لنا وفایی بهعنوان بنیانگذار و مدیرعامل پیاده و تیم ۴۳ نفرهاش میخواهند با پیاده ارتباط موثری بین شهر و شهروند برقرار کنند؛ ارتباط موثری که به دوستی بین آدمها و شهرشان منجر میشود تا دیگر در درندشتترین شهرهای ایران هم کسی احساس غریبگی نکند.
اما راهی که دارند با پای پیاده طی میکنند، از خاکریز نهچندان هموار کسبوکارهای بعضا خیلی سنتی میگذرد آن هم با جزئیات فراوان. اما هنر برقراری ارتباطی که پیادهچیها و پیادهگردانها دارند، موجب شده تا راهشان را به خوبی پیش بیایند. لنا وفایی ۳۰ساله بهعنوان بنیانگذار پیاده معتقد است که زنان باید به جایگاههای بلندتری فکر کنند و بلندپروازتر باشند. بنابراین باید خودباوری را در خود تقویت کرده و آگاهیشان از جزئیات هر کسبوکاری را افزایش دهند، چون در جهان امروزی توانستن یا نتوانستن هیچ وجه جنسیتی ندارد و تنها برخاسته از ذهنیت یک فرد است.
اگر در اکوسیستم، زنان کمتر در سطح بنیانگذار دیده میشوند، تنها و تنها برمیگردد به چارچوبهای ذهنی خودشان که باید ترمیم شود و توسعه بیابد و این کار تنها از خودشان برمیآید. روند درآمدزایی پیاده از اواخر دیماه آغاز میشود. وفایی در مورد اینکه چرا پیاده بعد از گذشت ۳ سال هنوز درآمدزا نیست، توضیحات مفصلی داده است و میگوید عجلهای برای درآمدزایی نداشتهاند چون چشمانداز چندینساله را در نظر دارند.
تولید ماهانه بیش از ۱۰۰ محتوای دست اول و سر زدن به بیش از ۳۰۰ مکان در تهران شلوغ، از اقدامات پیاده است.
روزانه تا ۶ هزار نفر در اپلیکیشن پیاده رفت و آمد میکنند و این اپلیکیشن تاکنون بیش از ۹۰ هزار نصب گرفته است. پیاده شبیه خیلی از کسبوکارهای فعلی اکوسیستم است و البته شبیه هیچکدام هم نیست و راه منحصربهفرد خودش را پیاده طی میکند.
-
چیزی که الان در اکوسیستم کارآفرینی زیاد دیده میشود، کسبوکارهای مشابه است. اما پیاده با همه شباهتهایی که به برخی کسبوکارها دارد، هویت مستقلی هم برای خودش ایجاد کرده. ایده چنین کسبوکاری چگونه شکل گرفت؟
یک سال پیش از شروع پیاده، با هدف تولید کتابی در زمینه عکاسی با موضوع تهران و زیباییهایش فعالیتی را شروع کردم. اما وقتی کار کمی پیش رفت و با جوانب کار بیشتر آشنا شدم، ایده کتاب عکاسی گستردهتر شد و متوجه شدم که جنبههای دیگری از شهر مانند مکانها را هم میتوان به این ایده اضافه کرد. بنابراین اپلیکیشن پیاده که موضوعی بهمراتب گستردهتر از عکاسی از تهران است، راهاندازی شد.
زمانی که در آمریکا دانشجو بودم و برای دیدار خانواده به ایران میآمدم، تهران را بیشتر میدیدم و فرصتهای زیادی که به نظر میرسید در این شهر وجود دارد. بنابراین تصمیم گرفتم که اگر قرار است کاری انجام دهم و فرصتی ایجاد کنم، بهتر است در کشور خودم باشد و پیاده آغاز شد. البته اینکه من در دانشگاه معماری خواندم هم تاثیرگذار بوده و همیشه شهر و ساخت شهر و ظرفیتهایش برای من اهمیت زیادی داشته است.
-
۳ سال از عمر پیاده میگذرد؛ میخواهم بدانم الان پیاده در چه مرحلهای است؟
همانطور که خود شما هم میگویید، پیاده الان ۳ساله است. سال اول بیشترین حضور ما در شبکههای اجتماعی بود. هر چند زمانی که در حال ساخت اپلیکیشن پیاده بودیم هم عمده کاربران ما روی شبکههای اجتماعی بودند.
یک سال اول به تولید محتوا، شناخت بازار، مشخصکردن هدف و شناخت راههای مختلف برای گسترش کار گذشت. از سال دوم و با انتشار اپلیکیشن، فعالیتهای پیاده هم جدیتر شد. الان تیم پیاده که حدود ۴۳ نفر است، شکل گرفته و اهداف بلندمدتی را دنبال میکند.
