بازی اما از لمس دسته سکان شروع میشود. کاستیهای کماهمیت، همکاران زیادی خلاق، دانشی که اندک است و دغدغهای هم برای ارتقای آن ندارد، آسمانی که نمیشناسد و افقی که معلوم نیست چرا اینقدر دور است! چقدر زود به این فکر افتاده که کجا فرود آید که تلفات به حداقل برسد. ندای «کجا اشتباه شد؟» در سرش صدا میکند..
- این وصف حال اکثر استارتاپها در زیستبوم کارآفرینی کشور است.
وقتی درصد بسیار بالایی از استارتاپها موفق نمیشوند، یعنی عوامل بسیار اندکی از موفقیت را دارا هستند. در واقع همین که تعداد کمی از آنها موفق میشوند، نشان از پایینبودن آمادگی اکثر استارتاپها برای رشد و شکوفایی است. تحلیلهای زیادی تاکنون از دلایل برد و باخت استارتاپها عنوان شده است.
در این چند سطر تلاش شده است به برخی عوامل مهم ناکامی این کسبوکارهای نوپا در کشور، نگاهی دیگر ارائه شود. شتابزدگی شاید یکی از عوامل بسیار مهم باشد. متاسفانه جایی که سرعت ذاتی امور کمی بالا باشد، امکان بروز خطای ناشی از شتابزدگی افزایش مییابد.
کارآفرینان دائما میشنوند که سریع باشند، کسبوکار را زودتر راهاندازی کنند و از جزئیات چشمپوشی کنند. همه این عبارات میتواند صحیح و بجا باشد، اما تلقی نادرست از عامل زمان، باعث اتخاذ تصمیمات آنی و سطحی شده و شتابزدگی افراطی مدیران نوپا، کار را به بیراهه میکشاند.
این شتاب نابجا، حتی در دلسردی کارآفرینان نیز دیده میشود؛ جایی که میتوان با برخی اصلاحات و صرف زمان و حوصله کافی، امید را به کسبوکار بازگرداند، فعالیتهای حیاتی متوقف میشوند و مسیرهای جدیدی جایگزین میشوند. زمان عامل کلیدی موفقیت در تمامی کسبوکارهاست و شامل کل بدنه تجارت و اقتصاد میشود.
اما سرعت بیش از حد، از عمیقشدن در موارد ضروری و تسلط پیداکردن بر مسیر مناسب کسبوکار، جلوگیری کرده و باعث گمراهی بیشتری میشود. کاستیهای درونی استارتاپها در ایران بسیار تاثیرگذار است.
در واقع استارتاپها بیشتر به خودشان میبازند تا به محیط یا بازار. این کاستیها در مدیریت تیم متبلور میشود؛ جایی که توان اجرایی کارآفرینان در قیاس با توان فنی آنها بسیار ناچیز است و چه غفلت رایجی است که فرد کارآفرین بهراحتی خود را در جایگاه یک مدیر، آن هم از نوع موفق میبیند، بیآنکه در خصوص مهارتهای هدایتی و مدیریتی و دانش کسبوکاری، احساس کمبود جدی کند.
تحلیلهای نادرست مالی از میزان پول مورد نیاز، تخمینهای فضایی از محصول و ویژگیهای مطلوب، ساختارهای پرخطا در چینش تیم، بینظمی ذهنی و عدم پایداری اهداف، حس بینیازی به ارتقای دانش تجاری و شرکتداری، بهکار بستن بدون تحقیق مشاورههای نامتناسب، تعهد غیرهمسان بنیانگذاران، مدیریت پروژه ناقص و عدم انطباق وظایف اجرایی در قیاس با اهداف اصلی، از جمله خطاهای رایج استارتاپها هستند.
به بیان دیگر خود استارتاپها اکثرا بسیار آماتور بوده و به نوعی دارای نقایص آشکاری در هدایت کسبوکار خود هستند. همه این موارد در حالی است که در برخی نظرسنجیها از خود استارتاپها، بیشتر عوامل بیرونی به عنوان دلایل عدم حصول نتیجه مطلوب بیان میشود.
