جمالی از نبضافزار، علی فارمد از حسابیت و رضا قربانی از راه پرداخت حضور داشتند.
قربانی: تب استارتاپهای فینتک مجددا بالا گرفته است. دو نگاه میشود به این موضوع داشت؛ یکی اینکه حبابی وجود دارد و این حباب در حال رشد هم هست و یا اینکه اتفاقات خوبی در حال وقوع است. چند سالی هست که جدای از واژه فینتک، واژههای دیگری مانند نوآوری و نوآوری باز زیاد استفاده میشود و در دنیا هم اتفاقات خیلی خوبی به این واژهها متصل هستند؛ اتفاقی که در ایران میافتد این است که همان اتفاقات قدیمی در حال تکرار است و یک سری واژههای جدید هم مورداستفاده قرار میگیرد. بحث فینتک بحث جذابی است و بسیاری از افراد، پول را در این صنعت میبینند و واکنش نسبت به این حوزه مانند ولعی است که برای تأسیسکردن بانک در چند سال گذشته وجود داشت.
- جناب فارمد، شما در فضای استارتاپی فینتک کار میکنید، به نظر شما این فضا بزرگتر از چیزی که الان دربارهاش تبلیغ شده، نیست؟
فارمد: به نظر من هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است و اینطور نیست که بگوییم الان تعداد استارتاپهای فینتک خیلی زیاد شده است. به میزانی که در حال حاضر در رابطه با فینتک خبر و بحث است، ما خروجی استارتاپ فینتک نداشتیم. چند اتفاق پشت سر هم جمع شده تا این حبابی که میگویند ایجاد شده است. یک موضوعی که شاید جرقه اولیه این ماجرا باشد، موضوع فیلترینگ برخی درگاههای واسط بود که باعث شد موج خبری شکل بگیرد. در فضای خارجی هم باید بگویم که آنطرف واقعا این موضوع گل کرده است و خیلی از استارتاپها رشد کردهاند و سهم بازار خوبی گرفتهاند. اصل این اتفاقات بیشتر در خارج از کشور رخ داده و در اینجا بیشتر رسانهها به این موضوع پرداختهاند و خود این اتفاقات باعث شد که بانکها و شرکتهای پرداخت حس کنند که فضا وجود دارد و میتوانند از این فضا استفاده کنند یا پیشبینی کردند که همان موجی که خارج از کشور اتفاق افتاد، ممکن است در اینجا هم بیفتد. توسن بهعنوان اولین شرکت شروع به کار کرد و بعدازآنهم شرکت خدمات انفورماتیک وارد شد. به نظرم شرکت توسن حداقل در گام اولش شناختی از بازاری که واقعا در جریان است نداشت اما هرچه که میگذرد وضعیتشان بهتر شد.
حاجیزاده مقدم: اصولا در آیتی ایران در چند حوزه پول هست و شرکتهای بزرگ آیتی غیر بانکی بسیار معدودند. بحث آیتی در بانک بسیار مهم است و اصولا بانکها در مکانیزه شدن و کامپیوتری شدن جلو هستند و طبیعتا عجیب هم نیست که در این حوزه شرکتهای خردهریز بیشتر وجود داشته باشد چون زیرساخت بهتری در این بخش وجود دارد. یک بحث اصلیتری به نام نوآوری باز وجود دارد که لازمه ورود به این حوزه است و بشخصه قبول دارم که این دیدگاه وجود ندارد و خیلی جاها کپی میشود. این دیدگاه نباید به این شکل باشد که چون همه به این سمت میروند پس ما هم باید به این سمت برویم، بلکه یک ضرورتی است که فرد باید آن را حس کند تا از این طریق جلو بیفتد و الزاما هم برای همه درست نیست. چهبسا در برخی حوزهها، نوآوری بسته بهتر جواب دهد. در وضعیت فعلی هستند کسانی که بهطورجدی به این دیدگاه رسیدهاند و در مقابل هم افرادی هستند که فکر میکنند این ماجرا فقط یک جریانی است که مد شده است.
- قربانی: چرا استارتاپ فینتکی نداریم که خیلی شاخص باشد؟ برای مثال در حوزه تجارت الکترونیک، ما دیجی کالا را داریم و در حوزه اپلیکیشنها هم کافه بازار را داریم ولی در فینتک چیزی نداریم و هیچکدام از این استارتاپها هم از حدی بزرگتر نشدهاند اما سروصدای این حوزه خیلی بیشتر از بخشهای دیگر است.
حاجیزاده مقدم: بستگی به تعریف شما از فینتک دارد. البته باید بگویم که این ادبیات هنوز جدید است و هیچ کدام فرصت این را نداشتند که بزرگ شوند ولی شرکتهای خوب غیرپرداختی و غیربانکی در حوزه فینتک هستند که بهاندازه کافی بزرگ شدهاند و پولشان را هم درآوردهاند. برای مثال شرکتهایی که اپلیکیشن بورس به مردم میفروشند.
- قربانی: گردش مالیشان به حدی رسیده است که بتوانند سروصدا کنند و میان شرکتها دیده شوند؟
فارمد: اگر دیجی کالا بزرگ شده باید ببینیم که با چه کسی رقابت میکرد. دیجی کالا در فضای تجارت الکترونیکی کار میکند که فضا و رسانه کاملا متفاوتی دارد.
- قربانی: جناب حسینینژاد، شما بهعنوان یک شرکت پرداخت احساس میکنید که استارتاپهای فینتک رقیب شما هستند؟
حسینی نژاد: چنین احساسی ندارم ولی اگر برای مثال به این موضوع از دید فلسفهای نگاه کنیم، ازآنجاییکه کل اقتصاد و کسبوکار ما دچار یک ناهنجاری عظیمی است، پس صحبتهای جناب فارمد اتفاق خواهد افتاد. تکلیف من مشخص نیست که آیا تأمینکننده سرویس به فروشنده هستم یا پردازنده تراکنش، معمولا شرکتهایی مانند ما باید نقش خودشان را پیدا کنند و از آن نقش پایینتر و بالاتر نروند.
- قربانی: مانند ویزا و مستر؟
حسینینژاد: شاید یک لایه پایینتر از اینها، ولی در ایران همه شرکتهای مانند ما ازآنجاییکه هنوز آن ناهنجاری کسبوکار وجود دارد، به این فکر میکنند که چرا ما باید قسمت تأمینکننده سرویس به فروشنده را به شخص دیگری بسپاریم. به نظر من فینتکها در لایه پایینتر قرار دارند و از ما سرویس میگیرند و در یک بخش دیگری سرویس را ارائه کنند. معمولا در این بخش دو نگاه وجود دارد؛ یکی تقسیم درآمد است و یا دنبال این بودند که PSPها را هم بخورند. من نمیگویم که همه به این شکل هستند ولی این نگرانی وجود دارد. با توجه به همکاری که با چند فینتک داریم، به این نتیجه رسیدم که از هر توافقی مهمتر این است که ببینیم طرف مقابلمان از چه خانوادهای است و چه روحیهای دارد. برای مثال تعریفش از وفاداری چیست. همانطور که فینتکها میخواهند وارد لایه بالاتر شوند، PSPها هم میخواهند در دامنه پایینتر کارشان را انجام دهند. ضمن اینکه اینجا، نقطه کلیدی در ساختار کارمزد است. اکثر شرکتهایی که در این حوزه کار میکنند، الان امکان دارد نگاهشان این باشد که چون آنها تراکنش درست میکنند ما باید به آنها پول دهیم؛ اما من میگویم که شما از من سرویس گرفتهاید و باید پول سرویس را به من بدهید و باید از فضایی که واردش شدهاید، پول دربیاورید.
- قربانی: شما یک شرکت پرداخت هستید، چه شد که برخی استارتاپها و کسبوکارهای کوچک را کنار خودتان آوردید؟
حسینینژاد: به این دلیل نبود که بگوییم آنها زیر چتر ما هستند. ما اعتقاد داریم وقتی استارتاپهایی که تفکر درستی دارند، قوی میشوند حال ما هم خوب میشود. درواقع ما امکاناتمان را در اختیار آنها قرار دادیم تا بتوانند خدماتشان را ارائه کنند و مشترییابی کنند و خوب هم مشتری گرفتند و برای کارشان زحمت میکشند و فکر نمیکنم که الان هیچکدامشان سودده باشند ولی در همین فضا من میبینم که ساختار فکریشان درست است، بهدرستی پول درمیآورند و مسیرشان هم درست است. ما با هیچ کدام از این شرکتهایی که در کنار ما هستند هیچ مبادله مالی نداشتیم، به آنها کمک کردهایم ولی اینکه برای مثال برای تراکنشهایی که ایجاد کردهاند به آنها پول بدهیم، اینطور نبوده است. چون ممکن است این مدل برای یک سال آینده جوابگو باشد ولی تا ۵ سال آینده جوابگو نخواهد بود.
- قربانی: جناب حاجیزاده مقدم، شما چرا به سراغ استارتاپها رفتید؟ فقط به خاطر ایده نوآوری باز بوده یا موضوع دیگری در میان است؟
حاجیزاده مقدم: در دنیا میبینیم که برای مثال بانکها دیگر خودشان «کُر» نمینویسند کما اینکه شرکتهای مخابراتی دیگر دنبال این نیستند که تکنولوژی BTS را توسعه دهند. اینها بحث ارتباط با مشتری خودشان را دارند و دنبال برخی شرکتها هستند که زیرساخت خوبی به آنها بدهند؛ مانند شرکت خدمات، حتی شرکت توسن هم در ایران به این سمت رفته است که برای تراکنش از بانک پول بگیرد.
- قربانی: جناب دکتر جمالی! شما میتوانید یک عددی از این فضا به ما بدهید که بدانیم چه خبر است؟
جمالی: این عدد را در چه حوزهای میخواهید؟ اگر در حوزه بانکی و پرداخت بخواهیم بگوییم، این عدد میتواند خیلی بزرگ باشد و تخمین من ۲۰ هزار میلیارد تومان فعالیتهای کسبوکاری مبتنی بر کارمزد در سال است که میتواند در فضایی با حجم نقدینگی مثلا هزار تا ۱۲۰۰ میلیارد تومان صورت بگیرد. اینها درواقع درآمد شرکتهایی است که میتوانند در این فضا کار کنند.
حسینینژاد: به نظر من فینتک یا باید انجام کاری را تسهیل کند و یا بازاری را اضافه کند.
جمالی: ما در حال حاضر از فضای محدودی استفاده میکنیم. درواقع یک زنجیرهای وجود دارد که شروعش از بانک صادرکننده، شتاب و شاپرک است و تا PSP میرسد. در اینجا اگر بخش دیگری بخواهد به این PSP آویزان شود مانند کسی میماند که از هلیکوپتری آویزان شده و شما میخواهید آن را با لگد کنار بزنید. حالا یک فضای برعکس در نظر بگیرید که مثبت باشد. بانک صادرکننده تسهیلاتی را برای شتاب ایجاد کرده است و از آن کارمزد مثلا ۲۵ تومانی بگیرد و نفر بعدی ۵۰ تومان کارمزد بگیرد. یک PSP برای مثال جناب حسین نژاد هم میتواند با یک نگاه کاسبکارانه بگوید که مثلا برای هر تراکنشی که از اینجا رد میشود، باید این مقدار کارمزد بدهم، مثلا اگر شتاب تا اینجا ۱۰۰ تومان است من از شما ۱۲۰، ۱۵۰ و یا ۲۰۰ تومان میگیرم و این زنجیره تبدیل به فرایند میشود. تراکنش یک فرایند است. فضای بسیار مناسبی وجود دارد برای اینکه ما فرایندهای متکاملتری داشته باشیم و این فضا در صورتی به وجود میآید که یا زنجیره اول اصلاح شود و یا اینکه ما از یکجایی به بعد سعی کنیم که این زنجیره مثبت شود؛ یعنی باید به درآمدزایی فکر شود. اگر این درآمدها نباشد و همه اینها بخواهد از روی همان گردشی که وجود دارد باشد- که نهایتا میخواهد چیزی بین ۵ تا ۶ هزار میلیارد کارمزدی باشد که بابت تراکنشها از بانکها میگیریم- فضای بسیار کوچکی ایجاد میشود که توجیهی هم برای توسعه ندارد و درنهایت تبدیل به یک اثر جانبی در سیستم میشود؛ مثلا اینکه نرخ بهره بالا برود و یا اینکه بانکها را در آستانه ورشکستگی قرار دهد. این فضا و کسبوکارها از شرکتهای پرداخت گرفته تا شاپرک به وجود آمدهاند تا این بار از روی بانکها برداشته شود و مراجعه به شعبه کمتر شود، مقاومت داخلیشان کمتر شود و هزینههایشان پایین بیاید و امکان گسترش پیدا کنند. حال اگر این موضوع خودش به یک معضل و عمل بازدارنده تبدیل شود که دیگر توجیهی ندارد. چیزی که من به آن معتقد هستم این است که ما باید اول به فلسفه یک موضوع فکر کنیم. باید ببینیم که عملا فلسفه چیزی مانند فینتک چیست و قرار است چهکاری انجام دهد. اصلا فلسفه خیلی از این شرکتهایی که در حوزه آیتی کار میکنند چیست؟
فارمد: انجام کاری که بانکها آن را انجام نمیدهند.
- قربانی: در کل استارتاپهای فینتک چهکاری را انجام میدهند که شرکتها آن را انجام نمیدهند؟
جمالی: من حتی به این موضوع هم اعتقاد ندارم.
فارمد: یک سری کارهایی که شاید بحث اصلیشان تسهیل باشد. درواقع این شرکتهای کوچک که سرعتشان هم خیلی بیشتر از بانکها و مجموعههای بزرگ است توانستند یک سری بخشهایی که نیاز بازار بود و به خاطر بزرگی بانکها و شرکتهای بانکی، نمیشد آن را بهسرعت انجام داد را با سرعت و چابکی بیشتر انجام دهند و تسهیل ایجاد کنند. برای مثال اگر بانکی میخواست حوالهای را از یک کشور به کشور دیگری انجام دهد، این استارتاپها توانستند این کار را با سرعت خیلی بیشتری انجام دهند و به خاطر اینکه بتوانند سهم بازاری داشته باشند، کارمزدهای خیلی کمتری گرفتند. این مسائل باعث شد که به نیاز مشتری پاسخ داده شود و توانستند بازار را به دست آورند.
- قربانی: اصل فلسفه استارتاپهای فینتکها همین نوآوری و خلق بازار است. صحبتی که جناب جمالی میکند اشاره به کارمزد دارد و اینکه هرکسی کارمزد میگیرد و کمی هم بر آن اضافه میکند و منطق درستی هم دارد. وقتی ما در ایران کارمزد نداریم، چگونه میشود چابکتر عمل کرد.
فارمد: ما از مشتریهای خودمان کارمزد میگیریم و هیچ کدام از استارتاپها بهصورت رایگان سرویس نمیدهند.
حاجیزاده مقدم: بعضیها هم با این دیدگاه پیش میآیند که با بانک و PSP شریک شویم و از خواب پول سهم بگیریم.
فارمد: اول باید استارتاپ به حدی از رشد در بازار رسیده باشد تا بتواند وارد مرحله چانه زدن شود. خوشبختانه من تا به امروز ندیدهام که کسی بهصورت رایگان کار کند، چون بازار، بازار حمایتی نیست و هیچ بانکی وجود ندارد که شرکتی بزند و از آن حمایت کند. اگر شما نتوانی پول دربیاوری و از بازار سهم بگیری، خودبهخود حذف خواهی شد چون هیچ حمایتی هم وجود ندارد. برای مثال کسی نیست که به شما پول بدهد و به شما بگوید که فقط فینتک باش.
- قربانی: شما شرکتهای استارتاپ فینتک کاری را میکنید که شرکتهای پرداخت در اوایل فعالیتشان انجام میدادند. در حال حاضر این شرکتها کارمزد را از پذیرنده میگیرند ولی در اوایل کارمزد را از مشتری نهایی دریافت میکردند.