-
بعد از ۳ سال از آغاز یک کسبوکار، انتظارات زیادی از آن وجود دارد. بهویژه اگر استارتاپ باشد. پیاده طی این ۳ سال به چه میزان از خواستههایش رسیده است؟
با اطمینان میتوانم بگویم که الان ما به راهحلهایی که برای مشکلات موجود دنبالشان بودیم، رسیدهایم. الان در حال پیادهسازی این راهحلها هستیم.
-
از پیداکردن راهحلهایی برای مشکلاتی که شناسایی کرده بودید، حرف میزنی؛ بهتر است در ابتدا این مسئله را بیشتر روشن کنیم که پیاده برای حلکردن چه مشکلی شکل گرفت و قرار است چه خدماتی داشته باشد؟
هدف اولیه ما ایجاد رابطه مثبت بین شهر و شهروند بوده است. به خاطر شهرگردیهایی که در خارج از ایران کرده بودم، تجارب زیادی داشتم. تجاربی مانند این موضوع که در ایران مردم شهر را به عنوان بستری برای زندگی نمیبینند و بیشتر زمینهای برای رفت و آمد و انجام کارهای مختلفشان است. منظورم این است که شهر بهعنوان یک موجودی که میتوان دوستش داشت، شناخته نشده است.
من ظرفیتهای زیادی در تهران دیده بودم اما دیدگاه مردم نسبت به شهر خیلی منفی بود. ما میخواستیم رابطههای شهروندان با شهر را بازسازی کنیم. طی این فعالیتها متوجه شدیم که ظرفیتهای بسیار بیشتری در تهران وجود دارد و پلتفرم پیاده هم این ظرفیت را داشت که جنبههای بیشتری از شهر را در خود جای دهد. مثلا طی یک سال گذشته متوجه شدیم که در عرصه شهر هوشمند فعالیتهای زیادی وجود دارد که پیاده میتواند انجام دهد و روشهای نوینی برای توسعه شهر را در کشورمان پایهگذاری کند.
-
این برنامهها چه چشمانداز و هدفی را دنبال میکند؟
هدف ما و چشماندازمان برای آینده این است که شهروند را توانمند بسازیم و این انگیزه را در شهروندان ایجاد کنیم که بهطور روزمره و سیستماتیک در ساخت شهرش مشارکت کند. در واقع از هدف ابتداییمان به چشماندازی بسیار طولانی رسیدهایم و این هدف را دنبال میکنیم.
در شهرسازی تئوریای وجود دارد به این مضمون که شهرها از درون ساخته میشوند. هرچند تاکنون شهرها بیشتر توسط شهرسازها و به نوعی از بیرون ساخته شدهاند و در کل جهان هم کمتر شاهد ساختهشدن شهری از درون هستیم.
اما با روی کارآمدن تئوریهای مربوط به صنعت شهر هوشمند و تکنولوژیهای موجود و سیستمهای برونسپاری به جمع، میتوان ایده ساخت شهر از داخل و با مشارکت شهروندان را عملی کرد. در واقع میتوان تعدادی اپلیکیشن شبکهها ایجاد کرد که شهر بتواند مکانیسم برعکسی را به خود ببیند و از درون ساخته شود.
ما باید این انگیزه را در شهروندان ایجاد کنیم که مشتاق مشارکت در ساخت شهرشان باشند. چون مهمترین وجه این کار، دادههایی است که توسط خود شهروندان ساخته میشود و افرادی که این دادهها را بررسی میکنند، متوجه میشوند که نیازهای شهر چیست و کجاست؟ بنابراین برنامهریزی برای شهر براساس کارآمدی و نیازهای جمعی انجام میشود و نه براساس فردگرایی و تصمیمگیریهای فردی. با این اقدامات در منابع صرفهجویی میشود و آینده شهرهایی که قرار است چندین میلیون جمعیت دیگر را به خود ببینند، تضمین میشود.
-
شهروندان در ساخت چه چیزهایی میتوانند مشارکت کنند؟ در واقع منظورت از مشارکت در ساخت شهر چیست؟
تجربه مردم جهان در شهرهای مختلف نشان داده که چقدر میتوان از شهر تاثیر پذیرفت و چقدر میتوان روی شهر تاثیر گذاشت. هدف ما این است که شبکههای ارتباطی و اکوسیستمهای جدیدی ایجاد کنیم که هر شهروندی فعالیت در شهر را در آنها ثبت کند.
نکته مهمتر اینکه براساس دادههایی که از این طریق تولید میشود و نیازهایی که شناسایی میشود، سرمایهگذاران سرمایهگذاری خواهند کرد و این به خودی خود نوعی فرصتآفرینی است که در اختیار سرمایهگذار و شهروندان قرار میگیرد؛ یعنی هر آنچه ساخته میشود، بخشی از نیازها و خواستههای مردم است و در نتیجه سرمایهگذاری روی آن نیازها، سودده هم خواهد بود.
-
بهنظر میرسد که این برنامه و طرحی که از آن صحبت میکنی، به نوعی چشمانداز شما برای آینده است و احتمالا در درازمدت هم اتفاق میافتد.
بله، من کلا از چشمانداز پیاده صحبت کردم؛ چشماندازی که در مدت زمان طولانی شکل خواهد گرفت. الان ما پلتفرمی ایجاد کردهایم که ارتباط بین شهر و شهروند را میسر کرده است. این کار را از طریق اپلیکیشن پیاده انجام میدهیم که ابزارهای مختلفی برای ارتباط با شهر در آن وجود دارد. ابزارهایی چون پیداکردن مکانهای شهری باکیفیت که همچون یک سیستم رسانهای عمل میکند که دائما اخبار رویدادها و مکانها را شهروندان اطلاع میدهد، مسیرهای پیادهگردی را معرفی میکند و… در آینده هم میخواهیم بستههای تجربه ارزشمند شهری را بفروشیم.
-
پیاده چه تفاوتی با کسبوکارهایی مانند فوراسکوئر یا نمونههای بومیاش مانند دانرو یا کیکجاست دارد؟
کسبوکارهایی مانند دانرو یا کیکجاست، تمرکزشان روی یکی از چندین محوری است که ما دنبال میکنیم. مثلا کیکجاست، بیشتر مکانمحور است، اما پیاده مکان را در کنار سیستمهای رویداد، مسیر، فروش بلیت و … دارد.
کسبوکارهایی مانند اسنپفود و بهویژه ریحون اخیرا به تولید محتوای متنی و ویدئویی در زمینه معرفی رستورانها میپردازند. به نظر میرسد که به خاطر بزرگی کسبوکار و قدرت مالیشان سهم قابل توجهی از بازار کسبوکارهایی مانند پیاده گرفتهاند و خواهند گرفت. چقدر این باعث نگرانی لنا وفایی شده و اصولا چقدر پیاده روی معرفی مکانهایی برای غذا تکیه دارد؟
کسبوکارهایی مانند ریحون کارشان سفارش آنلاین غذاست. اگر به معرفی مکان میپردازند، مشتری به آن مکان میرود و غذایش را دیگر آنلاین سفارش نمیدهد.
-
یعنی به نظر شما اشتباه میکنند؟
اگر هدفی جز معرفی ندارند و ساختاری برای از دست ندادن مشتری آنلاین نداشته باشند، قطعا اشتباه میکنند و این یک مارکتینگ اشتباه است!
-
بخش دیگری از سوالم این بود که تمرکز پیاده چقدر روی حوزه غذاست؟
تکیه ما روی بخش غذا نیست و بخشهای زیادی را پوشش میدهیم.
-
از تولید محتوا حرف زدیم. خود پیاده هم بخش زیادی از کارش همین تولید محتوای دست اول و البته جذاب است. حتی میتوان گفت از نقاط قوت کار شما همین تولید محتوای کمتر تکرارشده است. کمی در مورد تولید محتوا در پیاده حرف بزن.
اپلیکیشنهای تولید محتوا بیشتر براساس سیستم یوجیسی کار میکنند؛ یعنی کاربران در تولید محتوا روی این پلتفرمها نقش پررنگی دارند. اما از همان ۳ سال پیش که پیاده کارش را شروع کرد، چون هدفمان ایجاد رابطه خوب بین شهر و شهروند بود، متوجه شدیم که ممکن است در فرایند تولید محتوا از طریق شهروندان تجارب نامطلوبی برای کاربر رقم بخورد و این هدفی نبود که ما دنبال میکردیم. بنابراین سیستم یوجیسی برای پیاده کارآمد نبود.
ما برای جلب مشارکت کاربران، سیستم پیادهچی را ایجاد کردیم. به این صورت که افراد علاقهمند و متخصص در حوزههای خودشان را در کارگاههایی آموزش دادیم؛ آموزش عکاسی، آموزش چگونه دیدن، آموزش قصهگفتن و در کل سازوکار تولید محتوا را به آنها یاد دادیم. این افراد الان تحت عنوان پیادهچی با پیاده همکاری میکنند.
-
چنین سیستمی که بخواهد مشارکت کاربران را در بر بگیرد و از طرفی تنها با کاربران آموزشدیده بچرخد، احتمالا مقیاسپذیر نخواهد بود و تعداد مکانها و رویدادهای زیادی در پیاده ثبت نخواهد شد؛ درست است؟
ما خودمان هم متوجه این نقص شدهایم. مثلا یکی از نقصها این است که در صورت ادامه روند فعلی، تعداد مکانها کم میشود چون تعداد پیادهچیها محدود خواهد بود. برای رفع این مشکل ثبت مکان را آزاد کردیم و سیستم ریویو نوشتن و رتبهدادن را هم ایجاد کردهایم تا کاربران بیشماری بتوانند مشارکت داشته باشند. در واقع میخواهیم هر چه بیشتر سیستم تولید محتوا را به سمت کاربران ببریم. البته پیادهچیها به عنوان الگوهای استانداردنویسی همچنان بخش مهمی از کار پیاده خواهند بود.