مدل کسبوکار ناکارآمد عامل دیگری در این کارزار است. بازار جایی است که گردش مالی ورودی برای کسبوکار را ایجاد میکند. این گردش مالی، عامل حیاتی و اصلیترین رکن شکوفایی استارتاپ است. در ایران اکثر استارتاپها، در مواجهه با مشتریان و درک خواستهها و زیرساختهای مورد نیاز، برای حضور موفق و مداوم در بازار، دانش و تجربه اندکی دارند.
متاسفانه بیشتر از آنکه تلاش کنند تا خود را برای حضور موثر و جدی در بازار مجهز کنند، به تغییر بازار و ایجاد چالشها و روندهای جدید، بسیار خوشبین هستند. در واقع استارتاپها توانستهاند تاثیر بسیار زیادی بر بازار داشته باشند، با این وجود برنامه منظم و دقیق ارائه محصولات و خدمات به متقاضیان، کسب درآمد و تخصیص آن برای توسعه درست منابع و اساسا آن چیزی که به مدل کسبوکاری شهرت دارد، بسیار مهم است و اکثر استارتاپها نیازمند تقویت این بخش هستند. در صورت اجرای اصولی یک مدل صحیح، تغییر در روندهای بازار نیز میتواند دستاورد متعالی این برنامه باشد.
عوامل محیطی را نیز میتوان علت برونزای رخداد باخت استارتاپها تلقی کرد. عوامل بیرونی شامل زیرساختهای حقوقی و قانونی کشور، مسائل فرهنگی و عرفی و حتی سیاسی، تحریمهای بینالمللی، وجود رقبای کوچک و بزرگ و نهایتا حوادث پیشبینینشده اقتصادی و اجتماعی، میتوانند در عمل به فروپاشی کسبوکارهای نوپا بینجامند.
متاسفانه در این بخش، استارتاپها در ایران بسیار مظلوم هستند. علیرغم وجود دستگاههای حمایتگر بزرگ از بخش کارآفرینی و نوآوری و تخصیص بودجههای حمایتی متعدد، قانون رایج کشور، تفاوتی بین استارتاپ و سایر بنگاههای اقتصادی قائل نیست. خود حمایتهای دولتی نیز بیشتر از جنس وام بوده و کارآفرین ملزم به بازپرداخت آن به همراه سود در نظر گرفتهشده نیز هست.
در واقع یک استارتاپ برنده در ایران، با هوشیاری و توجه کافی به این عوامل، پیشبینیهای لازم را صورت میدهد و خود را تقویت میکند. کوچکشمردن مسائل حقوقی و قانونی و عرفی، نمیتواند سرانجام خوشی داشته باشد و استارتاپها به ناچار باید منابعی را به این موارد اختصاص دهند. حتی استارتاپهای حرفهای و توانمند نیز از تاثیر عوامل بیرونی در کشور آسیبهای زیادی میبینند.
در پایان باید اذعان داشت، تلاش کارآفرینان نوپا، برای ایجاد یک کسبوکار پایدار، علیرغم همه کاستیها و مشکلات، شایسته تقدیر است. زیستبوم کارآفرینی در کشور جوان و در مسیر پیشرو در حال تجربهاندوزی است.
عوامل عنوانشده در این متن، فاکتورهای اصلی از بین رفتن استارتاپهای بازنده در ایران هستند. صحبت در موردشان آسان و از میان برداشتن آنها، بسیار دشوار است. امید داریم که با کسب تجارب بومی کافی، حضور جدی، اصولی و پایدار صاحبان سرمایه در این بخش، اصلاح اساسی ساختار مشاوره کسبوکاری، فعالشدن بیشتر بخشهای اقتصادی دیگر در جهت همکاری با زیستبوم کارآفرینی، بهروز شدن، تعدیل و تساهل بیشتر زیرساخت حقوقی و قانونی و از همه مهمتر، جدیت کارآفرینان به تقویت دانش واقعی و جوهر کسبوکاری در خود و تیمها، توسعه هرچه بیشتری را در این بخش شاهد باشیم.