حسینینژاد: ما نظریهای در اقتصاد مالی داریم که اگر شما به یک بچه دوساله غذای یک فرد بیستساله را بدهی بزرگ نمیشود؛ یا میترکد یا میمیرد. این موضوع بین PSPها اتفاق افتاده و به یک وضعیتی رسیدهاند که الان هرگونه تصمیمی در مورد این بچه میتواند عواقب بدی داشته باشد. ما در سال ۸۸ یا ۸۹ که آخرین مرحلهای بود که کارمزد میگرفتیم، ماهی ۲۵۰ میلیون تومان از پذیرنده کارمزد میگرفتیم و تازه درآمد و هزینه ماهانه ما باهم جور درمیآمد. اینکه میگویم فلسفه انجام کاری رعایت نمیشود اینجاست که بانک مرکزی قانونی را مینویسد اما یا به دلیل نبود ابزار نظارتی و یا اینکه کار نظارت را بهخوبی انجام نمیدهد، کسی میآید و از روی همهچیز رد میشود؛ مثلا PSP که زحمت کشیده، کارمزد را دریافت کرده و آن را بهجایی رسانده است، کسی وارد میشود و به جهت گرفتن بازار، کارمزد را صفر میکند. اینجا جایی است که شکست اتفاق میافتد. به همین دلیل هم است که من خودم را مجاز نمیدانم که در حوزه فینتک کار کنم. چون وقتی وارد این بخش شوم، مشتری بهسرعت من را شناسایی میکند و میگوید که تو اگر بانکی پس باید کمکم چیزی هم به من بدهی ولی وقتی برای مثال کسی مانند جناب فارمد وارد میشود که خودش هم کسبوکاری دارد که نیاز به رشد دارد، میتوانند با یکدیگر کنار بیایند. پس من نباید وارد شوم چون در این صورت کار بقیه را هم خراب میکنم. الان ما به یک وضعیتی رسیدیم که آن بچه دوساله، ۱۰ ساله شده است ولی هیکل یک فرد ۳۰ ساله را دارد و بههرحال باید به او غذا برسد. درعینحال از بهرهوریاش پولی درنمیآورد، خودش نمیرود کار کند و پول دربیاورد و تا الان پولتوجیبی میگرفت و اگر آن را رها کنی، نابود میشود. پس باید نگهش داشت. به همین دلیل زمانی که درباره کارمزد صحبت میشود من بیشتر نگران میشوم. چون کسی یک اشتباهی کرده و این بچه معصوم دوساله را به ۱۰ سال رسانده است ولی اندازه یک فرد ۳۰ ساله میخورد و هیچ هنری هم ندارد. الان بهجایی رسیدهایم که از خود میپرسیم چرا این کار را انجام دادیم و باید کمکم و با یک مکانیسم درستی بازگردیم. این مسئله در حوزه فینتکها وجود دارد. مسئله دیگر اینکه اساسا شرکتهای بزرگ نمیتوانند بهصورت بخش بخش فکر کنند. اگر این کار را بکنند هزینهشان بالا میرود ولی یک فینتک میتواند برای یک یا دو بخش خاص کار کند. شرکتهای بزرگ میتوانند از این موضوع بهعنوان یک مزیت بزرگ استفاده کنند و حمایتشان هم حمایت پدرانه قدیم باشد؛ یعنی هم حواسشان به آنها باشد که لطمه نخورند و هم آنها را به چالش بکشند. میتوانند درواقع از طریق فینتکها بازار را در اختیار خودشان بگیرند. این مسائل وقتی بهصورت ساختارمند به هم گره بخورد دیگر هیچ نگرانی وجود نخواهد داشت.
قربانی: وقتی صحبت از نوآوری میکنیم، دو برداشت از آن وجود دارد؛ اول اینکه نوآوری در بهبود عملکرد است و برداشت دیگر اینکه از اساس همهچیز را تغییر دهیم که به آن نوآوری برهمزننده میگویند. معمولا وقتی صحبت از نوآوری میشود، توجه همه به سمت تعریف اول است و به قسمت دوم توجهی ندارند. برای مثال دیجی کالا در برابر صنف فروش لوازمخانگی یک نوآوری برهم زننده است، اسنپ و تپسی هم برهم زننده هستند. در رابطه با فضای بانکی هم وقتی صحبت از نوآوری میشود، منظور نوآوری است که اساسا همهچیز را متحول میکند.
جمالی: اما با ذات بانک ناسازگار است.
- قربانی: اصلا آیا بانک باید نوآور باشد؟
جمالی: نوآوری مساوی با ریسک است. در دنیا هم میبینید که اجازه داده نشده تا نرخ بهره به حداکثر برسد و کارمزد صفر شود. حداقلی برای کارمزد تعریف میشود به این معنی که از یک حدی کمتر نمیتوان کارمزد دریافت کرد و درواقع نمیشود چیزی که رسوب میکند را از درآمد غیر مشاع به درآمد مشاع تبدیل کرد. از طرف دیگر هم برای نرخ بهره یک حداقلی مشخص میکنند. این حداقلها تبدیل به اصول و پایه کار میشوند و به این صورت بانکها ثابت خواهند ماند و فضای رقابتی بهگونهای نمیشود که خودشان را از بین ببرند.
فارمد: در بین PSPها این اتفاق افتاده که به خاطر رقابت، کارمزد از میان برداشته شده است.
جمالی: برای مثال من کارمزد را بر پایه ۱۰۰ تومان قرار میدهم و اینگونه بازار خودش به تعادل میرسد. برای مثال، ممکن است کسی نتواند روی ۱۰۰ تومان نگه دارد و آن را به ۱۲۰ تومان تبدیل کند.
فارمد: اگر شما نتوانی هیچ ارزشی ایجاد کنی، کسی حاضر نیست از شما خدمتی دریافت کند. در حوزه بانکی بهخصوص در کشور ما، تقریبا یک انحصاری وجود دارد و اینطور نیست که من اگر بخواهم خدمات بانکی بدهم و یا بانک بزنم بتوانم بهراحتی این کار را انجام دهم. شما وقتی تبدیل به بانک میشوید، درواقع تبدیل به یکی از گزینههای مشتریان برای انجام کارهای بانکیشان میشوید. هر چه این گزینهها بیشتر شود، رقابت میان آنها هم بیشتر خواهد شد. آن ابزار مالی در اختیار همه اینها هست. آن خلق پول و اعتباری که بانک میتواند ایجاد کند هنوز در اختیارش است اما در کف بازار که استارتاپها قرار دارند، دیگر این چیزها وجود ندارد. اگر واقعا ارزشی ایجاد نکنید کسی از شما خدمتی نمیگیرد.
- قربانی: جناب حاجیزاده مقدم به نظر شما بانکها نیاز دارند که نوآور باشند؟
حاجیزاده مقدم: دو بحث وجود دارد. این نوآوری که من قبلا دربارهاش صحبت کردم بهصورت درونسازمانی اتفاق میافتاد. نوآوری برهم زننده موضوع دیگری است و طبیعتا کسی برهم زننده خودش نمیشود و احتمالا هم نمیتواند چون همه سازمانش بر پایه دیدگاه قبلی شکل گرفته است. در دنیا هم میبینیم که برای مثال پیپال یا لندینگ کلاب برای هیچ بانکی نبوده و حتی بانکها لندینگ کلاب را هم تعطیل کردند. رگولاتوری سعی میکند که همان وضع تثبیتشده موجود را حفظ کند تا بتواند ریسکهای موجود را مدیریت کند. این برهمزنندهها از دل بانک درنمیآیند و قصه جدایی دارند و درواقع رابطه آنها هم بهصورت تخاصمی است، ولی چیزی که الان مد شده و بانکها به دنبال آن هستند و از آن حمایت هم میکنند، همان نوآوری کلاسیکشان است؛ همان واحد R&D است که دیگر نوآور نیست. دیگر در عصر فعلی واحد R&D برای خیلی از کسبوکارها اگر بسته باشد، کارآمد نیست. شما میتوانید R&D داشته باشید ولی باید از دو طرف باز باشد.
- قربانی: بانکها باید نوآوری را در محصول داشته باشند.
حاجیزاده مقدم: یکزمانی ماشین پیکان کافی بود اما الان دیگر کافی نیست و به شخصیسازیهای بیشتری نیاز دارد و دیگر نمیشود فقط با یک محصول پاسخگوی جمع زیادی از مشتریان بود به همین خاطر چون اوضاع محصول خیلی پیچیده شده است، پس بانکها چاره دیگری هم ندارند.
قربانی: نوآوری از سال ۱۹۰۰ تا ۲۰۱۷ تقریبا نوآوریهای کوچک و به عبارتی بهبود عملکرد بوده است. در صنعت مالی، بخش بانکی و دیگر بخشها به موضوع بهبود عملکرد توجه کردهاند. ممکن است اتفاقی بیفتد که از اساس همه این ماجرا تغییر پیدا کند، همانطور که دیجی کالا از اساس خردهفروشی را تغییر داده است. ذات و منطق آن عوض نشده ولی همهچیز در آن تغییر پیدا کرده و به دنبال آن عدهای هم از کار بیکار میشوند.
جمالی: من قبول ندارم که بخشی از افراد بیکار میشوند. ممکن است جای افراد عوض شود. برای مثال یکزمانی در مسیر میان شهرها تمام تعویضروغنیها کنار هم قرار داشتند؛ اما بهمرور که کیفیت بهتر شد، عملا اینها خودشان کار را تعطیل کردند و سراغ کسبوکار دیگری رفتند.
- قربانی: اتفاقی در حال وقوع است و نمیشود آن را نادیده گرفت. میتوان متوسط زمان مرگ یک کسبوکار و یک شغل را هم در نظر گرفت. یک شغلی زمانی به وجود میآمد و چند صد سال هم ادامه پیدا میکرد. در حال حاضر شغلهایی وجود دارند که بعد از ۵۰ سال در حال نابودی هستند، مانند آژانسهای تاکسی.
جمالی: اصلا از بین نمیروند. برای مثال من صبحها اصلا از اسنپ استفاده نمیکنم چون رانندههای اسنپ برخلاف رانندگانی که در آژانسها وجود دارند، رانندگانی هستند که یک دید کلی به تهران دارند درحالیکه رانندگان آژانسها برای جابهجایی مسافرها از بهترین مسیر موجود استفاده میکنند. زندگی ازنظر من در خدمت خلاصه شده است. من که در این کشور زندگی میکنم چه خدماتی دریافت میکنم؟ فردی در یکجای دیگر دنیا ممکن است چندین خدمت دریافت کند ولی من که در ایران هستم شاید به تعداد معدودی خدمت دریافت کنم. ممکن است آن فرد با هزار دلار بتواند به هزار شیوه مختلف زندگی کند اما من شاید با ۵ میلیون تومان هم نتوانم زندگی کنم. من جایی زندگی میکنم که سرویسم چیزی جز فرایند نیست. الان فینتک و یا یک استارتاپ چهکاری انجام میدهد؟ فرایندی را ایجاد میکند که در نتیجهاش زندگی برای من سهلتر میشود و من حاضرم به خاطر آن پول پرداخت کنم. به عبارتی، اختلافپتانسیل بین وضعیت کنونی و وضعیت آینده ایجاد میکند. این اختلافپتانسیل باعث شکلگیری یک کسبوکار میشود و من بابت آن پول میدهم. در فضای بانکی، نوآوری مسیر خودش را میرود، نوآوری در مسیر فینتک هم مسیر خودش را پیش گرفته است. هیچ کدام در تقابل با همدیگر نیستند.
حسینینژاد: زمانی که شکل بانکها در ایران عوض شد کی بود؟ از زمانی که پدیدهای به اسم اینترنت پدید آمد و درواقع بانکها سوار یک شبکه و موج دیگری شدند. پس نوآوری در خود بانکداری نبود، بلکه در بخش دیگری بود که از آن در بانکداری استفاده کردند. ممکن است در آینده موج دیگری بیاید و هرکسی که بتواند کسبوکار را به آن پارادایم انتقال دهد، طبیعتا یک نوآوری برهم زننده خواهد شد.
- قربانی: نوآوری در بهبود عملکرد است ولی صحبتی باز ماند که آنهم در رابطه با نوآوریهای برهم زنندهای است که اساسا همهچیز را متحول میکند. من میخواهم بدانم که آیا این ماجرا در کل بیمعنی است و یا من از موضوعی صحبت میکنم که بهواسطه آن، مانند پی پال و یا استرایپ در دنیا، بانکداری را به شیوه دیگری انجام خواهد شد.
فارمد: الان این اتفاق اینجا نیفتاده است و شاید هیچ استارتاپی رقیب هیچ بانکی نباشد. در همین حوزه پرداخت که یک سری ابزارها وجود دارد، رگولاتور یا حتی خود همان شرکتها به شما فضای حرکت نمیدهد. شما همینجا هم مشکل دارید ولی اگر کمی فضا بازتر باشد و چند بانک بتوانند چند سرویس بانکی را در اختیار استارتاپها بگذارند، اینها هم میتوانند وارد این فضا شوند و حتما هم وارد خواهند شد. در دیگر جاهای دنیا هم وارد شدهاند. در دیگر نقاط دنیا هم رگولاتور با این روند توسعه نوآوری مشکل دارد چون همیشه عقبتر از آن است. اصل ماجرا این است که همه مردم کشور باید بتوانند خدمت بهتری بگیرند، پس فرقی ندارد که بانکها این خدمت را بسازند یا استارتاپها، درنهایت باید خود مردم و این اقتصاد بهترین ارزشافزوده را تولید کنند. در اینجا استارتاپها وارد میشوند و این فضای رقابتی را ایجاد میکنند و در اینجا بانکها هم نگران این موضوع هستند که آیا برفرض استارتاپ را بخریم یا آن را تعطیل کنیم و غیره. این اتفاقات اینجا نیفتاده چون این رقابت هنوز در اینجا شکل نگرفته است. هرچند که یک سری از بانکها هستند که متوجه وقوع این اتفاقها در آینده هستند از طرف دیگر، خیلی از این بانکها هم فکر میکنند که چون یک نفر این کار را انجام داده پس به همین دلیل ما هم باید آن را انجام دهیم.
حاجیزاده مقدم: باید افق دیدمان را نسبت به استارتاپها کمی بازتر کنیم و استارتاپ را به معنی کسی که برچسبی رویش زده شده است، نشناسیم. ادبیات جدید است ولی مفهوم از قبل بوده است. در بورس هم در چندین سال پیش شرکتهای کوچکی میآمدند و در بستر API باز بورس کار میکردند. بورس از بانک خیلی جلوتر بود و مدل اقتصادیشان هم کاملا مشخص بود و میدانستند که مردم این مقدار پول پرداخت میکنند تا فلان سرویس را دریافت کنند و آنها هم محصولات جذابی برای سرمایهگذاری ارائه میدادند. در حوزه بانکی هم این اتفاق افتاده است و چیزی که الان سعی در مهارش دارند همان صندوقهای قرضالحسنه است که بانکها را به چالش کشید.
- حسینی نژاد: خطر این کار در چیست؟ چرا بانکها و بانک مرکزی نگران هستند؟
حاجیزاده مقدم: بانک مرکزی حق دارد نگران باشد چون کنترلی روی آن ندارد و سیاستهای مالیاش را نمیتواند اعمال کند و قاعدتا باید آنها را نظاممند کند که کرده است و به آنها گفته که تک شعبهای باشند. برای مثال همین لندینگ کلاب نتوانست از رگولاتوری بانکی مجوز بگیرد، برای همین هم از رگولاتوری حمایت از حقوق مصرفکننده مجوز خود را گرفت. در نتیجه پس میتوان گفت که نوآوری برهم زننده در حوزه بانکی اتفاق افتاده است و الآن هم در حال کار کردن است.
- قربانی: اگر اشتباه نکنم، کل استارتاپهای دنیا، یک درصد بانکداری و پرداخت را تشکیل دادهاند. مردم به بانکها و شعبهها اعتماد دارند اما استارتاپ فینتک چه چیزی دارد که به آن اعتماد کنند؟
فارمد: این ساختارها همگی در حال تغییر است. برای مثال، یکزمانی مردم میگفتند که تا فلان لباس را پرو نکنند، آن را نمیخرند ولی الان خیلیها اینترنتی لباسهایشان را خریداری میکنند. این نسل عوض شده است. خیلی از مردم همین کالای دیجیتالی دیجی کالا را نمیخریدند ولی الان دیگر بسیاری از خریدهایشان را از دیجی کالا انجام میدهند. این اعتماد در طول زمان ایجاد شد. برای بانک هم همینگونه بود و کمکم مردم به بانکها اعتماد کردند.
- قربانی: پس شما میگویید که کمکم فرهنگ مردم تغییر میکند و به استارتاپهای فینتکی که هیچ ساختمان بزرگی ندارند، اعتماد میکنند.
حسینینژاد: اجازه دهید بازار و مصرفکننده برای این موضوع تصمیم بگیرند. جاهایی مانند صندوقهای قرضالحسنه مسیری برای پول درآوردن پیدا کردهاند. این صندوقها یا روی حرص و طمع من حساب کردهاند و مثلا به من میگوید که بانک ۲۰ درصد به تو میدهد و من بهجایش ۳۰ درصد به تو میدهم و یا روی نیاز من حساب کردهاند. بالاخره برای انجام کارش روی یکچیزی حساب کرده است. درنهایت چون کل مدل کسبوکار اقتصادی ما ناهنجار است، واقعا باید یک نفر حواسش به دزدیهای عجیبوغریب باشد. اگر همهچیز درست بود، آنوقت نرخ تورم ۴۰ درصد نمیشد و پول هم ۵۰ درصد ارزش پیدا نمیکرد. نرخ تورم روی همان ۲ درصد باقی میماند و پول هم نهایتا ۴ یا ۵ درصد ارزش پیدا میکرد آن موقع کارت اعتباری دادن نیز ارزش پیدا میکرد.
- قربانی: سؤالی که میخواهم بپرسم این است که آیا اسنپ میتواند برای بانکها رقیب محسوب شود؟ درست است که نمیتواند وام دهد ولی میتواند منابع بسیاری جمع کند.
فارمد: در اقتصاد بیمار این اتفاق میافتد، همانطور که بانکها این کار را کردند.
اگر هم این اتفاق بیفتد، اشکالی ندارد. شرکت دیدی در چین توانست ۴۸ میلیارد دلار پول جمع کند. الان کدام بانک ایرانی ۴۸ میلیارد دلار پول دارد؟ به نظر من ارزش اسنپ به اسمی است که الان دارد و خیلی بیشتر از پولی که جمع میکند ارزش دارد به شرطی که در یک فضای سالمی شکل بگیرد. اینکه رگولاتوری در این سطح لازم است یا نه موضوع جداگانهای است. خود من در برخی جاها نگران مملکت هستم و رگولاتور باید در برخی جاها ورود کند و وظایفش را انجام دهد. الان رگولاتور یک سری از کارهایی که باید انجام دهد را انجام نمیدهد و بهجایش به کارهایی که ضروری نیست پرداخته است.
- قربانی: رگولاتور در رابطه با استارتاپهای فینتک باید چهکار کند؟
فارمد: هیچ کاری نکند.
حاجیزاده مقدم: باید حواس رگولاتور جمع باشد. یک نکته مثبتی که در اینجا وجود دارد، این است که کارشان آسان است چون هر اتفاقی که در این حوزهها میافتد، شبیهاش قبلا در دنیا رخ داده است مگر اینکه یکچیز خیلی بومی انجام شود. برای مثال این صندوقهای قرضالحسنه یک موضوع بومی خاص کشور ما است و باید رگولاتور ما برای بررسی این موضوع ابتکار بومی داشته باشد، ولی در حوزههایی مانند فینتک و پرداخت لازم نیست کار عجیبوغریبی انجام دهد، کافی است ببیند دیگران مشکلات موجود را چگونه حل کردند و آن را طوری حل کند که نیاز موجود هم پاسخ داده شود.
فارمد: همه از حمایت از استارتاپهای فینتک حرف میزنند. فینتک به هیچ حمایتی نیاز ندارد. هیچ استارتاپی به هیچ حمایتی نیاز ندارد. استارتاپ خودش بازار خودش را پیدا میکند و اگر بتواند باقی میماند در غیر این صورت شکست میخورد و خودش هم این فرهنگ را میداند. الان برای مثال مرکز توسعه یک سندی داده که بانک مرکزی بهطور غیررسمی میگوید من با آن موفق نیستم ولی نمایندهاش آن را امضا کرده است. الان سند آمده است و میشود از همهکسانی که در این حوزه فعالیت میکنند، پرسید که نظرشان درباره سند چیست. کدامیک از کسانی که گفتهاند از فینتک حمایت میکنند جلو آمدند و گفتند که نمیگذارند فضا اینطور بسته بماند؟ الان این بازار بهدرستی جلو میرود. افرادی که کنار هم برای ایجاد استارتاپ جمع میشوند، یا میتوانند بازار را در دست بگیرند و یا اینکه کسی چیزی به آنها نمیدهد. الان بحث سرمایهگذاری در استارتاپها هم مطرح است ولی در کشور ما خیلی از این حرفها ظاهری است. واقعا تا هیچ سرمایهگذاری مطمئن نشود که شما پول درمیآورید، به شما پولی نمیدهد. در این فضا شما از چه چیزی میخواهید حمایت کنید؟ خصوصا از ناحیه رگولاتوری. رگولاتوری خودش با این فضا ناآشناست. برای مثال، در این سند شرطی آورده شده است که با ۹۰ درصد این حوزه همخوانی ندارد. پس چرا اینقدر برای قانونگذاری عجله میکنند. بگذارند کمی این موضوع جلو برود و خود قانونگذار هم خودش بیشتر با آن آشنا شود، سپس اگر لازم بود اقدام به انجام کاری بکنند. الان کدامیک از استارتاپهای فینتک خطا کردهاند؟ طبق آماری، شبکههایی مانند اینستاگرام ۳ درصد محتوای مجرمانه دارد؛ یعنی ما برای این ۳ درصد روی کل اینستاگرام نظارت گذاشتهایم. شاید در استارتاپهای فینتک هم این درصد خیلی کوچک باشد پس بر مبنای چه ریسکی اینقدر حساسیت وجود دارد؟
جمالی: ظاهرا اتفاقاتی افتاده است که این حساسیت را برانگیخته.
- فارمد: درست است ولی این حساسیت را بهکل بازار اعمال کرده است. شما برای یک دزد که نمیتوانید کل شهر را بگیرید. الان بانکها بیشتر تخلف کردهاند یا استارتاپهای فینتک؟ خود بانک مرکزی بیشتر تخلف کرده است یا بانکها؟
جمالی: من با نظارت رگولاتور موافقم.
فارمد: هیچکس با نظارت مخالف نیست ولی بر مبنای شناخت. الان نظارت بااینکه ما جلوی کاری را بگیریم تا شاید اتفاقی نیفتد فرق دارد.
جمالی: رگولاتور روی یک سری مشاعات نظارت میکند. فرض کنید که فضای ارتباطات بهگونهای است که من میخواهم روی موبایل، کیف پول بدهم. اگر من به هر نفر تا ۲۰ هزار تومان بدهم، برای مثال درمجموع میشود هزار میلیارد تومان و این میشود یک درصد کل حجم نقدینگی. اگر این موضوع تحت نظارت بانک مرکزی باشد و این حسابها هم حسابهای خاصی باشد، ممکن است مشکلی ایجاد نشود ولی اگر همین میزان به ۳۰ درصد رسید، مشکل ایجاد خواهد شد. برای مثال در مورد موضوع مؤسسات اینطور شد که بر روی کاری نظارتی انجام نمیشد و ناگهان پروژهای مانند پدیده به وجود آمد و ۹۴ هزار میلیارد تومان، یعنی چیزی نزدیک به یکششم کل حجم نقدینگی ما تحتالشعاع قرار گرفت و قفل شد. الان اسنپ به وجود آمده و من از آن استفاده میکنم. من الان ۲۰۰ هزار تومان شارژ روی آن دارم. باید روی این موضوع محدودیت اعمال شود که از یک عددی بیشتر نشود شارژ کرد.
- درباره یک میزگرد
از مدتها پیش میخواستیم میزگردی با موضوع فینتک برگزار کنیم. این هفته در دو رویداد قرار است به موضوع فینتک هم پرداخته شود؛ یکی رویداد تامین مالی دانشگاه شریف و دیگری جشنواره وب است. اینکه در بخشهایی غیر از بانکداری به فینتک توجه شده به معنای این است که ماجرای فینتک از فضای بانکداری فراتر رفته است. حالا برای بخشهای دیگر هم فینتک جذاب شده است. برای این میزگرد میشد تعداد بیشتری از فعالان استارتاپی را جمع کنیم. منتها با توجه به تب سرد فینتک، ما ترجیح دادیم افرادی از طیفهای متنوع را گردهمآوریم. همین تنوع کار عکاس را هم سخت کرده بود. جمع نه یک دست جوانهای استارتاپی بودند و نه یکپارچه مدیران شرکتهای بزرگ. این روزها هر جایی که تعدادی از افراد مرتبط با بانکداری و پرداخت دور هم جمع میشوند، معمولا بحث به رویداد پرداخت ایران میرسد. کسی نیست که از به تعویق افتادن این رویداد خوشحال باشد و همه ناراحت هستند که ما با دست خودمان خودمان را تحریم کردیم. دردناکتر از همه، دانستن ماجراهایی است که در پس پرده اتفاق افتاده است. واقعا دردناک است که فردی برای منافع کوتاهمدت شخصی منافع ملی را به سخره گرفته است. در این جمع هم بحث به پرداخت ایران کشید.
قبل از اینکه بقیه برسند محمدرضا جمالی زودتر از موعد رسید و شروع کردیم به صحبتکردن. جمالی دو روز بود که درگیر گرفتن وام مربوط به شرکتهای دانشبنیان بود. البته از مدتها پیش افراد مختلفی امور وام را دنبال کرده بودند منتها کار آنقدر طولانی شده بود که جمالی خودش پی وام را گرفته بود. حرف جالب جمالی ربطی به فینتک ندارد ولی برای همه استارتاپها مهم است اطلاع از این تجربه. جمالی میگفت بعد از سالها به این نتیجه رسیدهام که کسبوکار یعنی انجام همین کارهای بیربط به اصل کسبوکار. لابهلای همین کارهای مربوط به بیمه و مالیات هم باید به برخی کارهای مهم رسید. این برای کسانی که مدام غر میزنند که شرایط انجام کار فراهم نیست خیلی مهم است که بدانند هیچ وقت هیچ چیز انقدر ایدهآل نخواهد بود که کارها منظم و مرتب جلو برود.
سید ابراهیم حسینینژاد
سید ابراهیم حسینینژاد متولد ١٣۵١؛ مدیر عامل شرکت پرداخت الکترونیک سامان (سپ)، از چهرههای شناختهشده صنعت پرداخت الکترونیکی ایران به شمار میرود. او دارای مدرک لیسانس مهندسی شیمی از خواجه نصیر و فوقلیسانس مدیریت عالی بازرگانی (MBA) است. حسینینژاد از سال ١٣٨۴ با سمت مدیر تحقیقات و برنامهریزی کار خود را در سپ شروع کرد. از سال ١٣٨٩ تا ٩۵ سکاندار معاونت عملیات این شرکت بود و از خردادماه سال جاری هم بهعنوان مدیرعامل سپ فعالیت میکند.
علی حاجیزادهمقدم
دانشآموخته مهندسی کامپیوتر از دانشگاه امیرکبیر (کارشناسی) و شریف (ارشد). مدرس و مشاور اسکرام و توسعه چابک. سابقه کار و مدیریت در بانکهای سامان و آینده و شرکت ارتباط فردا را در کارنامه دارد و در راهاندازی استارتاپهای عکسپرینت و باهمتا، شتابدهنده فینووا و بستر بانکداری باز فینوتک نقش داشته است. او هماکنون مدیر شرکت آدانیک است.
محمدرضا جمالی
محمدرضا جمالی فارغالتحصیل مهندسی کامپیوتر سختافزار از دانشگاه امیرکبیر، فوقلیسانس هوش مصنوعی از دانشگاه شیراز و دکترای هوش ماشین و رباتیک از دانشگاه تهران است. سابقه فعالیت حرفهای در شرکت توسن، سازمان هوافضا و عضویت هیات علمی دانشگاه شهید رجایی در کارنامه او از سال ۷۹ تا ۹۰ دیده میشود. از سال ۹۰ تاکنون مدیرعامل شرکت نبضافزار است و در حوزه سنجش کیفیت زیرساخت فناوری اطلاعات فعالیت میکند.
علی فارمد
علی فارمد متولد دهه ۶۰ و دانشآموخته رشته مدیریت نزدیک به ۱۰ سال است که در حوزه کسبوکارهای اینترنتی فعالیت میکند. او کار خود را با طراحی وب شروع کرده و حالا برنامهنویس ارشد و مدیر محصول است. علی تاکنون چند استارتاپ راهاندازی کرده و حدود یک سال است که یک استارتاپ در حوزه فینتک به نام حسابیت را شروع کرده که سرویس فاکتور آنلاین است و بهصورت خاص امکان پرداخت اینترنتی فاکتورها را فراهم میکند. رویداد ماهانه استارتاپهای فینتک بانام فینتاک که موردتوجه قرارگرفته از دیگر فعالیتهایی است که او این روزها مشغول آن است.
رضا قربانی
دانشآموخته مهندسی شیمی از شریف و مدیریت رسانه از تهران. سابقه کار مطبوعاتی در جاهایی مثل همشهری جوان و دیگر مجلات گروه همشهری، روزنامه شریف، جامجم، عصر ارتباط، مدیریت ارتباطات، پیوست و شنبه را دارد. از دوم اردیبهشت ماه ۹۰ شبکه راهپرداخت را راه انداخته است. در گروه رسانهای شفق در تولید کتابهایی مثل بانک ۳.۰، بانکداری مجازی، بانک دیجیتال و گسست بانکها همکاری داشته است.