بازاریابی

چگونه جاروبرقی‌های دایسون برند شدند؟

«جیمز دایسون»، کارآفرینی که یکی از ایده‌های فوق‌العاده‌اش ساخت جاروبرقی بدون کیسه آشغال است، این روزها تبدیل به یکی از مغزهای خلاق در حیطه بازاریابی شده است. او در بسیاری از مصاحبه‌ها و سخنرانی‌هایش بیش از آنکه درباره پیروزی و موفقیت‌هایش صحبت کند، از شکست و ناکامی‌هایش می‌گوید: «به‌یادماندنی‌ترین درس‌هایمان در زندگی را از شکست می‌گیریم. همه ما انسان‌ها در زندگی‌مان اشتباه می‌کنیم، اما اندکی از ما از شکست‌ها چیز مفیدی بیرون می‌آوریم و ناکامی را ارزش تلقی می‌کنیم. حرفم به‌ظاهر شعاری بیش نیست، اما شعارهای کلیشه‌ای الزاما نادرست نیستند.» دایسون که همواره ایده اختراع جاروبرقی بدون کیسه را دنبال می‌کرد، 15 سال از جوانی‌اش را صرف ساخت و آزمایش 126 نمونه از جاروهای ابداعی‌اش کرد. نمونه‌هایی که هرکدام به‌نوعی با شکست مواجه شدند، اما جیمز شکست هر نمونه را نشانه یک قدم نزدیکی بیشتر به هدفش می‌دید و همین پشتکار در سال 1983 اولین نمونه جاروبرقی دایسون را به بازار عرضه کرد.

 متفاوت بودن هزینه دارد

«به یاد دارم زمانی که تازه از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بودم و مدرکم در طراحی صنعتی را گرفته بودم، هنوز ایده‌ای درباره ساخت جاروبرقی نداشتم. طراحی‌های دانشگاهی‌ام را این‌ور و آن‌ور می‌بردم، اما کاری برایم وجود نداشت. همه معتقد بودند که کارهایم ساده و تکراری هستند، تا اینکه به فکر طراحی یک تکنولوژی تازه افتادم. خلق یک ایده کاربردی و ذهنی برای پرورش و عملی کردن آن ایده، نعمت بزرگی است که کارآفرینان نباید از آن بی‌بهره باشند.»

«می‌خواهم بگویم زندگی چیزی جز انتخاب‌های خودآگاه و ناخودآگاه ما نیست. من به جبر زندگی اعتقادی ندارم. این انتخاب من بود که به دنبال ایده‌ای نو راه بیفتم، در حالی که همان روزها بالاخره می‌توانستم به‌عنوان کارمندی ساده استخدام شوم. من انتخاب کردم که مسیر متفاوتی را در پیش بگیرم و متفاوت بودن هزینه دارد. هزینه‌ای که برای من 15 سال شکست پی‌درپی را به همراه داشت. اینکه در مسیر خلاقانه خودمان شکست بخوریم، بسیار ارزشمندتر از آن است که راه تکراری دیگری را بپیماییم و احساس موفقیت کنیم.»

 ژاپنی‌ها ایده‌ام را قاپیدند

«وقتی شرکت ژاپنی با من تماس گرفت و پیشنهاد قرارداد تولید را به من داد، بی‌فکر قبول کردم و با اولین پرواز خودم را به توکیو رساندم. زمانی که متن قرارداد را خواندم، به ناعادلانه بودنش پی بردم، اما برای من در آن روزها مهم‌ترین اتفاق، ورود محصولم به بازار بود. چند ماه بعد طراحی‌هایم را در اختیار شرکت گذاشتم و چیزی نگذشت که مهندسان ژاپنی به کار جاروبرقی‌ام پی بردند و من از میدان حذف شدم. احساس پدری را داشتم که کودکش را دودستی به دیگری سپرده است. باز هم این من بودم که می‌توانستم بین ناامیدی و ادامه مسیر یکی را انتخاب کنم و انتخاب من هیچ‌وقت زانوی غم بغل کردن نبوده است.»

دایسون بعد از این تجربه کارخانه و مرکز تحقیقاتی‌اش را بنیان‌گذاری کرد. در سال 1995 در حالی که تنها دو سال از شروع تولیدات کارخانه‌اش می‌گذشت، جاروبرقی دایسون پرفروش‌ترین جارو در انگلستان شد. «زمانی که پیشنهاد قرارداد ژاپن را داشتم، آنقدر بی‌پول بودم که فورا کار با آن‌ها را قبول کردم، مشکلی که گریبان‌گیرم شد و بهایش از دست دادن بخشی از طراحی‌ها و اختراعاتم بود. اما سرمایه‌ای که همان شرکت در اختیارم گذاشت، راه دیگری را برایم هموار کرد و کارخانه‌ای به نام خودم ساخت. کسی باورش نمی‌شود که من 15 سال روی جاروبرقی کار کردم، این تکنولوژی که امروز برای شما ساده و دم‌دستی است روزگاری رویای من بود. اگر ایده‌ای به ذهنتان می‌رسد، قابلیت محقق شدن دارد. تنها باید تلاش کنید و نهراسید.»

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *