یادداشت رضا جمیلی | راننده اسنپ از انتهای کردستان یک نیمدایره میزند و میافتد توی نیایش غرب. زل گرماست و راننده سخاوتمندِ کولرزننده از بیترافیکی مسیر، شادی پنهانی دارد. اما موانع بوقیشکلی که راه سئول را بسته اند، دادش را هوا میبرند. محاسبات اسنپیاش درست از آب درنیامده. نقشه را انگولک میکند. مجبور است از مسیری دیگر دور بزند تا مرا برساند به درب غربی نمایشگاه بینالمللی. همین که بعد از کشوقوس نسبتا پرزحمتی میافتد توی سئول شمال، باز سگرمههایش توی هم میرود. باید توی صف طولانی ماشینهای بازدیدکنندههای الکامپ بیستوسوم منتظر بماند. آنها که هنوز بیشترشان قانون تازهمتولد جناغیممنوع را زیر پا میگذارند. هیچکس در این گرما اعصاب ندارد. من با خودم میگویم: چرا؟ وسط یک روز گرمِ آخر تیرماه این ذوق الکامپی از کجا میآید؟
صاف میروم به سالن 8 و 9. با یادداشتی که در شماره قبل نوشتهام و پنبه بسیاری از شرکتکنندههای غیراستارتاپی الکامپ را زدهام، انتظاری هم جز این از خودم ندارم. آمدهام بروم الکاماستارز نه الکامپ. دم در ورودی، میلاد احرامپوش را میبینم. از توییترش در جریان گرفتاریها و شبنخوابیدنهایش هستم. خوشوبشی میکنم و او را با حلقه پرسشکنندگان نیمهمعترض-نیمهخوشحال تنها میگذارم. سالن غلغله است. روحم شاد شده و بیبرنامه و در مسیرهای کاتورهای راه میافتم سمت غرفهها. با بیتفاوتی معناداری از غرفههای بزرگ چشم میپوشم و خودم را میاندازم وسط راهروهای هزارتومانند استارتاپهای کوچک. به خودم میگویم غرفههای چهل پنجاهمتری که دیگر استارتاپ نیستند. از آب و گل درآمدهاند. میروم سراغ غرفههای کوچک چهار-پنج متری و شیرجه میزنم بین ایدهها و هیجانها و رویاها و خوابها و خیالها.
بادکنکهای قرمز غرفه شنبه را فانوس دریایی گشت استارتاپی کردهام تا باری به هرجهت چرخیدنم خیلی خستهام نکند. هر از چندی سر میگردانم، نگاه میکنم ببینم چقدر فاصله دارم و کجای سالن ایستادهام. با تعدادی از بچههای استارتاپی گپ میزنم. از ایدهها و جرأتها و برنامههایشان میگویند. گاه به وجد میآیم و گاه بیپرده انتقاد غلیظی از خامی یک ایده یا برنامه میکنم. بین همان تنه زدنهای ناگزیر، میان همان راهباریکههایی که بازشدنشان، ترکیبی از خواهش و لبخند و فشار آرنج را میطلبد درباره مارکت نظافت خانهها صحبت میکنم، از آینده اجاره ویلا در شمال ذوق میکنم، ابرویی از فهم نکردن ایدهای در حوزه اینترنت اشیاء بالا میبرم و از دور برای دوستی نشسته در غرفهای بزرگ دستی تکان میدهم… الکاماستارز حال خوبی دارد. دوست دارم به سبک سخنرانان تد بگویم فضا باردار انرژی مثبتی است که از تن و ذهن تکتک غرفهداران بلند میشود. راسته غرفههای کوچک، کوچههای تنگ و باریک پاییندست سالن، ساکنین محلههای کمدرآمد اما پرآرزوی الکامپ؛ بههمچسبیده و صمیمی، غوغا به پا کردهاند. یکی مشتری پیدا میکند، یکی در غرفه محقرش برندینگ استارتاپش را پیش میبرد و یکی چشمچشم میکند شاید سرمایهگذاری را به تور بیندازد.
فضا باردار انرژی مثبتی است که از تن و ذهن تکتک غرفهداران بلند میشود. راسته غرفههای کوچک، کوچههای تنگ و باریک پاییندست سالن، ساکنین محلههای کمدرآمد اما پرآرزوی الکامپ؛ بههمچسبیده و صمیمی، غوغا به پا کردهاند
نشستهام وسط غرفه «شنبه» و با کسی که از قزوین آمده و کارهای در مرکز رشد دانشگاه آزاد آنجاست یا شاید چیزی شبیه آن، حرف میزنم. گلایه میکند که اینهمه بازدیدکننده که به عشق استارتاپها آمدهاند، حرمت و احترامشان بیش از این است که بچپند روی همدیگر در یک سالن دورافتاده از نمایشگاه بزرگ الکامپ. میگویم که بازدیدکننده جای خود، با اینهمه انرژی و امید که در این غرفههای ریز و درشت و راهروهای تنگوترش موج میزند، حیف نیست که سهم حاملان این امید، از الکامپ اینقدر باشد؟ بعد در دلم حرفم را ادامه میدهم که این استارتاپیهای سرتق، سالبهسال، سالنبهسالن، الکامپ را از آن خودشان خواهند کرد.
امسال چند وزیر و مسئول ارشد دولتی و نیمهدولتی خودشان را به الکاماستارز رساندند و با استارتاپها عکس یادگاری گرفتند و حتی برخیهاشان قول سرمایهگذاری در استارتاپها هم دادند. بوی خوبی از اوضاع اکوسیستمی که امسال آن را فشرده کرده بودند توی سالن 8 و 9 بلند شده بود و دولتیهای معمولا باتاخیر هم متوجه شده بودند که آینده فضای کارآفرینی، سرمایه و اشتغالزایی اگر بخواهد رنگِ رونق بگیرد، اول و آخر باید دل به همین غرفهنشینان 5 متری خوش کرد نه آنها که در دیگر سالنها با غرفههای هشتاد-نودمتری و تابلوهای دولتی و لوگوی برندهای خارجی، نسکافه و بیسکوییت به بدن میزدند!
ترک موتور یکی از همین استارتاپیهای تازهکار نشستهام و از لابهلای ماشینهای بازدیدکنندگان میسُریم که زودتر بیفتیم توی سئول. به پیام الکاماستارز امسال فکر میکنم. به این چند روز که استارتاپیها خودشان را بیش از همیشه به رخ کسبوکارهای الکترونیک کشور کشاندند. به اینکه میشود حتی الکاماستارز را از الکامپ کسر گرفت و یک نمایشگاه تمام استارتاپیاش کرد. به اینکه در همین سالن فشرده و با همین غرفههای لانهزنبوری هم آنها نمایش باشکوهی از رویاهایشان برگزار کردند.