بررسی چارچوب AARRR در قالب یک مثال
در این نوشته قصد دارم در قالب دو مثال کاربردی نحوه بهکارگیری چارچوب AARRR را با هم بررسی کنیم.
توضیحات مثال یک: فرض کنید قصد داریم یک اپلیکیشن کاربردی موبایل، با موضوع اشتراکگذاری عکس تولید کنیم، چیزی مشابه اینستاگرام. بیایید ببینیم هریک از این سنجهها چه میتواند باشد.
معیار جذب (acquisition): تعداد افرادی که در سیستم ثبتنام کردهاند. این افراد اپلیکیشن را نصب کردهاند و در آن حساب کاربری ایجاد کردهاند.
معیار فعالسازی (activation): گرفتن حداقل یک عکس با این نرمافزار و ویرایش آن. این مهمترین خواسته و هدف این اپلیکیشن است که تجربهای متفاوت از عکاسی و ویرایش عکس را به کاربران منتقل میکند. پس این معیار مناسبی میتواند باشد و بیانگر این است که آیا کاربران حاضر به استفاده از کلیدیترین فعالیت و یا ارزشی که اپلیکیشن به آنها منتقل میکند هستند یا خیر! این مورد را با فعالسازی حساب کاربری اشتباه نگیرید.
معیار بازگشت (retention): باز کردن اپلیکیشن به تعداد دوبار در یک بازه زمانی مشخص (مثلا روز یا هفته) میتواند در مورد این اپلیکیشن یک معیار مناسب باشد.
معیار پیشنهاد و توصیه به دیگران (referral): به اشتراکگذاری تصاویر تهیهشده با این نرمافزار در شبکههای اجتماعی میتواند معیاری مناسب برای ترغیب سایرین به استفاده از این سرویس باشد.
و درنهایت معیار درآمد (revenue): شاید عدم استفاده از اپلیکیشن و خروج از آن و عدم بازگشت به آن بیانگر معیاری برای عدم درآمدزایی این اپلیکیشن باشد (معیاری تلخ). چرا از این معیار استفاده میکنیم؟ فرض کنید مدل درآمدی شما مدل تبلیغات است، پس هرچقدر کاربران بیشتری حضور داشته باشند، میتوانید درآمد بیشتری کسب کنید و عدم وجود کاربران به معنی عدم وجود درآمد خواهد بود.
توضیحات مثال دو: فرض کنید قصد تولید یک سیستم مدیریت پروژه بهصورت آنلاین را دارید، چیزی مشابه ترلو (Trello). بیایید با هم بررسی کنیم در این مثال معیارها چه میتوانند باشند؟
معیار جذب در این اپلیکیشن تعداد افرادی است که در سیستم ثبتنام کردهاند، یعنی به آن علاقه نشان دادهاند و مراحل ثبتنام را طی کردهاند.
معیار فعالسازی، در این سرویس آنلاین، ایجاد یک کار (task) است، معمولا شما در سیستمهای آنلاین مدیریت پروژه باید یکسری کار تعریف کنید، این کارها را به افراد مختلف تخصیص دهید و روند پیشرفت و اتفاقات مربوط به آن را بررسی کنید. لذا در این مثال ترغیب شدن افراد به ایجاد یک کار معیار مناسبی است. یادتان باشد این معیار (منظورم معیار فعالسازی است) یکی از معیارهایی است که به اولین تجربه کاربر از سیستم بسیار مربوط است و طراحی برای تجربه کاربری در اینجا بسیار مفهوم پیدا میکند.
معیار بعدی، معیار بازگشت است. در این سرویس، انتقال یک کار از یک بخش به بخش دیگر معیار مناسبی است، یعنی اینکه افراد در حال استفاده واقعی از محصول شما هستند. فرض کنید کاربران وارد سیستم شوند و تعداد زیادی کار تعریف کنند و یک ماه به آن سر نزنند، این نشانه بدی است.
در معیار پیشنهاد و توصیه به سایرین در این سرویس، که یک سیستم مدیریت پروژه است و معمولا پروژه در قالب تیم انجام میشود، دعوت کردن شما از سایر اعضای تیم برای حضور در پروژه و استفاده از این ابزار جهت راهبری پروژه مقیاس بسیار مناسبی میتواند باشد.
و درنهایت معیار درآمد، اینکه چند نفر از کاربران شما حساب کاربری خودشان را از رایگان بهویژه ارتقا داده باشند معیار مناسبی میتواند در نظر گرفته شود.