ما تاکنون ۲میلیارد تومان جذب سرمایه داشتهایم. سرمایهگذار ما شخصی است و خارج از اکوسیستم استارتاپی ایران است. البته هفته آینده وارد فرایند سرمایهگذاری از نوع جمعی با شرکت ایدههاب میشویم و سرمایه مورد نیازمان برای ۱۶ ماه آینده را که چندین برابر سرمایهای است که تاکنون هزینه کردهایم، از این طریق تامین میکنیم
-
۳ سال از آغاز به کار پیاده میگذرد؛ تاکنون هیچگونه درآمدزایی نداشته است؟
نه. چون طی این مدت هیچ تمرکزی روی درآمدزایی نداشته و همه تلاشش برای ایجاد زیرساختهای لازم و آمادهسازی تیم بوده است.
-
درآمدزایی پیاده چه زمانی شروع میشود؟
آبان ماه پیش رو، درآمدزایی پیاده آغاز میشود. برای درآمدزایی هم ۶ مدل را در نظر گرفتهایم که این ۶مدل در ۱۶ ماه آینده پیادهسازی میشوند و زمینههای درآمدزایی پیاده را فراهم میکنند.
-
در مورد این ۶ مدل بیشتر صحبت میکنی؟
نخستین مدل درآمدزایی، خدماتی است که به کسبوکارهای شهری میدهیم تا با مخاطب مورد نظرشان ارتباط بگیرند. این خدمات میتواند از تبلیغات و بازاریابی و ایجاد برند تا رسیدن به مشتری را دربربگیرد.
فروش بلیت رویدادها، فروش تجربههای شهری، فروش بستههای تخفیف، سیستم تولید محتوا و… از دیگر مدلهای درآمدزایی پیاده خواهد بود.
-
در همه زمینههایی که برای درآمدزایی به آنها اشاره کردی، کسبوکارهای بعضا قدرتمندی در حال فعالیت هستند؛ چقدر امید داری که پیاده بتواند به اهدافش برسد و درآمدزایی داشته باشد؟
بسیار امیدوارم، چون اگر تاکنون به سمت درآمدزایی نرفتهایم، به دلیل عدم توانایی در درآمدزایی نبوده بلکه تنها به این دلیل بوده که میخواستهایم به قدرت هر چه بیشتر وارد بازار شویم چون پلتفرم ما اگر ترافیک بالا و کاربران زیادی رویش فعالیت کنند، امکان موفقیت بسیار بیشتری خواهد داشت. به همین دلیل ما تلاش اولمان برای ساخت یک برند معتبر در جامعه بوده که برای مردم قابل اعتماد باشد. حتی همه روشهای درآمدزایی که طراحی کردهایم در خدمت دو موضع است؛ شهر و شهروند.
-
اپلیکیشن پیاده الان چه تعداد نصب شده است؟
بیش از ۹۰هزار نصب.
-
چه میزان کابر فعال دارید؟
کاربران فعال پیاده در طول روز به بیش از ۶ هزار نفر میرسد.
-
تو گفتی که تاکنون درآمدزایی نداشتهاید؛ از طرفی تیمی ۴۳ نفره دارید و هزینههای اداره یک کسبوکار بر دوشتان بوده. این هزینهها را چگونه تامین کردید؟
با جذب سرمایه.
-
چقدر جذب سرمایه داشتید و اینکه اگر میتوانی به سرمایهگذار هم اشاره کن.
ما تاکنون ۲ میلیارد تومان جذب سرمایه داشتهایم. سرمایهگذار ما شخصی است و خارج از اکوسیستم استارتاپی ایران است. البته هفته آینده وارد فرایند سرمایهگذاری از نوع جمعی با شرکت ایدههاب میشویم و سرمایه مورد نیازمان برای ۱۶ ماه آینده را که چندین برابر سرمایهای است که تاکنون هزینه کردهایم، از این طریق تامین میکنیم.
-
سال گذشته اخباری بود که پیاده از یکی از صندوقهای مشهور اکوسیستم جذب سرمایه داشته؟
ما سال گذشته با شرکت رهنما صحبتها و جلساتی داشتیم اما چوم سهمی که میخواستند بیش از میزانی بود که حاضر بودیم واگذار کنیم، این توافق صورت نگرفت.
-
چقدر سهم میخواستند؟
بین ۲۵ تا ۳۰ درصد اما ما تنها حاضر بودیم ۵درصد سهم واگذار کنیم.
-
برگردیم به بخشی از صحبت خودت که گفتی در ابتدا بیشترین حضورتان روی شبکههای اجتماعی بود و از این طریق با کاربران مرتبط بودید. الان هم به نظر میرسد که چنین کسبوکارهایی اتکای زیادی به شبکههای اجتماعی دارند. از طرفی شبکههای اجتماعی در ایران وضعیت ناپایدار و لغزندهای دارند که میتواند چالشهایی را برای کسبوکارها ایجاد کند. شما با چه مسائلی در این زمینه مواجه بودید؟
مهمترین چالشی که شبکههای اجتماعی برای کسبوکاری مانند پیاده میتوانند داشته باشند، برمیگردد به این موضوع که این شبکههای اجتماعی کانالهای مارکتینگ خیلی خوبی هستند که اگر این کانالها از بین بروند، این وجه مارکتینگی و کاربران زیادی از دست میرود.
اما ما الان همه تکیهمان روی شبکههای اجتماعی نیست و پلتفرم ما محل رجوع اغلب کاربرانمان است. ۶مدل درآمدزایی هم که قصد اجرایشان را داریم، هیچکدام روی شبکههای اجتماعی یا با تکیه بر چنین شبکههایی نیست.
-
فکر میکردی رسیدن به پروسههای درآمدزایی بعد از ۳ سال اتفاق بیفتد؟
بله. اتفاقا بعضی از همکارانم که بعدا از تیم جدا شدند، اصرار داشتند که از ابتدا درآمدزایی را شروع کنیم و من همیشه مخالف بودم و اعتقادم این بوده که باید زیرساختها آماده میشد و به برندی قابلتوجه و محبوب تبدیل میشدیم و بعد به درآمد پایدار فکر کنیم.
بدون تعارف هم باید بگویم که من با هدف درآمدزایی و رسیدن سریع به پول، پیاده را شروع نکردم و ارزشی که به واسطه ایجاد رابطه بین شهر و شهروند ایجاد میکنیم، هدف نهایی من بوده. اگر این روند به خوبی شکل بگیرد و رشدش را حفظ کند، خواه ناخواه درآمدزایی هم خواهد داشت؛ یعنی بسترهایی فراهم میشود که از آن طریق میتوان به درآمدزایی رسید.
کسبوکارهایی مانند ریحون کارشان سفارش آنلاین غذاست. اگر به معرفی مکان میپردازند، مشتری به آن مکان میرود و غذایش را دیگر آنلاین سفارش نمیدهد. اگر هدفی جز معرفی ندارند و ساختاری برای از دست ندادن مشتری آنلاین نداشته باشند، قطعا اشتباه میکنند و این یک مارکتینگ اشتباه است!
-
کسبوکارهای بزرگ زیادی توانستهاند در سطح جهان ارزشهای قابل توجهی خلق کنند. بنیانگذاران آن کسبوکارها معمولا در گفتوگوهایشان خلق ارزش را هدف نهایی خود میدانند. این حرف الان در اکوسیستم هم زیادی زده میشود اما وقتی کسبوکارها به تعبیری کپی پیست همدیگر هستند، خیلی نمیتوان به خلق ارزش ویژهای امید داشت؛ آیا واقعا خلق ارزش واقعی و نه شعاری برای شما در اولویت است؟
همانطور که گفتم هدفم رسیدن به ایجاد رابطه موثر بین شهر و شهروند بوده. در کنار آن درآمدزایی، آن هم درآمدزایی بالا برای من و برای تیم پیاده یک دستاورد بزرگ محسوب میشود. این دستاورد هم زمانی به دست میآید که ما هدفمان را به خوبی دنبال کنیم؛ یعنی خلق ارزش به درستی اتفاق بیفتد. مهمتر اینکه رسیدن به درآمدزایی و شهرت در کوتاهمدت به دست میآید و اگر اهداف بلندمدتی نداشته باشید، انگیزهای برای ادامه کسبوکارتان ندارید.
مسئله دیگری که باعث شد ما اولویتبندی داشته باشیم برای کسبوکارمان این بود که منابع مالی محدودی داشتیم. بنابراین نمیتوانستیم هم روی درآمدزایی، هم روی برند و هم روی اهداف بلندمدتمان کار کنیم. بهترین شیوه این بود که روی مفهومی که میخواستیم به واسطه آن شناخته شویم، تمرکز کنیم. چون کسبوکارهای زیادی وجود داشت که هر کدام بخشی از کار ما را انجام میدادند اما باید همه آن بخشها را با نگاه و دیدگاه جدیدی در کنار یکدیگر قرار بدهیم.
-
میگویی کسبوکارهای زیادی بخشهایی از کسبوکار شما را دارند. هیچ کدام رقیب شما محسوب میشوند؟
نه در ایران و نه در سطح جهان کسبوکاری دقیقا مانند ما کار نمیکند. در ایران هم کسبوکارهایی که اشاره کردم، هر کدام روی بخشی تمرکز کردهاند اما ما با دید جدیدی روی بخشهای مختلفی کار میکنیم.
-
هر کسبوکاری باید برآوردهایی از کسبوکارش و از آینده کسبوکارش داشته باشد. میتوانی بگویی پیاده دقیقا در چه بازاری حضور دارد؟
پیاده در چندین بازار مختلف حضور دارد. شاید لوکیشنبیس سرویس یکی از مهمترین بازارهایی باشد که پیاده در آن حضور دارد، تبلیغ رویدادها و فروش بلیتشان و اینکه پیاده بهعنوان یک پایگاه رسانهای مطمئن برای مردم باشد. این سه حوزه بازارهایی هستند که پیاده فعلا در آنها حضور دارد؛ بازارهایی که شاید بهراحتی نتوان در مورد اندازهشان صحبت کرد. چون ما هنوز فروشی نداشتیم و ابعاد این بازارها را نمیتوانیم حدس بزنیم.
-
در این مسیر با چه چالشهایی مواجه بودهاید؟
یکی از سختیها نبود بنچمارک بود. در واقع هیچ الگویی نبود که ما از آن استفاده کنیم و همین هم باعث شد که برای رسیدن به راهحلها ۳ سال زمان صرف کنیم. همچنین بارها متوجه شدیم که تصوراتمان اشتباه بود و عقب نشستهایم و با همه ضررهای مالی دوباره راه دیگری را انتخاب کردیم و ادامه دادیم.
چالشهای زیادی هم پیش رو داریم. بزرگترینش این است که همه سرویسهای ما زمانی خوب کار خواهد کرد که ترافیک بالایی رویشان باشد. پس ارائه محتوا و خدماتی که برای مردم مفید باشد، یک چالش اساسی خواهد بود. بنابراین باید روی بازار تسلط داشته باشیم و محتوایی ارائه بدهیم که خواهان داشته باشد.
چالش دیگرمان برمیگردد به برقراری ارتباط با مسئولان شهری در سالهای آینده در مورد بحثهای شهر و شهروند و اینکه بخواهند روشهای جدیدی را در پیش بگیرند. این مسئله چالش بزرگی برای ما خواهد بود.
-
چه زمانی ناامیدشدی و فکر کردی که این ایده و این کار به جایی نمیرسد؟
هیچگاه مطلقا ناامید نشدم، اما آن زمانی که بهتازگی اپ پیاده را راهاندازی کرده بودیم، نقصهایی داشت و خوب کار نمیکرد. ۲ شریک هم داشتم که دقیقا روز بعد از راهاندازی اپلیکیشن، از من جدا شدند. شرایط سختی بود اما از آن مرحله عبور کردیم، چون هدفمان مهمتر از سختیها بود.
-
شما روایتگری زیادی در پیاده دارید؛ چه روایتهای جذابی داری که به ما بگویی؟
روایتهای جذاب ما برمیگردد به روایت کاربران. خودم وقتی ایران نبودم و به خاطر درسم به شهرهای مختلفی هم سفر میکردم، خیلی احساس تنهایی میکردم اما در ادامه نوع برقراری ارتباطم به نوعی بود که بعدها با شهر معاشرت میکردم. یکی از کاربران پیاده هم برای ما نوشته بود که حالا فکر میکند که دوستهایی در شهر دارد و خود شهر، دوست اوست و احساس تنهایی نمیکند. زندهکردن خاطرات برای کاربران، سهیمشدن تجربههای شهری با خانوادهها هم از بازخوردهای خوبی است که کاربران به ما منعکس میکنند.
-
پیاده حس و حال خوبی ایجاد میکند. اما از بیرون روایتهای دیگری هم وجود دارد؛ اینکه یک کسبوکار حتما باید پول دربیاورد و موفقیت را با پول اندازه میگیرند. این نگاه را خودت چقدر حس کردهای؟
بله، چنین نگاهی وجود دارد. اما من گفتم که هدفم رسیدن به پول در کوتاهمدت نبوده. دنبال شهرت هم نبودم. شاید از بیرون فکر میکنند ما تاکنون توان درآمدزایی نداشتیم اما باید بگویم که در دوره هشتماههای درآمدزایی را هم تست کردیم و ۳۳درصد برگشت مشتری داشتیم و با کسبوکارهای زیادی همکاری داشتیم اما تنها برای تست و گرفتن باگهای کسبوکارمان این کار را کردیم و باز هم میگویم که ما اهداف بلندمدتی را دنبال میکنیم و اواخر دیماه روندهای درآمدزایی پیاده شروع میشود. به همین دلایل هم بوده که حتی تا الان کمپینهای بزرگ تبلیغاتی نداشتیم و توجه اصلیمان روی ساختن زیرساختها بوده است.
در مورد پیاده میخواهم این نکته را هم بگویم که چشمانداز ما ۲۰ ساله و حتی ۳۰ ساله است. نکتهای که در مورد شهر هوشمند میگویم، قرار نیست طی یکی دو سال اجرایی و انجام شود. ما باید به مدلهای مورد نیاز جامعه ایران برسیم و براساس نیازهای مردم شهرهای ایران برنامهریزی کنیم و پیش برویم چون پیادهکردن مدلهای خارجی در فرهنگ ایرانی بهویژه در این مورد خاص جواب نمیدهد.
هیچگاه مطلقا ناامید نشدم، اما آن زمانی که بهتازگی اپ پیاده را راهاندازی کرده بودیم، نقصهایی داشت و خوب کار نمیکرد. ۲ شریک هم داشتم که دقیقا روز بعد از راهاندازی اپلیکیشن، از من جدا شدند. شرایط سختی بود اما از آن مرحله عبور کردیم، چون هدفمان مهمتر از سختیها بود
-
حالا که تمامقد از پیاده دفاع میکنی، میخواهم بگویی که پیاده چند درصد از راه مد نظرش را رفته است؟
۲۰ تا ۳۰درصد. البته این مقدار را سمبل نکرده و کامل طی کرده است.
-
پیاده بیشتر بی۲بی است یا بی۲سی؟
هر دو. خدماتی که به کسبوکارها ارائه خواهیم داد، خدمات ارتباطی با مشتریانشان است. خدماتی مانند تبلیغات. همچنین برنامه ما این است که اپلیکیشن پیاده همچون یک شبکه اجتماعی برای مشتریان کسبوکارها عمل کند. کسبوکارها میتوانند بلیت رویدادهایشان را در این فضا بفروشند و پیامهای مخاطبان را دریافت کنند.
به لحاظ بی۲سی هم خرید بلیت، خرید تجربههای شهری و… را برای کاربران فراهم خواهیم کرد. از همین روشها و از روشهایی چون تولید محتوا و دریافت هزینه سرویسهایی که ارائه میکنیم، درآمدزایی خواهیم داشت. همین الان هم از پیاده میتوان بلیت خرید اما فروشنده ما نیستیم و تنها واسطه هستیم.
-
الان با چه تعداد کسبوکار همکاری میکنید؟
۵۰۰ کسبوکار باکیفیت.
-
تو بهعنوان زن در سمت بنیانگذار و مدیرعامل پیاده کار میکنی. در اکوسیستم، زنان تاثیرگذار زیادی مشغول به کار هستند اما کمتر در سطح بنیانگذار. دلیلش را چه میدانی؟
مشکل عمده برمیگردد به ساختارهای ذهنی که طی سالها برای زنان ایجاد شده. زنان باید باورهایشان را تغییر دهند و سعی کنند به مهمترین آدمهای یک کسبوکار تبدیل شوند و تنها کارمند خوب بودن را هدف خود قرار ندهند، چون حضور هرچه بیشتر زنان در بازار کار و فعالیتهای اقتصادی بیشتر، داینامیک جهان هم تغییر میکند. مثلا مهارتهای ویژه خانمها را وارد مدلهای مختلف مارکتینگ میکند و زنان را به فضای بزرگتری از زندگی وارد میکند. این امر به بهترشدن روندهای کاری هم کمک میکند.
الان در سطح جهانی خانمها این امکان را دارند که وارد سطح بهتری از کسبوکارها شوند و خانمها توانمند شدهاند و به این باور رسیدهاند که میتوانند کار کنند و تاثیرگذاری بالایی داشته باشند. این فرایند رشد بیشتر ذهنی است که در جامعه ما با وجود دختران و خانمهای تحصیلکرده زیاد، تعداد زیادی هنوز نسبت به کارکردن و مفیدبودن و توانمندیهایشان، باور ذهنی قوی و درستی ندارند و کمتر خودشان را باور دارند.
حتی به نظر من در جوامع امروزی ایران که سعی میشود نقشهای خانمها و توانمندیهای این ۵۰درصد از جمعیت کشور هم دیده شود، خانمها میتوانند از این فرصت استفاده کنند و برگههای برندهای در دست داشته باشند. تجربه خود من میگوید که بعضا توجه به من از سمت ارگانها و سازمانها، به خاطر زنبودنم است؛ یعنی جامعه در حال تغییر دیدگاه در این زمینه است که دیگر نمیتوان زنان را نادیده گرفت.
-
البته این دیدگاه در دستگاههای دولتی، بعضا مورد سوءاستفاده هم قرار میگیرد. در همین اکوسیستم هستند کسبوکارهایی که با شعار حمایت از زنان به ویژه در مناطق محروم بودجههای دولتی میگیرند و سفری میروند و در نهایت هم کاری نمیکنند؛ یعنی همین مسئله را هم لوث کردهاند و کمارزش.
بله متاسفانه شاهد سوءاستفاده از این مقوله هم هستیم، ولی خود زنان باید برای استفاده از این موقعیتها پیشگام باشند چون آنها ویژگیهایی دارند که در کسبوکار میتواند جلوبرنده باشد. من فکر میکنم اگر زن نبودم، خیلی زودتر به فکر درآمدزایی هر چه بیشتر و شهرت بودم و شاید با استفاده از روندهای نادرست شکست هم میخوردم.
اما به واسطه زنبودنم به ارتباط مثبت، اهمیتدادن، پرورشدادن، تشکیل خانواده و … اهمیت زیادی میدهم و سعیام این بوده که کسبوکار اول به نوعی رشد کند که به بلوغ برسد. آدمهایش رشد کنند و هر کدام دارای جایگاهی باشند.
بنابراین اگر پیاده یک بنیانگذار مرد داشت، الان شرایط مثبت کنونی را نداشت چون کسبوکاری است که صبر و تحمل زیادی نیاز دارد. من در اینجا مدل مدیریت مادرانهای را در قبال کارمندانم دارم و در کنار پیاده شاهد رشد آدمهای پیاده هم هستم.
-
از این تیم، چه تعداد به تولید محتوا میپردازند؟
۱۰ نفر تیم تولید محتوای ما را تشکیل میدهند.
-
کمی هم در مورد میزان تولید محتوای پیاده صحبت کنیم.
۳ نوع محتوای متنی، عکسی و ویدئویی تولید میکنیم. بهطور کلی روزانه بهطور میانگین، ۳گزارش تولید میکنیم و در طول ماه بین ۱۰۰ تا ۱۱۰ محتوا از جنس گزارش داریم و در ۳ ماه گذشته، ماهی بیش از ۳۰۰ مکان ثبت شده در پیاده داشتهایم.
-
و در مورد نقش پیادهچیها هم صبحت کن.
همچنین حدود ۸۰ پیادهچی در پیاده داریم که خطمشی را از تیم محتوا میگیرند و بخش عمده محتوا را تولید میکنند. بیش از ۵۰درصد از پیادهچیها به صورت داوطلبانه با ما همکاری میکنند و حدود ۳۰درصد هم پروژهای با ما کار میکنند.
-
پیاده به دیگر شهرهای ایران هم خواهد رفت؟
بین اصفهان و شیراز یکی را انتخاب میکنیم که بعد از تهران به آنجا برویم. البته بعد از اینکه ۶ مدل درآمدزایی را در تهران با موفقیت پشت سر بگذاریم.
-
در اکوسیستم چه کسبوکارهایی را پیگیری میکنی و به آنها علاقهمندی و ازشان الگو میگیری؟
فکر میکنم همه ما به کسبوکارهایی چون دیجیکالا، اسنپ و الوپیک احترام زیادی میگذاریم چون نمونههای موفق و الگوی ما هستند. کارها و نوآوریهایشان را پیگیری میکنم. اما کسبوکاری که خیلی برایم جذاب است، الوپیک است به خاطر نوع ورودش به بازار و استانداردهای بالایی که در کسبوکارش رعایت میکند.
-
از بین زنان بنیانگذار در اکوسیستم کدام را پیگیری میکنی؟
نازنین دانشور را پیگیری میکنم و از بیرون که کسبوکارش را میبینم، تواناییاش در ایجاد روابط عمومی و ارتباطی که ساخته برایم جذاب است و همیشه بهعنوان یک الگو به او نگاه میکنم. تبسم لطیفی و کسبوکارش را هم میشناسم، اما همانطور که شما هم میگویی هنوز تعداد خانمهای بنیانگذار خیلی کم است. گلرخ بهری و بنیانگذار نیکپرینت را هم میشناسم.
-
هر گاه خود بنیانگذار توسعه فردی بالایی دارد، کسبوکارش یا موفق شده یا حتما موفق میشود. قبول داری این حرف را؟ و اینکه خودت الان چه چیزهایی را نمیدانی که فکر میکنی باید برای یادگیریشان وقت صرف کنی؟
من هم قبول دارم چون توسعه فردی پیشزمینه توسعه کار است. من چیزهای زیادی را یا اصلا نمیدانم یا کامل نمیدانم. بهویژه در روابط اجتماعی که قبلا به خاطر جدیبودن زیادم، کمتر در این زمینه موفق بودهام. حتی این ویژگی در برقراری ارتباط با کارمندان من را دچار چالش کرده بود که سعی کردم این مشکل را حل کنم.
در جمعبودن هم خوشایند من نبوده اما به خاطر موقعیتم در کسبوکار باید این توانایی را هر چه بیشتر در خودم تقویت کنم. همچنین بهعنوان یک بنیانگذار خیلی بلد نیستم از کسبوکارم تعریف و تمجید کنم و همیشه با فروتنی برخورد میکنم که سیاست خوبی نیست. بنابراین باید این جنبه را هم تصحیح کنم و کسبوکارم را قویتر معرفی کنم. در امور مدیریتی و مذاکرات هم باید قویتر شوم. در کل به نظرم یادگیری انتهایی ندارد و همیشه باید یاد گرفت.