بازاریابی

چرا این استارتاپ برند نشد؟

یکی از هنرهایی که همه آدم‌ها دلشان می‌خواهد دستی در آن داشته باشند و حداقل یک‌بار طعم خوشایند موفقیتش را بچشند، آشپزی است. مزه کردن غذایی با دستپخت خانگی و خوراکی‌های تازه، تنها آرزوی آشپزهای حرفه‌ای نیست؛ حتی آنهایی که هفته‌ای یک‌بار شعله گاز را روشن می‌کنند، بدشان نمی‌آید غذایی خوشمزه تهیه و با لذت از خودشان پذیرایی کنند. پختن یک غذای کامل با تمام مواد خوراکی لازم، آن‌قدر به زمان و برنامه نیاز دارد که ما معمولا از خیرش می‌گذریم. وقتی خسته از فست‌فودخوری‌های مکرر، در خانه به‌سر می‌بریم و ناگهان هوس درست کردن یک دستور آشپزی به ذهنمان خطور می‌کند، در حالی که یخچال خالی‌مان اجازه چشیدن یک طعم تازه را به ما نمی‌دهد، در این لحظه هیچ چیز خوشایندتر از تحویل مواد خوراکی تازه همراه با دستور پخت به ما نیست و برای ادامه آشپزی تنها یک قابلمه، کمی نمک و فلفل کافی است.

این چند خط، طرح اولیه ایده «مایکل بوهانز» برای ایجاد سایت  Dinnr بود؛ وب‌سایتی برای انتخاب دستور پخت غذای مورد علاقه، سفارش آن و تحویل مواد غذایی تازه برای پختن غذا. این ایده استارتاپی به دنبال هزینه بالای سفارش غذاهای آنلاین و ناقص بودن دستور پخت غذا در وب‌سایت‌های اینترنتی شکل گرفت و مایکل می‌خواست ترکیبی از این دو انتخاب را در ایده‌اش بگنجاند و چاشنی پخت غذا در آشپزخانه شخصی را هم به آن اضافه کند. ایده‌ای که عمرش به دو سال نرسید و سرمایه‌گذاران پشتش را خالی کردند.

مایکل بوهانز که ایده‌پرداز وب‌سایت دینر بود، در می ۲۰۱۳ با ۶۰ هزار یورو سرمایه که از طریق موسسه سیدرز گرفته بود، کارش را آغاز کرد و اواسط سال ۲۰۱۴ در حالی که تقریبا هیچ سودی از وب‌سایت راه‌اندازی‌شده‌اش باقی نمانده بود، با دستورهای آشپزی خداحافظی کرد. او در مجله مدیوم، داستان شکست خود را این‌گونه روایت کرده است: «راستش را بخواهید با اینکه یک سال از شروع کار گذشته و هنوز سرمایه برنگشته بود، خسته نبودم. بعد از ماه‌ها تلاش هنوز دلم می‌خواست به ایده‌ام چنگ بزنم؛ اما همه باور داشتند به انتهای یک کوچه بن‌بست رسیده‌ام و هیچ‌چیز برای یک استارتاپ بدتر از این نیست که سرمایه‌گذارش دیگر به ایده باور نداشته باشد.

یادم می‌آید که اوایل کار پشت لپ‌تاپ می‌نشستم و به محض اینکه یک سفارش در سایت بالا می‌آمد، سوار به دوچرخه‌ام به  فروشگاه رفته و مواد خوراکی را به سرعت می‌خریدم، با این امید که انباری خواهیم داشت با یخچال‌های صنعتی و کارمندانی که سبزیجات را برای سفارش‌های بی‌شمار بسته‌بندی می‌کنند. اما سفارش‌ها به همان دوچرخه دسته دوم من محدود شد و بعد از 15 ماه کار مداوم، به‌طور متوسط روزی یک سفارش داشتیم. شاید در این لحظه ایده شروع چنین کاری مزخرف و بیهوده به نظر برسد، اما من مدام به خودم گوشزد می‌کردم که مثل هزار استارتاپ دیگری هستم که با وجود ناامیدی دیگران، به موفقیت می‌رسند.» مایکل بعد از گذشت یک سال و نیم از آغاز استارتاپش در حالی که ۱۰ هزار پوند از پس‌انداز شخصی‌اش را از دست داده بود، شکست را می‌پذیرد و ایده وب‌سایتش را خاتمه می‌دهد. او در این‌باره می‌گوید: «هرگز شوک هفته اول راه‌اندازی دینر را فراموش نمی‌کنم. ما از قبل روی محله‌های مختلف شهر لندن تحقیق کرده بودیم و آمارها به ما نشان می‌داد که ۷۰ درصد افرادی که با آن‌ها درباره عملکرد وب‌سایت صحبت شده بود، از راه‌اندازی آن استقبال کرده و این تعداد ۶۵۰ نفر بودند. در حالی که عملا استقبالی از ما نشد. استارتاپ‌ها باید دنبال ایده‌های مشکل‌گشا باشند و نه صرفا جذاب. علت شکست من این بود که ایده‌ام برای سفارش دستور غذا، آن‌قدر که باید،جدی نبود. آیا اینکه کسی از خوردن غذاهای تکراری خسته شده باشد، علاقه‌ای به فست‌فودهای ناسالم نداشته باشد و کنج خانه در انتظار پخت خوراکی خلاقانه‌ای باشد، آن‌قدر نیازی جدی هست که به دنبال راهی برای پاسخ به آن بود؟ تجربه دینر نشان داد که طبیعتا پاسخ این سوال، منفی است.»

امتیاز بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *