در هر رویداد و شوآفی هم که فرصت پیدا کنند، از تبلیغ رویکردهای خودشان هم دست برنمیدارند. همه ظاهرا میخواهند جوانها را دریابند اما در بسیاری از نهادها و وزارتخانهها بر همان پاشنههای قدیمی میچرخد. بگذارید سر کلمه مدیران فناوری نسل چهارم به توافق برسیم.
اگر بخواهیم نسلهای مدیران شرکتهای فعال در زمینه فناوری (به طور خاص در این نوشته، فناوریهای مالی) را بشماریم، شاید بشود گفت تا امروز سه نسل از مدیران را داشتیم و حالا زمان ورود مدیران نسل چهارم رسیده است. نسل اول افرادی مانند دکتر الهی، مسیح قائمیان، عسکری انارکی و خیلیهای دیگر بودند و هستند که در اوایل دهه ۷۰ به فکر تغییر در سیستمهای بانکداری در ایران با استفاده از فناوری افتادند. اگر بخواهیم نگاهمان محدود به بانکداری و دنیای مالی نباشد هم با اندکی تغییر همین روندها را در حوزههای دیگر طی کردهایم.
نسل دوم افرادی مانند دکتر فاطمی، مهندس منصوری، مرتضی مقدسیان و خیلیهای دیگر بودند و هستند که هر کدام در گوشهای از صنعت فناوری سعی کردند به شیوه خودشان توسعه را به پیش ببرند.
نسل سوم هم افرادی مثل دکتر شهاب جوانمردی بوده و هستند که نسبت به نسلهای قبلی ارتباط بهتری با فضاهای جدید برقرار کردهاند.
حالا و در آستانه ورود نسل چهارم مدیران فناوری هستیم. به نظر میرسد این نسل جدید تکنوکرات باشند و برخلاف نسلهای اول و دوم که دغدغههای فراوانی در زمینههای اجتماعی داشتند، این نسل بیشتر متمرکز بر اصل فعالیت هستند.
ویژگیهای نسل چهارم مدیران
از ویژگیهای این نسل این است که تمرکزشان بیشتر بر اصل کسبوکار است و بیشتر از آنکه کسبوکارها را به ماهیتی اجتماعی تبدیل کنند، دغدغه رشد فنی و مالی کسبوکارهایشان را دارند. در بخش خصوصی روحالله فاطمی، مدیرعامل فعلی توسن از این دسته است و در بخش دولتی هم محمدجواد آذری جهرمی و امیر ناظمی در این دسته قرار میگیرند.
نسل گذشته تصور میکند نسل جدید باید زندگی و کار را از آنها بیاموزد و به دنیا از دریچه نگاه آنها بنگرد
این نسل ارتباط بهتر و بیواسطهای با مردم و مخاطبان برقرار میکنند و نسبتا حضور فعالی در شبکههای اجتماعی دارند. این نسل رسانه را میشناسند و ارتباط خوبی با رسانه دارند. این نسل روابط عمومی را ابزاری حرفهای برای پیشبردن و تسهیل ایدههایشان میدانند و بیشتر از اینکه غرق مناسبات سیاسی باشند، شیفته تکنولوژی و قدرت نهفته در آن هستند. این نسل ذهنهایشان را به روی فناوری و نوآوری باز کردهاند و تغییر برای آنها یک اصل است.
وضعیت فعلی
حالا بیایید وضعیت فعلی را ببینیم. بسیاری از مدیران دولتی و غیردولتی ما متولد سالهای دهه ۴۰ و ۵۰ هستند. این مدیران امروز بیش از ۴۰سال دارند و قرار است با نسلی کار کنند که متولد سالهای ۶۰ و ۷۰ هستند.
این دو تفاوت بسیاری با هم دارند و در برخی موارد این تفاوتها به اختلاف پتانسیلهای فرسایشی تبدیل میشود. نسل ۴۰ و ۵۰ جور دیگری به دنیا و کار و زندگی نگاه میکنند و قادر به درک مدلهای ذهنی نسل ۶۰ و ۷۰ نیستند.
نسل گذشته تصور میکند نسل جدید باید زندگی و کار را از آنها بیاموزد و به دنیا از دریچه نگاه آنها بنگرد. غافل از اینکه ما با نسلی مواجه هستیم که برای اولینبار به پدر و مادرهایشان کار با فناوری را آموزش میدهند.
اگر در گذشته بچهها کار با ابزارها و فناوری را از پدر و مادرهایشان یاد میگرفتند، اکنون این رابطه برعکس شده است. در چنین شرایطی چگونه انتظار داریم بتوانیم بدون چالش امور را پیش ببریم. تا زمانی که تغییر واقعی رخ ندهد، در بر همان پاشنههای سابق خواهد چرخید.