اگر در این اتفاق، موجی که در مخالفت با اسنپ به راه افتاد را بخواهیم از منظر ارتباطی و البته با تحلیلی جامعهشناختی و مبتنی بر مواجهه شهروندان با فناوری واکاوی کنیم به نکات ظریفی دست مییازیم. نکته جالب این واکاوی در اینجاست که بسیاری از تحلیلگران همهفنحریف فضای مجازی که برای هر پدیدهای، آسیبشناسی و تحلیلی آماده از آستین بیرون میکشند برای اولینبار فرصت یافتند تا از پدیدهای که تا دیروز به دلیل ماهیت مدرن و فناورانهاش برای آنها غریبهای فضایی بود، مچگیری کنند و باب تحلیلهای آهونالهمحور خود را رو به این فضای بکر، باز کنند. در فضای پرهیاهویی که حول این ماجرا شکل گرفت، برای بسیاری از کاربران فضای این فرصت فراهم شد تا با استفاده از ارتباطی که نام یک کسبوکار اینترنتی با یک آسیب اجتماعی پیدا کرده بود، خطکشها و شابلونهای خود را از نیام برکشند و پنبه فناوری و مواهب آن را یکجا بزنند! اما از بعد ارتباطی چیزی که جلبتوجه کرد، پاسخ دیرهنگام اسنپ به افکار عمومی بود. ضعفی که از قضا در اغلب استارتاپهای داخلی به چشم می خورد، اینکه مفهوم روابطعمومی زیر سایه مارکتینگ قرار گرفته و آنقدر که ایدههای جذاب و بفروش از این بخش تراوش میکند، در ارتباطگیری با رسانهها، پاسخگویی به ابهامات ذهنی مردم و طرحریزی استراتژی مداخله در بحران، از قافله عقب میمانند. نمیتوان وقتی طوفانی از توییتهای منفی علیه یک برند بزرگ استارتاپی شکل گرفته تنها با سکوت و یا کامنت گذاشتن پای پستهای منفی، وظیفه پاسخگویی را ادا کرد. نباید فراموش کرد که در این ماجرا، اسنپ و آسیبدیدن ایمیج آن همسنگ آسیب دیدن کل اکوسیستم استارتاپی ایران بود. از اینروست که باید استارتاپهای داخلی و بهویژه روابط عمومیهای آنها بیش از گذشته برای چنین مواقعی آمادگی داشته باشند و در بازتعریف وظایف خود، کمی از زیر سایه مفهوم مارکتینگ و البته هالههای شخصی خود در فضاهای مجازی بیرون بیایند و شخصیت حقوقی قدرتمندتری را در دفاع از برند خود به نمایش بگذارند.
مطلب قبلی
مطلب بعدی