همه ارزشهای سرمایهگذاری را باید با متر اقتصاد و پول بسنجیم؟ آیا سرمایهگذاری خطرپذیر آوردههای دیگری هم برای جامعه به همراه دارد که با همه مخاطراتی که به دنبال میآید، باز هم هستند افرادی که در این حوزه گام برمیدارند؟ دکتر حامد ساجدی، مدیرعامل شرکت شناسا، سرمایهگذاری در مسیر کسبوکارهای نوآورانه را راه ناگزیری میداند که نمیتوان از آن چشم پوشید چون جهان به این سمت میرود. نایب رئیس انجمن ویسی ایران معتقد است که سرمایه اجتماعی و امیدی که رواج این کسبوکارها در جامعه ایجاد میکنند، حتی از آوردههای اقتصادیشان هم فراتر میرود.
- صحبتهای زیادی در مورد حجم سرمایهگذاری در اکوسیستم ایران مطرح است؛ ظرفیت این حوزه برای جذب سرمایه چقدر است؟
اگر نسبت سرمایهگذاری ویسی آمریکا را مبنا قرار دهیم و ما نیمی از این ظرفیت را در کشور خود داشته باشیم، اکوسیستم ایران در هر سال ظرفیت جذب ۲۵۰۰میلیارد تومان سرمایه را دارد. البته رقمی که الان بیان میشود و تا حدی هم خوشبینانه است، حدودا ۵۰۰میلیارد تومان است اما ظرفیتهای خالی زیادی برای کارکردن در این حوزه وجود دارد.
- اگر چنین ظرفیتی برای جذب سرمایه وجود دارد، چرا تاکنون این میزان سرمایه جذب نشده است؟
یکی از بزرگترین صادرات ایران، صادرات آدم است؛ همان پدیدهای که از آن با عنوان فرار مغزها یاد میشود. پس خمیرمایه اولیه سرمایهگذاری که همان افراد نخبه هستند، در ایران وجود دارد. اما کسانی که میتوانند کارآفرینهای فعال آینده باشند، در دوران رشد و نموشان از دبستان تا مقاطع دانشگاهی عمدتا برای ورود به فضای کسبوکار تربیت نمیشوند. هر چند بسیاری از این افراد ممکن است دانشآموختگان برجستهای باشند اما با ادبیات کارآفرینی آشنایی ندارند و حتی کسبوکارهای غیرنوآور و غیرخلاق را هم تجربه نکردهاند یا سعی نکردهاند که شخصا درآمدی کسب کنند. بنابراین بین کسانی که مستعد سرمایهپذیری هستند و شرایطی که سرمایهگذار نیاز دارد که سرمایهگذاری خود را انجام دهد، شکافی وجود دارد. البته طی چند سال گذشته با شکلگیری شتابدهندهها و ترویج مفاهیم کارآفرینی و تغییر ماهیت مراکز رشد، این وضعیت کمی بهبود یافته اما مراکز رشد و امثال آنها هم نتیجه نهادهای دانشگاهی و تحقیقاتی هستند که چندان برخاسته از فضای کسبوکار نیستند؛ یعنی در مواقع بسیار مسئله سرمایهگذار این نیست که پول کافی برای سرمایهگذاری ندارد بلکه مسئلهاش این است که تیم مستعدی که بتواند ایدهای را به محصول قابل ارائه در بازار تبدیل کند، پیدا نمیشود.
- برای رفع چنین مشکلاتی چه باید کرد؟
در نگاهی درازمدت باید در سیستم آموزشی ایران بازنگری شود و به جای اینکه نمره خوب در مدرسه و کنکور را در نظر داشته باشیم، نگاهمان به ارزشهای کارآفرینانه و ارزشآفرینی باشد. هر چند ممکن است به سرعت به جواب دلخواه نرسیم و مثلا کسی که میخواهد در این حوزه سرمایهگذاری کند، نمیتواند صبر کند تا طی ۱۵سال آینده نسل جدیدی تربیت شود. بنابراین باید سراغ حلقههای واسطی برویم که آدمهای مناسب و بالقوه را به استعدادهای بالفعل هدایت میکنند؛ یعنی حتی مراحلی را ایجاد کنیم تحت عنوان پیششتابدهی و در این زمینه وقت صرف کرده و سرمایهگذاری کنیم. در واقع کارآفرینان را در کوران آیندهپژوهی و مطالعات بازار قرار دهیم.
سرمایهگذار خارجی ترجیح میدهد حداقل ریسک کسبوکارش را با اجرای ایدههای از قبل آزمایششده پایین بیاورد تا تنها ریسک منطقه محل سرمایهگذاری را تحمل کند؛ یعنی سراغ آزمایش ایدههای نو نمیرود و ترجیح میدهد نمونههای موفق و آزمایششده در سایر کشورها را به ایران بیاورد
- یعنی با وجود افراد تحصیلکرده در کشور، علم کارآفرینی در اکوسیستم کم است. به نظر شما کمبود دانش کارآفرینی میتواند در روند جذب سرمایه خارجی تاثیر منفی بگذارد؟
سرمایهگذار خارجی هم با کمبود تیمهای منسجم کارآفرینی و هم با مسائل اقتصادی و سیاسی ایران مواجه است. چون سالیان زیادی است که ارتباطات اقتصادی ما با دنیا به حداقل رسیده و سرمایهگذار خارجی نمیداند که آیا روابط حسنه فعلی ایران در دوران حاضر طی چند سال آینده هم برقرار خواهد بود یا خیر. بنابراین دغدغه سرمایهگذار خارجی این است که وارد یک ریسک دوجانبه میشود؛ هم در مورد یک نمونه کسبوکار باید ریسک را تقبل کند و هم در مورد ورود به فضای عمومی جامعه. به همین دلیل سرمایهگذار خارجی ترجیح میدهد حداقل ریسک کسبوکارش را با اجرای ایدههای از قبل آزمایششده پایین بیاورد تا تنها ریسک منطقه محل سرمایهگذاری را تحمل کند؛ یعنی سراغ آزمایش ایدههای نو نمیرود و ترجیح میدهد نمونههای موفق و آزمایششده در سایر کشورها را به ایران بیاورد. در این صورت این نوع سرمایهگذاری دیگر خطرپذیر محسوب نمیشود، چون تکرار کسبوکارهای آزمودهشده و شبیهسازی آن در فضای کشور ما به شمار میرود. البته نفس این اتفاق بد نیست و به نوعی ترویج ادبیات کسبوکار و کارآفرینی است که باعث میشود تبادل تجربه و دانش صورت بگیرد.
شاید مدل مناسبتری که بتوان در نظر گرفت همکاری سرمایهگذار خارجی با سرمایهگذار ویسی در داخل کشور باشد. در این صورت هضم و ترجمان فضای داخل و خارج بهتر اتفاق میافتاد و ارزشهای اقتصادی هم که تولید میشود، بیشتر به داخل کشور بازمیگردد. چون اگر سرمایهگذار ۱۰۰درصد خارجی باشد در صورت موفقیت کسبوکار، همه منابع درآمد به خارج از کشور منتقل میشود.
- با وجود مسائلی که بر سر راه سرمایهگذاری وجود دارد، سرمایهگذاریهایی هم صورت گرفته و وجود صندوقها و ویسیهای مختلف نشاندهنده جذابیتهایی است که در بازار ایران وجود دارد. شما چه ظرفیتها و جذابیتهایی در اکوسیستم ایران میبینید که با وجود همه مسائل باز هم گرایشهایی به سرمایهگذاری در این حوزه به چشم میخورد؟
یکی از جذابیتها مربوط به بازار گسترده ایران است که در حوزههای بسیاری هنوز بکر مانده است. از طرفی علاقهمندی ذاتی ایرانیها به مسائل نو و جدید است؛ یعنی در مواردی که برای مردم ضرورتی هم وجود ندارد از محصولات جدید استقبال میکنند. مثلا در سالهای گذشته در هر خانهای کامپیوتری وجود داشت که ممکن بود خانوده نیاز چندانی هم به آن نداشته باشد و الان بسیاری از مردم گوشیهای هوشمندی دارند که از سرویسهایش استفاده چندانی نمیکنند. همچنین بعضی از حوزههای اقتصاد سنتی که قبلا کمریسک و با بازده اقتصادی تلقی میشدند، طی سالهای اخیر دچار نوعی رخوت شدهاند و طبیعتا برخی از سرمایهها به سمت حوزههای جدید سوق پیدا کردهاند. از طرفی وجود شبکههای مجازی و اخبار خارجی این فرصت را فراهم کرده که نمونههای موفق خارجی برای عامه مردم آشنا و ملموس شوند و این روندی است که روی کل جامعه تاثیر گذاشته است. دغدغههای مربوط به بحران اشتغال افراد تحصیلکرده هم بر روند رویآوری به حوزههای فناورانه و جدید موثر بوده است. بنابراین به چنین حوزههایی روی آوردهاند هر چند ممکن است بازگشت اقتصادی و ریسکهای این حوزه هنوز کاملا در نظر گرفته نشده باشند. به همین دلیل به نظر میرسد که نوعی جوگیری هم بر این حوزه حاکم شده و زمانی که تب این جوگیری فروکش کند، چهره بازیگران واقعیتر آن را ببینیم.
- به نظر میرسد که تاکنون جذب سرمایه، بیشتر از منابعی است که به نوعی از جنس خود کسبوکارهای آنلاین بوده یا با این حوزه آشنا هستند و اکوسیستم ایران هنوز از بدنه سنتی بازار، جذب سرمایه چندانی نداشته است. شما چقدر با حضور سرمایهداران بخش سنتی که این حوزه را نمیشناسند، موافق هستید؟
اگر چه میتوان به موفقیت تکستارههای این حوزه دل بست اما خطرپذیری جزو ذات کسبوکارهای فناورانه است. بنابراین سرمایهگذاران سنتیتر نباید بخش بزرگی از سرمایه خود را به این حوزه وارد کنند. یعنی مثلا بیش از ۳ تا ۵درصد سرمایه خود را در این حوزه صرف نکنند وگرنه دچار شوکهایی میشوند که ممکن است برای آنها غیرقابل تحمل باشد. اما تحمل آنها وقتی با حجم کم ورود میکنند، بیشتر میشود و حتی اگر شکست هم بخورند، شوکهای بزرگی به آنها وارد نمیشود، چون در این حوزه اگر روی ۱۰طرح سرمایهگذاری شود، ممکن است هیچکدام موفق نشوند یا هر ۱۰ طرح موفق شوند. بنابراین شکلگیری صندوقهایی که از پذیرهنویسی تشکیل میشوند و سامانههای جمعسپری مالی روش بهتری برای جذب سرمایه عمومی و بخش سنتی است. چون به جای آدمهای معدود با سرمایههای بزرگ، افراد متعدد با سرمایهگذاری کم وارد این حوزه میشوند. بنابراین هم افراد بیشتری درگیر میشوند و هم سرمایهگذاریهای بیشتری انجام میشود. همچنین هر چقدر تعداد آدمها بیشتر شود، سهم سرمایهشان کمتر میشود و بنابراین در صورت شکست کسبوکارها، شکست بزرگی نصیب سرمایهگذارها نمیشود، بلکه تجربهای کسب میکنند که شاید در آینده آنها را به سرمایهگذاری مجدد هم ترغیب کند.