مسئولیت اجتماعی، اعتماد یا اعتبار بازار همیشه از جنبههای مهم کسبوکارها بوده و تا حدودی همچون آیینی تغییرناپذیر در بطن بازار وجود داشته است؛ از حجرههای زیر طاق بازارهای سنتی آغاز شده و حالا به عصر کسبوکارهای نوین از نوع اینترنتیاش هم راه یافته است. از ساخت مدرسه، آبانبار، مسجد، خیرات کردن، برگزاری مراسم عزاداری و مولودی شروع شده و امروز در عصر ما به تهیه آذوقه برای آهوهای دچار خشکسالی و فروش آثار هنری هنرمندان مناطق محروم منجر شده است. اما سوالی که در این میان مطرح میشود این است که اصولا چرا کسبوکارها و صاحبان کسبوکارها چنین مسئولیتی را برای خود در نظر گرفتهاند و این نقش چه کارکردی برایشان دارد؟ چرا استارتاپها برای کسبوکار خود مسئولیت اجتماعی تعریف میکنند و چه ظرفیتهایی برای پیشبرد اهدافی از جنس مسئولیت اجتماعی دارند؟ نکته دیگری که در ارتباط با این موضوع وجود دارد، ماهیت دوگانه نقش کسبوکارهای اینترنتی در برآورده کردن مسئولیت اجتماعی است؛ کسبوکاری مانند دیجیکالا به عنوان یک بنگاه اقتصادی بزرگ، فروش صنایع دستی را در وبسایتش آغاز میکند و بیشترین خدمترسانی را برای هنرمندان مناطق محروم در نظر میگیرد و از طرفی استارتاپهایی با ماهیت جمعآوری حمایتهای مالی مردمی و ترویج این فرهنگ راهاندازی میشوند. اهمیت چنین موضوعی «شنبه» را بر آن داشت تا در شماره این هفتهاش به آن بپردازد و در نشستی با جواد یزدانی از استارتاپ دونیت، گلرخ بحری از استارتاپ مهربانه و امیرتهرانی، مدیر مارکتینگ دیجیکالا، این موضوع را بررسی کند. البته قرار بود نماینده بامیلو هم در این میزگرد حضور داشته باشدکه در لحظات آخر اعلام شد به دلیل مسافرت نتوانسته حضور پیدا کند .
- روند روبهرشد راهاندازی استارتاپها رفتهرفته بازار بزرگی را در ایران ایجاد کرده است. بازاری با بازیگرانی که روز بهروز در حال افزایش هستند و آمار از درآمدزایی قابل توجهی در این حوزه خبر میدهد. اما آنچه در مبحث امروز ما مورد توجه است، رفتارهای اجتماعی استارتاپها بهعنوان بنگاههای ریز و درشت اقتصادی است. رفتارهایی که با عنوان مسئولیت اجتماعی تعریف میشود. مثلا دیجیکالا پروژه «به رنگ مهربانی» و بامیلو کمپین «کلیک مهربان» را در ماه رمضان اجرا میکند و استارتاپهایی ایجاد میشود که ماهیت جمعآوری منابع مالی برای پروژههای ریز و درشت را دارند. چرا اینترنت و کسبوکارهای اینترنتی بهعنوان بخش نوینی از بازار نمیتوانند یکسره از مسئولیتهای اجتماعی شانه خالی کنند؟
تهرانی: هرچه کسبوکارها بزرگتر شوند، انتظارات جامعه نیز از آنها بیشتر میشود. در حقیقت پرداختن به مسئولیت اجتماعی بهنوعی پاسخگویی به انتظارات جامعهای است که کسبوکار در آن شکل گرفته است. یعنی اگر کسبوکارها از جامعه درآمدی دارند باید در نقطهای به لحاظ مالی چیزی به اجتماع اضافه کنند. بنابراین ایجاد استارتاپ و راهاندازی کسبوکار در حوزه وب به معنای درآمدزایی صرف نیست، بلکه استارتاپها هم مانند هر بنگاه اقتصادی دیگری در قبال جامعه هدف و بازاری که در آن فعالیت میکنند، وظایفی دارند.
یزدانی: مسئولیت اجتماعی در همه فرهنگها وجود دارد و اصطلاح خارجیاش سیاسآر است و جنبههای متفاوتی دارد و حتی تا حدودی به یک الزام اجتماعی برای کسبوکارهایی تبدیل میشود و اگر کسی چنین جنبهای برای تجارتش در نظر نگیرد، نکوهش میشود. مثلا حجرهدار سنتی باید برای تهیه جهیزیه و گلریزان زندانها مشارکت کند. چون شرکت در این مسائل، حیات اقتصادیاش را بیمه میکند و حتی گاه صورت معامله به خود میگیرد. از طرفی ماهیت مسئولیت اجتماعی، چنین مسئلهای را توجیه میکند. چون مسئولیت اجتماعی امری عمومی است و در مورد همه افراد اجتماع صدق میکند. بنابراین بنگاهها و کسبوکارهای اقتصادی هم از این داستان مستثنا نیستند. مثلا در حوزه کرادفاندینگ، اصل بر اجتماع و همکاری است. بنابراین مردم و اعتمادشان در این شیوه مهمترین سرمایههای این کسبوکارها است و نفع این اعتماد در نهایت به خود کسبوکارها برمیگردد. هر چند مارکت کرادفانودینگ ایران بسیار کوچک است و بازیگران اندکی دارد اما این بازیگران میتوانند با جمعسپاری توان مالیشان، کارهایی را انجام دهند و مسئولیت اجتماعی خود را ایفا کنند.
- کما اینکه اگر دیجیکالا از ابتدا چنین نقشی را هم برای کسبوکارش تعریف میکرد، الان هزینههای بسیار کمتری را برای پررنگ کردن این نقش متحمل میشد.
تهرانی: تعریفی که ما در دیجیکالا از مسئولیت اجتماعی داریم این است که ما در جایی میتوانیم اجرای بهتر و موفقتری داشته باشیم که آن جا و مکان و جامعه رشد بیشتری از هر لحاظ که فکرش را بکنید، کرده باشد. یعنی محیطی که در آن فعالیت میکنیم، محیطی مناسبتر باشد و این به بهتر کار کردن ما منجر میشود. ما نسبت به جامعهای که ما را در خود جای داده است، مسئول هستیم. به نظر من وقتی از این شکل سنتی مسئولیت اجتماعی فاصله میگیریم و به آن نگاه میکنیم، میبینیم که سیاسآر هم دقیقا همین کار را انجام میدهد. یعنی میگوید وقتی از یک محیط یا جامعه سود میبرید، باید به آن کمک هم بکنید.
بحری: هر کدام از ما به جامعهای که در آن زندگی میکنیم دینی داریم که باید ادایش کنیم. مثلا در قبال افراد بیکار، در قبال کودکان کار و… اگر برای هر کدام از این افراد و افراد مشابهشان فکری نشده و مشکلشان حل نشود، در نهایت دودش به چشم کسبوکارها هم میرود و جامعه هدفش آسیب میبیند. هرچه جامعهای بدون مشکل پیش رو داشته باشیم، ضریب موفقیت صاحبان تجارت نیز افزایش مییابد. به همین دلیل گاه حتی یکهزار تومان هم میتواند تاثیرگذار باشد. چنانچه شیوه و روش کرادفاندینگ بر همین اصل بنیان نهاده شده که قطره قطره جمع میشود و میتواند قدرت تغییری در حد دریا داشته باشد. البته باید تاکید کنم که این مسئله صرفا ویژه کسبوکارها نیست و روش «کرادفاندینگ» در واقع این مهم را ترویج میکند که هر شخصی با هر توان مالی میتواند در تغییرات مثبت احتمالی جامعهاش سهیم باشد.
- به دلایل ضرورت برعهده گرفتن مسئولیت اجتماعی بیزینسها اشاره کردیم؛ اما سوالی که در اینجا وجود دارد این است که مثلا دیجیکالا چرا این مسئولیت را به شکل سنتیاش پیش نبرد و مثلا مدرسه نساخت یا خانم بحری و آقای یزدانی چرا در حوزه مسئولیت اجتماعی استارتاپ راهاندازی کردهاند که سودآوریاش در بازه زمانی بلندتری اتفاق میافتد؟
بحری: بحث مسئولیت اجتماعی در قبال اجتماعی که کسبوکار در آن ایجاد شده است، اینقدر برای بنیانگذار مهربانه مهم بوده که استارتاپش را در همین زمینه ایجاد کرده است. به این دلیل که بنیانگذار میگوید من در دوران کودکی و در مسیر زندگیام به افرادی مدیون هستم و میخواهم از طریقی جبرانش کنم. به این ترتیب حوزه وب یکی از بهترین جایگاههایی بود که میشد استارتاپی مانند مهربانه را راهاندازی کرد. استارتاپی که به نوعی نسخه آنلاین موسسات خیریه است و تنها با همین مراکز هم همکاری دارد. در واقع ۲٫۵ سال پیش که مهربانه شروع به کار کرد و وارد حوزه کرادفاندینگ شد، فکرش را هم نمیکرد که به این اندازه از آن استقبال شود. اما همین استقبال هم نشان میدهد که چنین فرهنگی در کشور ما نهادینه شده و فضای وب میتواند بستری باشد که این مسئله بیش از پیش گسترش یابد. مسئله دیگری که من میخواهم به آن اشاره کنم مربوط به جمعسپاری اعداد خرد و تبدیلشان به اعداد بزرگ است. شاید ارقامی که یک استارتاپ میتواند جمعآوری کند، در مقابل مراکز و موسسات خیریه اصلا به چشم نیاید اما این فضا از ظرفیتهای همه اقشار جامعه برای انجام مسئولیت اجتماعی کمک میگیرد و نه یک قشر خاص.
تهرانی: شکل اجرای مسئولیت اجتماعی دیجیکالا چندین دلیل دارد؛ دلیل نخست اینکه این حوزههای مورد اشاره شما در حال حاضر متولی دارند. بنابراین ما سعی کردیم دست روی ظرفیتهایی بگذاریم که کمتر به آنها پرداختهاند. در این زمینه میراث فرهنگی اهمیت زیادی داشت چون همیشه بهعنوان میراث ملی و معنوی کشورمان مورد توجه بنیانگذاران این کسبوکار بوده است. در واقع دیجیکالا با حمایت از میراث فرهنگی میخواهد به کارآفرینی و رشد فرهنگ کارآفرینی کمک کند. چراکه وقتی هنرمندی بتواند کالاهای خود را بفروشد، کارش را ادامه میدهد و حتی اعضای خانوادهاش را در کار دخیل میکند. همچنین از مردم محلی مواد اولیه خریداری میکند و افراد بومی را نیز درگیر کار میکند. همین امر در نهایت به رشد کار و درآمدزایی و زندهماندن بسیاری از هنرهای بومی و محلی منجر میشود. همچنین بسیاری از هنرها و کسبوکارهای هنری در زمینه صنایع دستی که در حال تعطیلی و از دست رفتن بودهاند، با رونق گرفتن کاروبارشان از طریق فروش در دیجیکالا کارشان را ادامه دادهاند. البته دیجیکالا در بعضی از حوزههای سنتی هم ورود کرده و کارهای آموزشی را در مناطق محروم انجام داده؛ البته نه به معنای سنتیاش که ترجیح میدهیم خیلی روی آن مانور ندهیم. اما در حال حاضر از نقاط مختلف کشور بهطور مستقیم با ۱۷ هنرمند کار میکنیم و مثلا در هفته میراث فرهنگی در سال جاری، حدودا ۲۴۰ میلیون تومان فروش صنایع دستی داشتیم.
یزدانی: حرفهای من آمیزهای از حرفهای دوستان است. در بخشهای سنتی مسئولیت اجتماعی ورود شده و حوزههای بکر زیادی دستنخورده باقی مانده که نیاز به کمک دارند. مثلا در بخش حمایت از محیط زیست و کمک به حیواناتی که به دلیل خشکسالی به آب و علوفه دسترسی ندارند؛ دونیت در این زمینه، پروژههای آهوها را پیش برد یا پروژه ساخت کتابخانه در یکی از روستاهای استان سیستانوبلوچستان و تجهیز این کتابخانه با کمکهای مردمی. روستایی که ۷۵ درصد مردمش باسواد هستند اما تا قبل از این هیچ مرکز فرهنگی نداشتند.
- آنچه از خلال صحبتها برمیآید، این است که اجرا و انجام مسئولیت اجتماعی به نوعی آیندهسازی برای جامعه و در نتیجه برای حیات کسبوکارها است. دست گذاشتن روی چنین مسائلی تا چه اندازه میتواند مفهومی مثبت از استارتاپها و جذب سرمایههای داخلی و خارجی برای راهاندازی چنین کسبوکارهایی ارائه کند و چقدر بر مثبتتر شدن تراز اکوسیستم استارتاپی ایران تاثیرگذار است؟
تهرانی: به نظر من و مطابق تجاربی که در این فضا تاکنون داشتهایم، برآوردهکردن مسئولیت اجتماعی در قبال جامعه، ۱۰۰ درصد بر فضای کسبوکار و بهویژه در مورد استارتاپ تاثیرگذار است. دیجیکالا در این زمینه تاثیر مثبت انجام این مسئولیت را دیده است. یعنی با ایجاد پلتفرمی برای هنرمندان گوشه و کنار ایران، امکان فروش مستقیم و بدون واسطه آثارشان را فراهم کرده است تا از فروش آثارشان بیشترین سود را ببرند. در صورتی که قبل از این شاید تنها یکپنجاهم دستمزد واقعی نصیبش میشد و سود اصلی به جیب واسطههایی میرفت. در ادامه شکلگیری چنین روندی دفتری را در زاهدان ایجاد کردهایم که مختص صنایع دستی است و این علاوه بر دفتر توزیع کالایی دیجیکالا است. با انجام چنین کارهایی مسئولان هم به فروش صنایع دستی در درگاههای وب، نظر مساعدی پیدا کردهاند. مثلا یکی از مسئولان بلندپایه گردشگری کشور به ما میگفت من فکر میکردم که شما موبایلفروش هستید و فکر نمیکردم از طریق فضای وب بتوان چنین خدماتی به جامعه و بهویژه جامعه هنری ارائه داد! البته این حرف به ما نشان داد که ایراد از دیجیکالا بوده که تاکنون نتوانسته بعد اجتماعیاش و دغدغههای اینچنینی خود را به خوبی نشان دهد. اما از این به بعد دیجیکالا روی چنین ابعادی از کسبوکارش مانور بیشتری میدهد. این نقش دیجیکالا تاثیرات دیگری هم در پی داشت؛ مثلا به لحاظ آورده مالی میتوانم به پیشنهاد میراث فرهنگی اشاره کنم که در جواب این عملکرد ما در حوزه میراث فرهنگی و فروش صنایع دستی در دیجیکالا که گفتند میتوانید از تبلیغات تلویزیونی با ۷۵ درصد تخفیف استفاده کنید که ما اصلا روی تبلیغات تلویزیونی برنامهای نداشتیم. اما کسبوکارهای دیگر این حوزه که بخواهند بیشتر دیده شوند، این نوع حمایتها میتواند کمک زیادی به پیشرفتشان بکند.
بحری: ایرادی که در این میان وجود دارد و استارتاپیها به خوبی لمسش میکنند این است که افرادی که در حوزههای دولتی حضور دارند اصلا درکی از استارتاپ ندارند. استارتاپ، دنیای جوانها است و افرادی حاضر در این حوزه سن و سال بالایی ندارند؛ از طرفی در فضای کسبوکار ایران این عادت فکری وجود دارد که بیزینس مال کسانی است که سن و سالی ازشان گذشته باشد. در حالی که همین افراد هم روزی جوان بودهاند و طی کار به تجربه رسیدهاند. نکته مورد نظر من این است که باوری روی ظرفیتهای حوزه استارتاپی با حضور تعداد زیادی جوان تحصیلکرده، وجود ندارد. الان مسئله این است که باوری نسبت به این جوانان وجود ندارد که اینها میتوانند وجود داشته باشند، رشد و تغییری ایجاد کنند. بنابراین حمایتهای دولتی کماکان کمرنگ است، چون هنوز این حوزه را باور نکردهاند و ظرفیتهایش را قبول نکردهاند.
- من از حرفهای شما این برداشت را میکنم که نهتنها استارتآپها کسبوکارهای جوانی هستند و فضای آنها هم نو و بکر است، بلکه بازیگران اصلی این حوزه نیز جوان هستند که معمولا بین ۲۰ تا ۳۵ سال سن دارند. از طرفی همین نسل جوان برای کسبوکار خود مسئولیت اجتماعی تعریف کردهاند که نشان میدهد تنها قشر سنتی بازار نیستند که میتوانند چنین کارهایی را انجام دهند و اگر حمایتهای دولتی را هم به خود ببینند یا حداقل سنگاندازی در این مسیر نباشد، چه بسا بتوانند تاثیرگذاری عمیقی داشته باشند.
بحری: به نظر من اینکه استارتاپها چنین مسئولیتهایی را پذیرفتهاند نشاندهنده این موضوع است که فرهنگ مسئولیت اجتماعی در بعد وسیعتری در حال شکلگیری است. نسل جوان خواهان تغییر است، بنابراین میتواند تغییرات مورد نظرش را اعمال کرده و ایجاد کند. البته ما بهویژه در بحثهای مربوط به کرادفاندینگ بر این نکته تاکید داریم که افراد تا میتوانند مستقل عمل کنند و مثلا خواهان کمکهای مستقیم دولت نباشند. البته دولت میتواند در بسترسازی همراه استارتاپها باشد. یعنی داریم به سمتی حرکت میکنیم که کرادفاندینگ با سرمایهای که جمع میکند در نهایت حامی مالی استارتاپها خواهد بود. علاوه بر همه اینها، فرهنگسازی جدید در حال رخ دادن است. مثلا همین بحث خرید آنلاین، استفاده از خدمات آنلاینی چون اسنپ و تپسی، ولی دولتمردان ما این دیدگاه جدید را ندارند و همین مسیر را ناهموار میکند.
تهرانی: ولی من در این زمینه مشکل را از خودم میبینم. یعنی اگر من خودم را به خوبی معرفی کنم و بهخوبی زوایای مثبت کار را نشان دهم، کل جامعه از عموم مردم تا مسئولان من را باور میکنند. اما در فضای کاری ما داستان به این صورت است که در گامهای نخست، چند بانگ بلند برای اعلام حضور داریم ولی هر کسی سرش را در برف فرو میکند و جنبههای مهم کار را نمیشناسد. در حالی که هر از چندگاهی باید دستاوردها را نشان داد. یک کسبوکار موفق همواره باید خودش و نقشهایش را در اجتماع نشان دهد. مثلا دیجیکالا که الان ۹ ساله شده، از سال هفتم خود انرژی و هزینه و زمان زیادی را برای این بخش خود اختصاص داده اما رسانهای نشده بود. دیجیکالا در گام نخست باید این بخش کارش را هم تقویت میکرد و مهمتر از آن انجام چنین کارهایی و برداشتن چنین گامهایی را باید بهخوبی نشان میداد؛ زیرا در این صورت دیگر کسی نمیتواند به دیجیکالا بگوید که صرفا موبایلفروش هستید.
یزدانی: چند بحث در این میان وجود دارد. اینکه استارتاپ در شروع کار مسئولیت اجتماعی داشته باشد یا نداشته باشد، آیا این امر وظیفه متوسطها و بزرگهاست یا تازهکارها هم چنین وظایفی دارند و چه سودی از آن نصیبشان میشود؛ اعم از سود اقتصادی و سود اجتماعی. اتفاقی که برای خود ما افتاد این بود که میخواستیم سازمانها، شرکتها و پروژههای خیلی بزرگ را وارد دونیت کنیم و این همکاری اتفاق نمیافتاد، چه از سمت سازمانهای دولتی و چه بخشهای خصوصی. با فضای سنتی که در این سازمانها وجود دارد، هیچ کدام رغبتی به همکاری با ما نداشتند و سن ما را قابل توجه نمیدانستند. از ما میپرسیدند که معرف تو کیست و از طرف چه کسی آمدهای یا از ما میخواستند که مانند یک بیزینسمن هزینههای آنچنانی بپردازیم تا با ما کار کنند. وقتی این اتفاق افتاد، سراغ انجیاوهای تازه راهافتاده و شرکتهای تازهکار رفتیم تا جایی که پروژههای ۵۰۰ هزار تومانی داشتیم تا ۱۵ میلیون تومانی؛ یا در پروژهای مربوط به انجمن اوتیسم، باوری نسبت به ما نداشتند اما یک سال بعد که موفقیت ما را دیدند، خودشان با ما تماس گرفتند و پروژه به ما معرفی کردند. حتی در حال حاضر و با رشدی که کار ما داشته، موسسات دولتی مانند سازمان بهزیستی هم به ما پروژه میدهند. یعنی گامهای ریز و درشت ما، فضا را تلطیف کرده و اثربخشیاش را نشان داده است.
- با توجه به این مسئله که میفرمایید مسئولیت اجتماعی باید از بدو تولد استارتاپها همراهشان باشد و از طرفی وقتی به مسئولیت اجتماعی کسبوکاری چون دیجیکالا نگاه میکنیم، هزینههای مالی بالایی را میبینیم که در این زمینه متحمل میشود و از طرف دیگر مفهوم استارتاپ معمولا طیفی از مسائلی چون سرمایه اندک و تجربه کم و در آغاز راه بودن را در خودش دارد. بفرمایید که آیا مسئولیت اجتماعی تنها بعد مالی دارد یا میتواند در اشکال دیگری هم اجرایی شود؟
- با توجه به این مسئله که میفرمایید مسئولیت اجتماعی باید از بدو تولد استارتاپها همراهشان باشد و از طرفی وقتی به مسئولیت اجتماعی کسبوکاری چون دیجیکالا نگاه میکنیم، هزینههای مالی بالایی را میبینیم که در این زمینه متحمل میشود و از طرف دیگر مفهوم استارتاپ معمولا طیفی از مسائلی چون سرمایه اندک و تجربه کم و در آغاز راه بودن را در خودش دارد. بفرمایید که آیا مسئولیت اجتماعی تنها بعد مالی دارد یا میتواند در اشکال دیگری هم اجرایی شود؟
یزدانی: مسلما بعد مالی مربوط به زمانی است که کسبوکارها به یک جایگاهی از ثروت رسیدهاند، توجه به مسئولیت اجتماعی بدون بعد مالی از شما انتظار میرود. من فکر میکنم الان از دیجیکالا این انتظار میرود که حتما پولی خرج کند. اما برای استارتاپهای نوپا قضیه فرق دارد. اما این استارتاپها میتوانند با همافزایی توان مالیشان را افزایش دهند یا گستره کارشان را کوچکتر انتخاب کنند اما این بعد را داشته باشند. مثلا میتوانست از ابتدا با یک هنرمند شروع کند و در کنار کسبوکار خودش بعد اجتماعی کارش را هم افزایش میدهد و قدرت اقتصادی آن فرد را هم بیشتر میکرد. در واقع من معتقدم که مسئولیت اجتماعی همیشه صبغه مالی دارد ولو محدود و اندک.
تهرانی: کمپین جالب توجهی هم اینتورک راهاندازی کرده بود به نام «بین خطوط برانیم». چاپ استیکرهایی بود که به نظر هم نمیرسد هزینه مالی بالایی برایشان داشته باشد. این کار هم به نوعی مسئولیت اجتماعی این کسبوکار است که به این شیوه به آن پرداخته است، یعنی میخواهم بگویم که مسئولیت اجتماعی همیشه هم ابعاد بزرگ مالی ندارد.
بحری: در مورد ابعاد مالی داشتن یا نداشتن مسئولیت اجتماعی باید به این نکته اشاره کنم که ما در مهربانه تجاربی داریم که معانی بیشتری از مسئولیت اجتماعی را پیش رویمان قرار داد. مثلا افرادی هستند که با مهربانه کار میکنند و هیچ چشمداشتی ندارند و در واقع حامی معنوی ما محسوب میشوند. این هم به نوعی برآوردن مسئولیت اجتماعی است. حتی کمکهای یکهزار تومانی هم وجهه اجتماعی دارد و در کسبوکار ما وقتی کنار سایر کمکهای اینچنینی مینشیند، اهمیت خود را نشان میدهد. البته من هم با آقای یزدانی موافق هستم که مسئولیت اجتماعی کسبوکارهایی که مراحل رشد را طی کردهاند و به نوعی به مرحله برندینگ رسیدهاند، به لحاظ مالی هم ابعاد بزرگتری به خود میگیرد و دیگر صرفا حمایت معنوی را ازشان قبول نمیکنند. اما من میخواهم بر این نکته تاکید کنم که استارتاپهایی که خود در حوزه مسئولیت اجتماعی راهاندازی میشوند، به خودی خود میتوانند مروج فرهنگ توجه به مسئولیت اجتماعی باشند.
تهرانی: در این ارتباط میتوانم به کمپین ماه رمضان دیجیکالا اشاره کنم به نام «به رنگ مهربانی» که قرار شد ۵ درصد از مجموع فروش هر هفته ماه مبارک رمضان دیجیکالا به یک انجمن خصوصی که به واسطه کمکهای مردمی اداره میشود، اهدا شود که رقم قابل توجهی میشد اما مسئله مهمتر ویدئوها و پیامهایی بود که از مردم به دست ما میرسید و اینکه هر کسی بهنوعی هر آنچه از دستش برمیآمد، انجام میداد. یعنی به نوعی فرهنگ این کار ترویج شده بود و اهمیت این مسئله برای دیجیکالا از ابعاد مالیاش بسیار بیشتر بود. (لازم به ذکر است، عواید حاصل از فروش محصولات در هفته اول ماه مبارک رمضان، به انجمن دیابت گابریک اختصاص مییافت. انجمن دیابت گابریک حدود ۱۰۰ هزار نفر از افراد دیابتی کشور را تحت پوشش خود دارد و فعالیتهای ویژهای در راستای بهبود شرایط کودکان دیابتی انجام میدهد.)
- دولت به موسسات خیریه در شکل سنتی آن، نظر مثبتی دارد. فکر میکنید که استارتاپهای حوزه مسئولیت اجتماعی و کسبوکارهایی چون دیجیکالا میتوانند با قدرت در این زمینه عمل کنند و چنین جایگاهی به دست بیاورند؟ یعنی بازوی قدرتمندی برای دولت باشند که نیازهای جامعه را برآورده میکند؟
یزدانی: به نظر من دولت بهتر است در بسیاری از موضوعات ورود نکند و تنها زمینهها را آماده کند و مانع کار ما نشود. چون معتقدم که کار مردمی نتیجه بهتری میدهد. بنابراین ما هیچگاه نمیخواهیم که دولتی باشیم اما در نهایت کارکردمان به نحوی است که سودش به جامعهای میرسد که دولت در آن حضور دارد. در این صورت شاید بسیاری از وظایف دولت توسط این استارتاپها و کسبوکارهای کوچک با سرمایههای اندک انجام میشود.
بحری: کرادفاندینگ میتواند در اقتصاد کشور تاثیرگذار باشد و کمک زیادی به دولت و جامعه بکند. یعنی دولت به جای اینکه هزینهها و زمانش را صرف مناطق مختلف جامعه بکند و خودش حضور مستقیم داشته باشد، اجازه بدهد این چرخه کمکرسانی توسط مردم اداره شود و این چرخ بین مردم بچرخد.
تهرانی: من فکر میکنم استارتاپها و بهطور کلی کسبوکارهای حوزه وب به دلیل داشتن ماهیت مردمی و داشتن مخاطبان میلیونی از مناطق دور و نزدیک یک کشور به راحتی میتوانند بسیاری از آسیبهایی را که حتی ممکن است از چشم دولت دور مانده باشد، از طریق مردم شناسایی کرده و با صرف هزینههایی که شاید خیلی هم بالا نباشد، این نیازها را پوشش دهد. حتی این کسبوکارها با مسئولیت اجتماعی خود میتوانند از اعتمادی که نسبت به آنها وجود دارد و وجهه مثبتی که در اجتماع دارند، استفاده کنند و برای مراکز مختلف و موارد متعدد کمکهای مردمی را جمعآوری کنند. کما اینکه دیجیکالا در پروژه ماه رمضان چنین کاری را انجام داد و رقم قابل توجهی هم جمعآوری شد.
- خانم بحری و آقای یزدانی بفرمایید که با راهاندازی استارتاپ در چنین حوزهای با چه چالشهایی روبهرو هستید و چگونه قرار است اعتماد مردم را به کسبوکارتان جلب کنید تا بتوانید با موسسات خیریه رقابت کنید و سهمی از این بازار را به خود اختصاص دهید؟
بحری: بیشترین تمرکز کرادفاندینگ بر پولهای خرد و کمکهای اندک است. ما همیشه یک جمله را تکرار میکنیم که با یکهزار تومان هم میتوان به تکمیل یک پروژه کمک کرد. از طرفی سن مشتریان و مخاطبان ما اغلب بین ۲۵ تا ۳۵ سال است که دغدغه موثربودن دارند و از طرفی به هر جایی اعتماد ندارد و اینکه میبینند که برای گزینههای متفاوتی کمک جمع میکنید، برایشان جالب است. چون بسیاری از موسسات خیریه روی بیماریها تمرکز میکنند؛ اما ما پروژه مدرسهسازی را پیش بردیم و استقبال شد. البته شفاف بودن کرادفاندینگ نیز به جذابیتش کمک میکند، چیزی که در موسسات خیریه کمتر دیده میشود و افراد نمیدانند هزینهای که میپردازند کجا و چگونه هزینه میشود.
یزدانی: در زمینه اعتمادسازی اتفاقی که برای دونیت افتاد، همین بحث شفافیت بود. ما فکر میکردیم که شفاف هستیم و در وبسایت هم چیزی را از کسی مخفی نکردهایم. اما وقتی دقیقتر بررسی کردیم، مسائل بسیاری را رصد کردیم که از دید بازدیدکننده پنهان بود. بهطور کلی کرادفاندینگ دو نوع مشتری دارد؛ یکی کسانی که پروژه را ارائه میدهند و کسی که به پیشبرد پروژه کمک میکند. بنابراین باید همه مراحل را شفاف بیان کنیم. شرح گزارش به صورت فیلم و عکس و انتشارش در بلاگ از دیگر اقدامات ما بود. آخرین کار ما انتشار اسناد شفافیت بود. به این صورت که ۵۰۰ تراکنش آخر دونیت را منتشر کردیم تا چگونگی هزینه شدن ریال به ریال پولهای کمکی را نشان دهیم. بحث دیگری که در مورد پروژهها در کرادفاندینگ مطرح است، بحث همه یا هیچ است. به این صورت که یک پروژه که معرفی میشود، هزینههای مورد نیازش و مدتزمانی که باید این هزینه تامین شود هم اعلام میشود. اگر مثلا یک ماه در نظر گرفته شود و هزینهای تا ۱۰ میلیون تومان نیاز داشته باشد، باید طی همین یک ماه این هزینه بهدست بیاید. اگر زمان تمام شود و ۹ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان جمعآوری شده باشد، همه مبلغ به افراد برگردانده میشود تا نشان دهیم که فقط پول مهم نیست و مهم پروژه است که باید به موقع اجرا شود.
- به میانگین سنی مشتریان خود اشاره کردید که بین ۲۵ تا ۳۵ سال هستند و جوانانی هستند که بیشتر از آنکه سرمایه هنگفتی داشته باشند، دغدغهمند هستند. عکسالعمل موسسات خیریه نسبت به کارکرد شما چیست؟ شما را رقیب خود میدانند؟ آیا کسبوکارهایی مانند شما میتوانند حمایتگران سنتی این موسسات یعنی سرمایهدارهای سنتی جامعه ما مانند اهالی بازار را هم جذب کنند؟
یزدانی: به نظر من کرادفاندینگ و استارتاپهایی که در این فضا ایجاد میشوند در نهایت میتوانند به عنوان رقیب این موسسات به حساب بیایند؛ حتی برای موسساتی که برند شدهاند و مرجع کمکهای خیرین بزرگ کشور بهشمار میروند، نگرانیهایی را ایجاد کنند. اما مسئله مهمتر در این حوزه و در برخورد با امثال دونیت و مهربانه این است که این موسسات و این ارگانها هیچ شناختی از این حوزه ندارند و نمیدانند که به این واسطه میتوانند رشد کنند. یعنی نباید این تصور را داشته باشند که مهربانه یا دونیت ممکن است جایگاهشان را تصرف کنند؛ بلکه مثلا محک میتواند از دونیت استفاده کند. آسیبی هم به برندش نمیرسد و رشدش هم متوقف نمیشود. در این ارتباط من با محک، بهزیستی، کهریزک و چندین ارگان بزرگ و مشهور این حوزه صحبت کردهام اما برندها نگران برندشان هستند و بقیه در بروکراسی اداری ماندهاند. معمولا میگویند چرا باید به ۱۰ هزار و ۱۵ هزار تومان مردم نیازمند باشیم؟! باید پولهای بزرگی وارد سیستم شود. در واقع این مسئله را نمیدانند که از این طریق میتوان سیستم دقیق و پایداری با میلیونها نفر ایجاد کرد که هزینههای مورد نیاز را هم تامین میکند. چون شرکتهای بزرگ و سازمانهایی که این موسسات به سراغشان میروند، بالاخره در زمان مشخصی دیگر چنین کمکی نمیکنند. در حالی که مردم همیشه هستند و ۱۰ هزار تومان فشار مالی بزرگی به آنها وارد نمیکند. در واقع مردم را هیچوقت از دست نمیدهید. اما موسسات خیریه بزرگ عادت به تکیه کردن به مردم ندارند و به نوعی عادت به جمعکردن یکهزار و ۲ هزار تومان ندارند. اما امثال دونیت یا مهربانه مردمی هستند و چون کمک مردم خردخرد است، رشدشان هم آهسته اما پیوسته و دائمی خواهد بود.
بحری: وقتی از کرادفاندینگ صحبت میکنیم، از خیرین صحبت نمیکنیم. یعنی کسی که در پلتفرم مهربانه شرکت میکند، خود را خیر نمیدانند و تنها میخواهد از دغدغه خود حمایت کند. البته خیرینی هم داریم که کمکهای بزرگی میکنند اما رفتار کمککردن عوض شده است. در موسسات خیریه بزرگ به من میگویند وقتی که ما هزینههایمان را دریافت میکنیم و با ارقام خوبی هم سر و کار داریم، چرا باید در وبسایت مهربانه پروژه تعریف کنیم؟ در جواب بخش دوم سوال شما باید بگویم که چنین کسبوکارهایی کنترل میشوند؛ از طرف سازمان نماد اعتماد الکترونیک گرفته تا وزارت ارشاد و هر جایی که به این مسائل مربوط است. البته چون اعداد و ارقام بزرگی نداریم فعلا کاری به کار ما ندارند ولی اگر به اعداد میلیاردی برسیم، حتما نظارت بیشتری بر ما خواهند داشت!